کپی شد
تکبر در برابر خدا
یکی از اقسام تکبر ورزیدن و کبر که آن را کفر میدانند، تکبر در برابر خداوند قادر متعال است و این خود دارای انواعی است.
1. گاهی به انسان جاهل و مغرور حالتی دست میدهد که در آن حال، خود را مستقل دانسته، هستی و تمام شئون خود را از خودش میداند و حاضر نیست خود را مخلوق و تحت تدبیر و تربیت خدا بداند و در اثر توانائی محدود و ظاهری و مستی مال و جاه، خدائی و پروردگاری آفریدگار را تصدیق نمیکند و ظلمت کفر تمام دلش را میگیرد. خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید: «كسانى كه در آیات خداوند بدون هیچگونه دلیلى كه براى آنها آمده باشد، ستیزهجویى مىكنند، در سینههایشان فقط تكبر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بینا است!».[1]
2. گاهی این غرور و نخوت و کبر شدیدتر شده و از خودش تجاوز میکند و نسبت به دیگران هم ادعای ربوبیت و الوهیت میکند .چنانچه فرعون گفت: «… من پروردگار برتر شما هستم»؛[2] همچنین: «فرعون گفت: اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم».[3]
3. شكل دیگرى از تكبر در برابر خدا، تكبر در برابر اوامر و نواهی خداوند است. در حقیقت ترک عبادت و اطاعت از روی کبر و سرکشی، کفر و انکار الوهیت و ربوبیت خداوند است؛ به این معنا که او را سزاوار ستایش و پرستش نمیداند؛ زیرا کسیکه خود را به بندگی و خدا را به خدائی شناخت و تمام شئون خود را مخلوق او دانست، محال است در برابر او سرکشی کند. هر گناهی که از روی کبر و سرکشی باشد، قابل آمرزش نیست؛ زیرا نشانه کفر صاحبش میباشد و از اینجا کفر ابلیس ظاهر میشود که در مقابل فرمان خداوند سرکشی کرد. ترک عبادت بهخاطر تکبر، گاهی در اهل معصیت رخ میدهد؛ مثلا حج را ترک میكند براى آنكه اعمال آن را از قبیل لباس احرام و غیره مناسب خود نمیبیند، نماز را ترک میكند؛ زیرا كه وضع سجده را با مقام خود مناسب نمیبیند. گاهى هم در بین بعضی اهل عبادت و دیانت پیدا میشود؛ مثلا بهخاطر تكبر، اذان گفتن را ترک میكند و از اقامه نماز جماعت در مسجد كوچک و برای عده كم خودداری میکند، اگرچه می داند كه رضاى خداوند در آن است.
4. دعا نکردن و ترک عبادت خدا نیز اگر از روی کبر باشد؛ یعنی خود را نیازمند او نبیند موجب کفر و خلود در آتش است. قرآن كریم مىفرماید: «و پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، كسانى كه از عبادت من سر باز زده و تكبر مىورزند به زودى با كمال ذلت داخل جهنم خواهند شد»؛[4] چون حقیقت دعا؛ (یعنی سؤال در حال احتیاج و از روی عجز)، عبودیت و پرستش خداوند است، پس کسی که از روی کبر دعا را ترک کند؛ یعنی خود را نیازمند او نداند، خدا را سزاوار پرستش ندانسته و آن کفر محض و موجب خلود در آتش است. بعضی از فلسفههای امروز، ایستادن در مقابل خدا را عالیترین کمال انسان میشمارند. حرفشان این است که تکبر، تسلیم نبودن و عصیان حتی در مقابل خدا، کمال انسانیت است. شیطان شدن و نه گفتن، سجده نمیکنم، امرت را اطاعت نمیکنم، این کمال است؛ چون در مقابل او هم باز از خودش خود نشان میدهد، شخصیت نشان میدهد، بی شخصیتی نشان نمیدهد که بگوید: بله.
مثلا فلسفه اگزیستانسیالیسم، منکر هر نوع تعیُّن و رنگ و شکلی برای انسان میشود و هر گونه تقید و پایبندی را، بر ضد انسانیت انسان میداند و تنها بر آزادی و بیقیدی و تمرد و عصیان تکیه میکند. از جمله ایرادهایی که بر این فلسفه گرفتهاند، این است که لازمه آن، هرج و مرج اخلاقی و بیتعهدی و نفی هر گونه مسؤولیت است.[5]