کپی شد
جانشینی حسین بن روح نوبختی
شاخصه تعیین غیبت صغری در مقابل غیبت کبری به این است که نائبان امام زمان (علیه السلام) به طور خاص از طرف آن حضرت انتخاب و نوعاً توسط نائب پیشین اعلام میشدند. در این راستا اعلام نیابت نائب سوم؛ حسین بن روح توسط نائب دوم؛ محمد بن عثمان صورت پذیرفت.
در این بخش به چند مورد اشاره میشود:
- جعفر بن احمد بن متیل میگوید: در حال احتضار ابو جعفر محمد بن عثمان عمرى (رضی الله عنه) من بالاى سرش نشسته بودم با او صحبت و سؤال و جواب میكردم و ابو القاسم حسین بن روح (رضی الله عنه) پائین پایش نشسته بود پس به من توجه نمود و گفت: من دستور دارم كه به ابو القاسم حسین بن روح وصیت كنم. میگوید: من از بالاى سرش برخاستم و دست ابو القاسم را گرفتم و به جاى خود نشانیدم و خودم پائین پاى او رفتم.[1]
- شیخ طوسى در كتاب «غیبت» مینویسد: حسین بن ابراهیم قمى به من خبر داد: ابو العباس احمد بن على بن نوح از ابو على احمد بن جعفر بن سفیان بزوفرى روایت نموده: ابو عبد اللَّه جعفر بن محمد مدائنى معروف به «ابن قزدا» در مقابر قریش نقل كرد: رسم من این بود، هر وقت اموالى كه در دست من بود براى محمد بن عثمان میبردم، با زبانى با وى سخن میگفتم كه هیچ كس نمیگفت.
میگفتم: آیا این مال كه مبلغ آن فلان مقدار است مال امام (علیه السّلام) است؟ او هم میگفت آرى، آن را بگذار. سپس میپرسیدم: به من میگوئید كه این اموال مال امام است؟ میگفت: آرى، مال امام است. آنگاه آن را از من میگرفت.
آخرین بارى كه نزد وى رفتم و چهار صد دینار برده بودم؛ طبق عادت معمولى كه داشتم، همان سؤال را كردم. محمد بن عثمان گفت: آن را براى حسین بن روح ببر! من اندكى تأمل نمودم و سپس گفتم: شما مانند همیشه آن را از من تحویل بگیرید. حرف مرا نپذیرفت و گفت: برخیز! خدا به تو سلامتى بدهد؛ آن را به حسین بن روح تسلیم كن! چون اثر خشم در صورت وى مشاهده نمودم، بیرون آمدم و سوار الاغم شده عازم رفتن شدم. وقتى مقدارى راه رفتم به شک افتادم و مراجعت نمودم و درب خانه محمد بن عثمان را كوفتم. خادم وى آمد پشت در و پرسید: كیست؟ گفتم من فلانى هستم، اجازه بگیر داخل شوم. مثل اینكه اطمینان به من و برگشتنم نداشت؛ لذا باز پرسید، تو كیستى؟ گفتم: برو و براى من اجازه بگیر كه لازم است ملاقات كنم. او هم رفت و خبر بازگشت مرا به وى اطلاع داد، او (محمد بن عثمان) به اندرون رفته بود. در این وقت بیرون آمد و روى تختى نشست، پاهایش روى زمین بود و نعلینى به پا داشت كه رنگ آن رفته بود.
آنگاه پرسید چرا برگشتى و چرا آنچه را به تو گفتم امتثال نكردى؟ گفتم: نسبت به آنچه به من امر فرمودى جسارت نورزیدهام. ولى او در خشم فرو رفت و گفت: برخیز! خداوند به تو سلامتى بدهد. من ابو القاسم حسین بن روح را به جاى خود منصوب داشتهام و او فعلا منصب مرا دارد. گفتم: آیا به امر امام او را جانشین خود فرمودهاى؟ گفت: برخیز خداوند به تو سلامتى بدهد، چنان است كه به تو میگویم. دیدم چاره ندارم جز اینكه نزد ابو القاسم حسین بن روح بروم. وقتی نزد او رفتم، دیدم در خانه تنگى نشسته است. ماجراى خودم و محمد بن عثمان را به وى اطلاع دادم او هم مسرور شد و شكر خدا را به جا آورد. من هم پولها را به وى تسلیم نموده و از آن روز پیوسته آنچه مال امام به دست من مىآمد به او میسپردم.[2]
- ابو الحسن على بن بلال بن معاویه مهلبى گفت: از ابو القاسم بن قولویه شنیدم كه میگفت: از جعفر بن احمد بن متیل قمى شنیدم كه گفت: محمد بن عثمان (رضى اللَّه عنه) ده نفر وكیل در بغداد داشت كه ابوالقاسم حسین بن روح (رضى اللَّه عنه) هم در میان آنها بود و همه آنها از حسین بن روح به وى نزدیکتر و خصوصىتر بودند تا آنجا كه هر وقت محمد بن عثمان كارى داشت یا محتاج به واسطهاى بود، آن كار را به دست دیگرى غیر از حسین بن روح انجام میداد؛ زیرا او چنین خصوصیتى با محمد بن عثمان نداشت، ولى با این وصف محمد بن عثمان در موقع رحلت او را براى جانشینى خود انتخاب كرد! مشایخ ما میگفتند: ما شكى نداشتیم كه چون محمد بن عثمان بمیرد، كسى جز جعفر بن احمد بن متیل یا پدر او جاى وى را نخواهد گرفت؛ چرا كه او با محمد بن عثمان خصوصی تر بود و میدانستیم كه چقدر در منزل وى میزیست، تا جایى كه محمد بن عثمان در آخر عمر به علتى فقط غذائى كه در منزل جعفر بن متیل و پدرش تهیه میشد میخورد، یا اینكه به خانه جعفر یا پدرش میرفت و در آنجا غذا میخورد.
خواص شیعیان تردید نداشتند، كه اگر محمد بن عثمان وفات كند، فقط به جعفر بن متیل وصیت خواهد كرد، ولى وقتى دیدند او وصیت به ابو القاسم حسین بن روح نمود، تسلیم شده او را به جانشینى محمد بن عثمان پذیرفتند و مانند محمد بن عثمان با وى رفتار كردند. جعفر بن متیل هم تا زنده بود، مانند زمان محمد بن عثمان در دستگاه حسین بن روح كار میكرد. پس هر كس از حسین بن روح نكوهش نماید، از محمد بن عثمان نكوهش كرده و هر كس از وى نكوهش كند، در حقیقت نكوهش و سرزنش امام زمان (علیه السلام) نموده است. [3]
- شیخ طوسی در کتاب غیبت میگوید: جماعتى از علما از شیخ صدوق، براى من نقل كردهاند كه ابو جعفر محمد بن على اسود گفت: من اموالى را كه از موقوفات به دست مىآمد نزد محمد بن عثمان میبردم و او هم از من میگرفت دو یا سه سال قبل از آنكه وفات كند، در یكى از روزهاى آخر عمرش، چیزى از این گونه اموال را پیش او بردم، دستور داد كه آن را به حسین بن روح تسلیم نمایم. من هم تسلیم كردم و رسید آن را از وى خواستم.
حسین بن روح در باره مطالبهی رسید به محمد بن عثمان شكوه نمود، او هم دستور داد كه قبض رسید مال را از وى (حسین بن روح) مطالبه نكنم و اضافه كرد آنچه به دست حسین بن روح میرسد مثل این است كه به دست من میرسد. وی می گوید: بعد از آن هر وقت اموالى نزد حسین بن روح بردم مطالبه رسید نكردم.[4]
محمد بن عثمان هم در جمادى الآخر سال سیصد و چهار و یا پنج از دنیا رفت و ابو القاسم حسین بن روح نوبختى طبق وصیت محمد بن عثمان در جاى او قرار گرفت، و او هم سرانجام در شعبان سال سیصد و بیست و شش وفات كرد و ابو الحسن على بن محمّد سمرى طبق وصیت حسین بن روح در جاى او قرار گرفت.[5]
سید بن طاووس در کتاب «منهج الدعوات و منهج العنایات» مینویسد: روزی که نایبِ دوم از دنیا رفت، حسین بن روح، آن روز را در منزل وی جلوس کرد، «ذکاء» خادم محمدبن عثمان، به حضور وی رسید و عصا، صندوقچه و کتابچه ای را که از مولایش مانده بود، به حسین بن روح تحویل داد.
حسین بن روح فرمود: «این عصا از آنِ مولایم عسکری (علیه السلام) است. در این صندوقچه هم، انگشری های امامان معصوم (علیهم السلام) نگهداری می شود. سپس آنها را بیرون آورد و به حاضران نشان داد».
بعد فرمود: در کتابچه هم قنوت ائمه اطهار (علیهم السلام) نوشته شده است. آنگاه وی، قنوت امام حسن را از حفظ برای حاضران املا کرد و فرمود: این قنوت ها را حفظ کنید، همان طورکه مهم های دینِ خود را حفظ می کنید.[6]
[1]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 503؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه كمرهاى، محمد باقر، ج 2، ص 181.
[2]. طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبة؛ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 367 و 368.
[3]. همان، ص 369.
[4]. همان، ص 370.
[5] . طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 444 و 445؛ طبرسی، فضل بن حسن، زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، ترجمه: عطارودی، عزیزالله، ص 571.
[6]. سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات، ترجمه: طبسى، محمد تقی، ص 86 .