Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

جایگاه تفرقه در روایات

متأسفانه بعد از رحلت هر یک از انبیای الاهی، بسیاری از پیروان آنان از مسیر  اصلی که توسط پیامبرانشان تعیین شده بود، منحرف شدند. پیامبر اکرم(ص) که با علم نبوت آینده امت خود را به روشنی می دیده است، در روایات متعددی (احاديث افتراق امت) از این امر خبر داده است. احاديث «افتراق امت» را محدثان سنّى و محدثان شيعه با سندهاى مختلف نقل كرده‏اند.[1] این حدیث در منابع شیعی از جمله، خصال شیخ صدوق، تفسیر عیاشی و احتجاج طبرسی آمده است.[2] گفتنی است که این احادیث دارای تواتر معنوی می باشند؛ یعنی گرچه از نظر کلمات متن، تفاوت هایی است، اما معنای همه آنها یک چیز است.  بر طبق این روایات ، پيامبر اسلام (ص) پيش بينى كرده است كه امتش بعد از او به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهند شد. صحیح ترین سند های حدیث افتراق امت، حدیثی است که کلینی در کتاب کافی از امام محمد باقر (ع) نقل کرده است.[3]  در کتب حدیثی از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است که پیغمبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: امت موسی پس از او به هفتاد و یک فرقه و امت عیسی پس از وی به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تنها یک فرقه اهل نجات خواهد بود، چنانکه از فرقه های هر یک از دو امت موسی و عیسی نیز تنها یک فرقه اهل نجات بود.[4]

حضرت علی (ع) درباره استراتژی تفرقه جویان می فرماید: « إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ (وَ بِالْفُرْقَةِ «3» الْفِتْنَةَ) فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ وَ اقْبَلُوا النَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَيْكُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِكُم ».[5]

شیطان راه های خویش را برای شما آسان جلوه می دهد و می خواهد پیمان دین شما را گره گره بگشاید و به جای جمعیت و هماهنگی تفرقه اعطا کند و با تفرقه به شما فتنه بدهد.[6] در چنین حالی باید به نصیحت خیرخواهان گوش داد و آن را به جان پذیرفت.[7]



[1]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج‏3، ص 588، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش؛ جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر،ج3، ص 443.

 .[2]مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار،ج 28،ص4، موسسه الوفاء، بیروت،1404.

[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص224، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1368.

 .[4]ربانی گلپایگانی،علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 13.

[5]. نهج البلاغه، خ 121.

[6]. همان.