کپی شد
توهم بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)
برخی از اسماعیلیه که بر امامت اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) باور دارند، امامیه را به دروغگویی متهم کردند و گفتهاند: «دلیل بر دروغ بودن ادعای امامیه این است که عقیده دارند جعفر بن محمد (علیهما السلام) بر امامت فرزندش اسماعیل تصریح کرد و او را در زمان حیاتش به عنوان امام بعد از خودش تعیین نمود، اما هنگامیکه اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، فرمود: «خدا در هیچ چیز اظهار بدا نکرد چنانچه در اسماعیل فرزندم کرد». اگر خبر تعیین دوازده امام درست بود لا اقل جعفر بن محمد (علیهما السلام) آن را میدانست و خواص شیعهاش از آن خبر داشتند و مرتکب این خطا نمیشدند.
جواب: از کجا گفتهمیشود که جعفر بن محمد (علیهما السلام) نص بر امامت اسماعیل صادر کردهاست؟ آن کدام خبر است؟ چه کسى آنرا روایت کرده؟ چه کسى آنرا پذیرفته است؟
این روایت را کسانى ساختند که به امامت اسماعیل اعتقاد پیدا کردند، این روایت اصل و ریشهاى ندارد؛ زیرا روایت امامت دوازه امام را شیعه و سنى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند.
اما گفته آن حضرت در باره اسماعیل که «ما بدا للَّه فى شيء کما بدا فى اسماعیل»؛ «خدا آشکار نساخت چیزى را آنطور که در باره پسرم اسماعیل آشکار کرد»؛ به این معنا است که خداوند او را در زمان حیات من از دنیا برد تا بر همگان آشکار شود که او امام بعد از من نیست.
همانطور که پیش از این اشاره شد، از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: «هر کس گمان برد امروز چیزى بر خدا آشکار مىشود که دیروز نمیدانسته از او بیزار باشید».
بدائى که شیعه بر آن اعتقاد دارد، به معناى «ظهور امر خداوند است». عرب مىگوید: «بدا لى شخص» یعنى شخصى در برابر من ظاهر شد. «بداء» به معناى پشیمانى نیست؛ زیرا خداوند از چنین مطلبى برتر و منزه است.
چگونه امام صادق (علیه السلام) بر امامت اسماعیل تصریح مىکرد؛ در حالىکه در باره او گفته است که او عاصى است و به من و هیچیک از اجدادم شباهى ندارد؟
جا دارد در این بخش به برخی از روایات اشارهای داشته باشیم.
حسن بن راشد میگوید: از امام ششم (علیه السلام) راجع به اسماعیل پرسیدم، فرمود: «او نافرمان است نافرمان، نه به من شباهتى دارد و نه به هیچ یک از پدارنم».
عبیدة بن زراره میگوید: «نام اسماعیل را پیش امام صادق (علیه السلام) بردم، فرمود: «به خدا شبیه من و هیچ کدام از پدرانم نیست».
ولید بن صبیح میگوید: مردى نزد من آمد و گفت بیا تا پسر آن مرد را به تو نشان دهم. با او رفتم مرا نزد جمعى برد که شراب مىنوشیدند و اسماعیل بن جعفر هم میان آنها بود، راوى میگوید: از دیدن این صحنه اندوهناک شدم و از آنجا بیرون آمدم و نزد حجر الاسود رفتم، دیدم اسماعیل بن جعفر به خانه کعبه چسبیده و اشک میریزد و پرده خانه را از اشک خود تر کردهاست.
راوى در ادامه مىگوید: بیرون دویدم باز دیدم اسماعیل با آن جمع شرابخوار نشسته باز برگشتم دیدم به پرده کعبه چسبیده و آن را با اشک خود خیس کرده این حادثه را به امام ششم عرض کردم، فرمود: «پسرم گرفتار شیطانى شده که به صورت او درمىآید».
با آنکه روایت شده شیطان به صورت پیامبر و وصى پیامبر درنمىآید، چگونه ممکن است که امام (علیه السلام) تصریح به امامت او کرده باشد؛ در حالى که این گفتار از وى در باره او با سند صحیح نقل شده است».[1]
بر این اساس بیشتر علما، بداء را به همان معنای اصطلاحی (یعنی ابداء)، گرفتهاند و آنرا در باره امامت دانستهاند و در تبیین آن گفتهاند كه مراد از بداء در این جا ابداء است، یعنی مردم، ظاهرا اسماعیل را امام پس از امام صادق (علیه السلام) میدانستند، اما با مرگ وی، خداوند واقعیت را برای همه روشن و آشكار ساخت، طبق این عقیده، بداء ظهور امری است، از جانب خداوند كه قبلا ظاهر نبوده است، گرچه در علم خداوند ظاهر بودهاست. این عده برای تأیید كلام خدا، «له» در روایات مذكور را به معنای «منه» گرفتهاند.
بنا بر این، بداء، به هر معنایی كه باشد، قدر مسلم آن است كه اسماعیل، امام بعد از امام صادق (علیه السلام)، نبودهاست.[2]
شیخ مفید، اعتقاد دارد که «بداء» در اسماعیل اصلا هیچ ارتباطى به امامت او نداشتهاست؛ بلکه «بداء» در عمر او بوده و این که دو بار اجل معلق او نزدیک شدهبود که با دعاى امام صادق (علیه السلام) دفع شدهاست: «اما این گفته امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «براى خداوند در چیزی بداء حاصل نشد، آنطور که در مورد فرزندم اسماعیل حاصل شد». منظور امام (علیه السلام) از این جمله، دفع کشته شدن اسماعیل است که بیم قتل او زیاد مىرفت و حدس و گمان بر کشتهشدن او بسیار بود. خداوند براى دفع کشتهشدن اسماعیل بر امام صادق (علیه السلام) لطف کرد. از امام صادق (علیه السلام) در این باره نقل شده که آنحضرت فرمود: «دو بار قتل بر اسماعیل واجب گردید، اما دفع آن را از خداوند مسألت کردم و خداوند آن را دفع کرد». گاهى خداوند چیزى را به صورت مشروط واجب مىکند، اما حال او تغییر مىکند؛ چنانچه خداوند فرموده است: «آنگاه مدّتى را [براى شما عمر] مقرّر داشت و اجَل حتمى نزد اوست …»[3].[4]
شیخ مفید در کتاب الفصول المختاره به صورت مفصل وارد این بحث شده و مىگوید: «اما آنچه این طایفه «اسماعیلیه» ادعا کردهاند که تمام شیعه انتصاب اسماعیل را به امامت و وجود نص در این باره را قبول دارند، به راستى که ادعاى باطل و توهّم فاسدی کردهاند؛ زیرا هیچیک از اصحاب ما قائل نشدهاند که نصى از امام صادق (علیه السلام) در باره امامت فرزندش اسماعیل وارد شدهباشد و چنین روایتى را نه در روایات شاذ و نه در روایات مشهور نقل نکردهاند.
آنها خیال مىکردند که مردم در زمان حیات اسماعیل گمان داشتند که امام صادق (علیه السلام) نص بر امامت او خواهد کرد؛ زیرا بزرگترین فرزند آن حضرت (علیه السلام) بود. آنها مىدیدند امام صادق (علیه السلام) او را تعظیم و تکریم مىکند. اما وقتى اسماعیل از دنیا رفت، این گمان مردم از بین رفت و فهمیدند که امامت بعد از امام صادق (علیه السلام) در غیر اسماعیل خواهد بود.
اما طایفه اسماعیلیه بر اساس همین وهم و گمانى که داشتند، خواستند مشروعیت مذهب خود را ثابت کنند؛ لذا ادعا کردند که این نص واقع شده و منشأ این ادعا همان گمانى بود که مىگفتند: چون اسماعیل (رحمه اللَّه) فرزند بزرگ حضرت صادق (علیه السلام) بود، پس قطعا آن حضرت او را به جانشینى خود برگزیدهاست؛ در حالى که در اینباره نه روایتى نقل شده و نه کسى از راویان طایفه شیعه از آن اطلاع داشته و چون بناى مذهب اسماعلیه بر ادعاى بدون برهان است، پس بطلان آن طبق آنچه گفتیم آشکار مىشود.[5]
[1]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 70.
[2] . برگرفته از سایت راسخون
[3]. انعام، 2.
[4] . مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الإمامیه، تحقیق: درگاهی، حسین، ص ۶۶.
[5] . ر ک: مفید، محمد بن محمد، الفصول المختاره، تحقیق میر شریفی، سید علی، ص ۳۰۹ و 310. با استفاده از مطالب سید محمد یزدانی.