searchicon

کپی شد

تولی و تبری

فهرست

مفهوم‌شناسی تولی و تبری

تولّی در لغت به معنای دوستی کردن، ولیّ قرار دادن و ولایت دادن، کاری را به عهده گرفتن، دوستی و محبّت[1] و تبرّی به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن، بیزاری[2] آمده است. واژه تولّی گاه بدون حرف «عَن» و گاه با «عَن» استعمال می شود، در صورتی که بدون حرف (عن) استعمال شود به همان معنای  لغوی، یعنی دوست دانستن کسی و پیروی کردن از او و ولیّ گرفتن وی و یاری رساندن به او ذکر شده و در صورتی که با حرف «عَن» به کار رود به معنای روی گرداندن است.

این واژه در قرآن کریم در بیشتر موارد به معنای برگشتن و پشت کردن آمده است.[3] ولی در آیاتی نیز به معنای اول به کار رفته است؛ به عنوان مثال خداوند در این آیه می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، آن ها اولیای یک­دیگرند و کسانی که از ما با آنان دوستی کند از آن ها هستند، خدای سبحان جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند.[4]

و در منابع شیعی تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیّت و پذیرش ولایت خدا و پیامبر و ائمه (ع) است. از جمله آیاتی که برای این معنا، به آن استشهاد شده است آیه 55 و 56 سوره مائده است که می فرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و من یتول اللّه و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون؛[5] سرپرست و ولیّ شما فقط خدا است و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده­اند همان هایی که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند پیروزند؛ زیرا حزب و جمعیت خدا پیروز است». در تفاسیر، مصداق مؤمنانی که در نماز در حال رکوع زکات می دهند، را علی بن ابی طالب(ع) می دانند و با استناد به این آیه تنها ولیّ و سرپرست و رهبری مادی و معنوی انسان و کسی که در امور انسان تصرّف می کند خدا و پیامبر و علی ابن ابی­طالب است و در آیه بعد می گوید: کسی که ولایت و سرپرستی خدا و پیامبر(ص) و افراد با ایمان، یعنی ائمه(ع) را بپذیرد پیروز خواهد بود.

تولی و تبری از اصول یا فروع دین

اصل حبّ و بغض امر قلبى، جزو عقائد و داخل در ايمان است، دوستى خدا و دوستی با دوستان خدا ( انبياء، ملائكه، جانشینان انبیاء و مؤمنان) و دشمنى با دشمنان خدا (مشركان، منافقان، كافران، معاندان و دوستی با دشمنان دوستان خدا)، جزو عقاید است، اما ترتيب آثار محبت و عداوت در خارج از فروع دين است و از واجبات شرعى است، چنان چه فقها در کتب فقهی تولی و تبری را از فروع[6] دین شمرده اند.[7]

به عبارت دیگر دو عنوان مطرح می شود: يكى نفس حبّ و بغض و ديگر اظهار دوستى و دشمنى، امّا نفس حبّ و بغض امرى است قلبى و جزو ايمان است حتّى از امام صادق(ع) پرسيدند: دوستى و دشمنى از ايمان اند؟ فرمود: آيا ايمان غیر از دوستى و دشمنى است؟[8] ولی اظهار دوستی و دشمنی جزو فروع دین می باشد.

فلسفه تولّی و تبرّی

خداوند متعال فلسفه تولی و تبری را در قرآن این گونه بیان می کند: “حكومت آسمان­ها و زمين خاص خدا است، زنده مى‏كند و مى‏ميراند و شما را جز او سرپرست و ياورى نيست”[9] در ذيل این آیه حكمى را كه آيه قبلى[10] بر آن دلالت مى‏كرد، چنين تعليل مى‏كند كه اگر از دوستى با دشمنان خدا نهى نموده و گفتيم كه بايد از آنان بيزارى بجوئيد، براى اين است كه جز خداى سبحان كسى ولى و ياور حقيقى نيست، و اين معنا براى مؤمنان وجدانى شده، پس وجدان و ايمان خود آنان بايد ايشان را بر آن بدارد كه تنها نسبت به او و يا وليى از اولياى او كه خود او اجازه داده باشد تولى داشته باشند، و به غير ايشان به هيچ يک از دشمنان او هر كه باشد دوستى و تولى نورزند. علاوه بر این در ابتدای آیه بيان مى‏كند كه چرا ولى و ناصرى جز خدا نيست، و مى‏فرمايد: جهتش اين است كه تنها كسى كه مالک همه چيز است و مرگ و حيات به دست او است، خداوند است و معلوم است كه غير از چنين خدايى كه يگانه مالک و مدبر عالم است ولى و ناصرى نيست. از همين بيان عمومى و علت عمومى كه در این آیات مورد بحث آمده به خوبى روشن شد كه حكم مورد بحث اين آيات نيز عمومى است؛ يعنى اگر در اين آيات حكم به وجوب تبرى از دشمنان خدا و حرمت دوستى با آنان نموده، اين حكم اختصاص به يک نحو دوستى و يا دوستى با يک عده معينى ندارد، بلكه همه انحاء دوستى را شامل مى‏شود، خواه تولى به سبب استغفار باشد يا به غير آن و خواه دشمن، مشرک يا كافر و يا منافق و يا غير آنها از قبيل اهل بدعتى كه منكر آيات خدا هستند باشد و يا نسبت به پاره‏اى از گناهان كبيره از قبيل محاربه با خدا و رسول اصرار داشته باشد.[11]

تولی و تبری سبب رشد و تکامل معنوی

از آن جایی که هر جنسی به جنس خود تمایل دارد و از غیر جنس خود گریزان است، انسانی که تولّی اولیاء الهی و تبرّی دشمنان آن ها را با عمق جان به دست آورد خود را به ویژگی های مثبت اولیاء الهی می آراید و از زشتی دشمنان آنها دوری می کند و در قیامت نیز با اولیای الهی محشور می شود؛ از این رو پیامبر اسلام (ص) فرمود:  هر كه بنده‏اى را در راه خدا دوست مى‏دارد، پس به يقين خدا را دوست داشته است. و هر كه خدا را دوست مى‏دارد، خدا هم او را دوست مى‏دارد.[12]

انسان با محبوب خود همراه است و با او محشور می شود و این همراهی در عمل به همراهی با آن ها در رفتار منتهی خواهد شد. روایتی که از امیرالمومنین (ع) نقل شده گویای این مطلب است: ایشان می فرماید: هر كس ما را دوست داشته باشد با ما خواهد بود، و اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد خدا او را با آن محشور خواهد ساخت.[13]

آثار نیک تولی و تبری

انسانی که دارای تولّی و تبرّی است از سویی با انسان هایی که دارای این ویژگی هستند متحد شده و در پرتو اتحاد، انسجام اجتماعی ایجاد شده که نتیجه آن پیروزی است و از سویی با تبرّی با دشمنان حق نزدیک نشده و آن ها را به اسرار خود راه نمی دهد و در نتیجه بیگانگی با دشمن را حفظ و به صورت بیگانه با او برخورد می کند که پی آمد آن مصونیت از آفات و آسیب های دشمنان است؛ از این رو قرآن کریم می گوید: اولاً کفار را اولیاء اتخاذ نکنید و ثانیاً آن ها را بطانة و آگاه به اسرار خود قرار ندهید و ثالثاً بدانید کسی که با آنها دوستی کند از آن ها خواهد بود. پس دوری از آن ها ضروری است. قرآن می فرماید:[14] ای کسانی که ایمان آورده اید، محرم اسرار از غیر خود انتخاب نکنید، آن ها از هرگونه شرّ و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند، آن ها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید، نشانه های دشمنی آنان از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دل­هایشان پنهان می دارند از آن مهم تر است. ما آیات و راه های پیش­گیری از شرّ آنها را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.[15]

جایگاه تولی و تبری در قرآن

خداوند متعال در مورد تولی و تبری می فرماید: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی خداوند رحمان برای آنان محبتی (در دل­ها) قرار می دهد.[16]

گرچه مسلم است که این آیه، مربوط به همه ایمان آورندگان است، ولی مفسران شیعه و سنی، شأن نزول این آیه را درباره علی بن ابی­طالب (ع) دانسته اند. سبط بن جوزی در ذکر فضایل آن حضرت از ابن عباس نقل کرده: «و هذا الود جعله الله لعلی (ع) فی قلوب المؤمنین»، خداوند این دوستی در دل مؤمنان را برای علی (ع) قرار داده است.

علامه امینی در کتاب الغدیر، بسیاری از منابع و مصادر این مطلب را از کتب اهل سنت آورده است و نیز از مجمع البیان نقل کرده که ابن عباس در باره علی (ع) گفته است: مؤمنی نیست مگر آن که در قلبش محبت آن حضرت وجود داشته باشد.

وی از تفسیر ابو حمزه از امام باقر(ع) نقل کرده که رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود، بگو: خدایا برای من نزد خودت عهد و پیمانی قرار بده و محبت مرا در دل های مؤمنان زیاد کن. در ادامه حدیث آمده است که علی (ع) پس از آن که این دعا را نمود، آیه زیر نازل شد. خداوند متعال فرمود: ای رسول! بگو من هیچ پاداشی از شما به ازای رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم. و هر کس عمل نیکی انجام دهد بر نیکی اش می افزاییم.[17]

ابو حمزه ثمالى در تفسير خود روايت كرده، مي‌گويد: عثمان بن عمير از سعيد بن جبير از عبد اللَّه بن عباس روايت مي كند هنگامى كه رسول خدا (ص) وارد مدينه شد، و اساس اسلام را استوار فرمود، انصار گفتند: خدمت رسول خدا (ص) برويم و به او بگوئيم اگر لازم داشته باشى، اموال ما در اختيار تو است هر فرمانى درباره آن بدهى هيچ مانع و اشكالى در بين نيست، انصار خدمت حضرت رفتند و اين اظهار را نمودند، و به دنبال آن اين آيه نازل شد «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» حضرت آيه را بر آنان خواند و فرمود: پس از من نزديكان مرا دوست داشته باشيد، انصار از خدمت حضرت بيرون رفتند در حالى كه تسليم فرمان او بودند.[18]

مفسران در تفسیر این آیه بحث های فراوانی دارند که روی هم رفته برای آیه چهار تفسیر معروف وجود دارد:

1- منظور از ذوی القربی، نزدیکان پیامبر (ص) است و محبت آنها وسیله ای است برای قبول امامت و رهبری ائمه معصومین (ع) از دودمان آن حضرت و پشتوانه ای بر ادای رسالت.

جمعی از مفسران سنی و تمام مفسران شیعه این معنا را برگزیده اند.

2- منظور این است که اجر و پاداش رسالت، دوست داشتن اموری است که شما را به «قرب الهی » دعوت می کند.

این تفسیر که جمعی از مفسران اهل سنت آن را انتخاب کرده اند، به هیچ وجه با ظاهر آن سازگار نیست؛ زیرا در این صورت، معنای آیه چنین می شود که از شما می خواهم که اطاعت الهی را دوست بدارید و مودّت آن را به دل بسپارید، در حالی که باید گفته شود، من از شما اطاعت الهی را می خواهم نه مودت اطاعت را.

علاوه بر این، در میان مخاطبین آیه، کسی وجود نداشت که دوست نداشته باشد به خدا نزدیک شود. حتی مشرکان نیز علاقه داشتند که به خدا نزدیک شوند و اصولا عبادت بت ها را وسیله ای برای این کار می پنداشتند.

3- منظور این است که شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دوست بدارید و صله رحم به جا آورید.

با این تفسیر، هیچ تناسبی میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد؛ زیرا دوست داشتن بستگان خود، چه خدمتی به پیامبر (ص) می تواند باشد؟ و چگونه ممکن است اجر رسالت قرار داده شود؟!

4- منظور این است که پاداش من این است که خویشاوندی مرا نسبت به خود محفوظ دارید و به خاطر این که با اکثر قبایل شما رابطه خویشاوندی دارم، مرا آزار ندهید (زیرا پیامبر (ص) از طریق نسبی با قبایل قریش ارتباط داشت و از طریق سببی (ازدواج) با بسیاری از قبایل دیگر و از طریق مادر با جمعی از مردم مدینه از قبیله بنی النجار و از طرف رضاعی به قبیله بنی سعد).

این تعبیر بدترین معنایی است که برای آیه شده است؛ زیرا درخواست اجر رسالت از کسانی است که رسالت او را پذیرا شده اند و هر گاه کسانی رسالت را پذیرا شوند، دیگر نیازی به این بحث ها نیست. آنها پیامبر (ص) را به عنوان فرستاده الهی احترام می گذارند، و دیگر احتیاجی ندارد که به خاطر قرابت و خویشاوندی اش او را محترم بشمارند؛ زیرا احترام ناشی از پذیرش رسالت ما فوق همه این ها است.

در واقع این تفسیر را باید از اشتباهات بزرگی شمرد که دامان بعضی از مفسران را گرفته و مفهوم آیه را به کلی مسخ کرده است.

در این جا، برای این که حقیقت محتوای آیه روشن تر شود، بهترین راه آن است که از آیات دیگر قرآن کمک گرفته شود. قرآن مجید می فرماید:

الف: پیامبران می گفتند: پاداشی از شما در برابر دعوت رسالت نمی خواهیم و پاداش ما تنها بر پروردگار عالمیان است[19] و در مورد شخص پیامبر اسلام (ص) نیز تعبیرات مختلفی دیده می شود.

ب: در جایی دیگر خداوند متعال می فرماید: بگو پاداشی را که از شما خواستم، تنها به سود شما است. اجر و پاداش من فقط بر خداوند است. [20]

ج: خداوند متعال می فرماید: بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی کنم، مگر کسانی که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند..[21]

د: در سوره ص خداوند متعال می فرماید: من از شما پاداشی نمی طلبم و چیزی بر شما تحمیل نمی کنم.[22]

هر گاه این آیات با آیه مورد بحث کنار هم گذاشته شود، نتیجه گیری از آن آسان است. در یک جا به کلی نفی اجر و مزد می کند. در جای دیگر می گوید: من تنها پاداش از کسی می خواهم که راهی به سوی خدا می جوید و در مورد سوم می گوید: پاداشی را که از شما خواسته ام، برای خود شما است.

و بالاخره در آیه مورد بحث می افزاید: مودّت در قربی پاداش رسالت من است؛ یعنی من پاداشی از شما خواسته ام که این ویژگی ها را دارد. مطلقا چیزی نیست که نفعش به من برسد، صددرصد به سود خود شما است و چیزی است که راه شما را به سوی خدا هموار می سازد.[23]

جایگاه تولی و تبری در روایات

احادیث بسیار فراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت در زمینه  تولی و تبری آمده است، در این­جا به بخشی از این احادیث که از کتب مختلف گلچین شده، اشاره می شود:

1- در روایت معروف «بنی الاسلام …» که از طرق متعدد با تفاوت مختصری از معصومان(ع) نقل شده، این موضوع به خوبی منعکس شده است، از جمله در حدیثی که یار وفادار امام باقر (ع) «زراره » از آن حضرت نقل کرده، آماده است: اسلام بر پنج پایه بنا شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت ، زراره می گوید: عرض کردم: کدام یک از اینها افضل است؟ فرمود: ولایت افضل است؛ زیرا کلید همه آنها است، و والی و رهبر الهی راهنما به سوی چهار اصل دیگر است.[24]

از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که ولایت و اقتدا به اولیاء الله سبب احیاء سایر برنامه های دینی و مسایل عبادی و فردی و اجتماعی است و این اشاره روشنی به تأثیر مسئله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق می باشد.

2- در حدیث دیگری از امام علی بن الحسین (ع) نقل شده است: هنگامی که خداوند متعال اقوام اولین و آخرین را (در قیامت) جمع می­کند، ندا دهنده ای، به گونه ای که به گوش همه مردم برسد، ندا می دهد و می گوید: کجا هستند آنهایی که به خاطر خدا هم­دیگر را دوست داشتند، در این هنگام گروهی از مردم بر می خیزند و به آنها گفته می شود، بدون حساب به سوی بهشت بروید! در این موقع فرشتگان الهی از آنها استقبال می کنند، می گویند به کجا می روید؟ می گویند: بدون حساب به بهشت! می گویند شما از کدام گروه مردم هستید؟ می گویند ما کسانی هستیم که به خاطر خدا یک­دیگر را دوست می داشتیم، می گویند، اعمال شما چه بود؟ می گویند ما به خاطر خدا گروهی را دوست می داشتیم و به خاطر خدا گروهی را دشمن می داشتیم، فرشتگان می گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان.[25]

3- در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم (ص) چنین آمده است:  اگر دو بنده از بندگان خدا یک­دیگر را به خاطر خدا دوست بدارند، یکی در مشرق باشد و دیگری در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار می دهد، و فرمود: برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است.[26]

4- در حدیث قدسی خداوند متعال به موسی (ع) فرمود: آیا هرگز عملی برای من انجام داده ای؟ موسی عرض کرد: آری! برای تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام و به یاد تو بوده ام. فرمود: اما نماز برای تو نشانه (ایمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه ای در محشر، و ذکر خدا نور است. ای موسی! کدام عمل را برای من به جا آورده ای؟ عرض کرد خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما! فرمود: آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای، و به خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ (در اینجا بود که) موسی (ع) دانست برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله (دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا) است.[27]

ایمان معیار تولی و تبری

دوستی و حب و بغض نسبت به دیگران می­بایست بر اساس معیارهای اسلامی و ایمانی و طبق خواست خداوند باشد؛ از این رو لازم است در حب و بغض، به مسئله ایمان توجه ویژه ای مبذول داشت.

نخستین معیار برای حب و بغض و گزینش دوست و دشمن این است که به ایمان آنان توجه شود، بنابراین، ایمان، معیار اصلی و تعیین کننده در این موضوع است که خداوند در آیاتی از قرآن و ائمه معصومین در روایات، ایمان را به عنوان یکی از معیارهای دوستی معرفی می کند. خداوند در سوره انفال می فرماید: كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كرده‏اند و كسانى كه به آنها پناه داده و يارى كرده‏اند، آنها بعضى اولياء بعض ديگر هستند كسانى كه ايمان آورده و مهاجرت نكرده‏اند شما را از ولايت آنان چيزى نيست و اگر از شما در راه دين يارى خواستند ياریشان بر عهده شما است مگر عليه قومى كه ميان شما و آنها پيمان هست، خدا به آنچه مى‏كنيد بينا است.[28]

همچنین در سوره توبه می فرماید: مردان مؤمن و زنان مؤمن بعضى سرپرست و مسئول بعض ديگر هستند به معروف وا مى‏دارند و از منكر باز مى‏دارند و نماز مى‏خوانند و زكاة مى‏دهند و از خدا و رسول اطاعت مى‏كنند،  به زودى خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مى‏دهد كه خدا توانا و حكيم است.[29]

در رابطه با این موضوع حدیثی از امام باقر (ع) نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگ­ترین شاخه های ایمان است، آگاه باشید کسی که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خودداری از بخشش کند، او از برگزیدگان خدا است.[30]

تقوا معیار تولی و تبری

یکی از معیار های دوستی و دشمنی، تقوا است. براساس آموزه های قرآنی، تقوا معیاری ارزشمند برای انتخاب دوست و نیز حب و بغض داشتن نسبت به افراد است. چنان که خداوند متعال می فرماید: دوستان در آن روز بعضى به بعضى دشمن هستند، مگر پرهیزگاران.[31]

اگر کسی اهل تقوا است، می توان به او نزدیک شد و با او دوستی کرد و هر چه شخص از معیارهای تقوای الهی دورتر باشد، می بایست از او دورتر شد؛ زیرا رفتارهای اخلاقی دوستان تأثیر زیادی در رفتار آدمی به جا می گذارد. کسانی که اهل فسق و فجور هستند و برخلاف خوبی ها و نیکوئی های عرفی و اخلاقی رفتار می کنند، انسان هایی نیستند که شخص بتواند با آنان ارتباط داشته باشد و یا علاقه و محبتی نسبت به آنان ابراز کند.

صداقت و راستگویی معیار تولی و تبری

از جمله معیارهایی که خداوند در قرآن برای دوستی و حب و بغض داشتن بیان کرده می توان به صداقت و راست­گویی اشاره کرد چنان­که خداوند متعال می فرماید: آنان كه اطاعت خدا و رسول كنند البته با كسانى كه خدا به آنها لطف فرموده، يعنى با پيغمبران و صدّيقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند شد، و اينان نيكو رفيقانى هستند.[32]

در توضيح اين جمله و بيان كسانى كه خداوند نعمت خويش را بر آنها اتمام كرده است اشاره مى‏كند كه در واقع اركان اين موضوع هستند:

1-” انبياء” و فرستادگان مخصوص پروردگار كه نخستين گام را براى هدايت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقيم برمي­دارند (مِنَ النَّبِيِّينَ).

2-” راستگويان”، كسانى كه هم در سخن راست مى‏گويند و هم با عمل و كردار صدق گفتار خود را اثبات مى‏كنند و نشان مى‏دهند كه مدعى ايمان نيستند بلكه به راستى به فرمان­هاى الهى ايمان دارند (وَ الصِّدِّيقِينَ).

از اين تعبير روشن مى‏شود كه بعد از مقام نبوت، مقامى بالاتر از مقام صدق و راستى نيست، نه تنها راستى در گفتار بلكه راستى در عمل و كردار كه شامل امانت و اخلاص نيز مى‏گردد؛ زيرا” امانت” همان صداقت در عمل است همان­طور كه” راست­گويى” امانت در گفتار است، و در مقابل آن، هيچ صفت زشتى بعد از كفر بدتر از دروغ و نفاق و خيانت در سخن و عمل نيست (بايد توجه داشت كه صديق صيغه مبالغه است و به معناى كسى است كه سر تا پا راستى و درستى است).[33]

نشانه های تولی و تبری

علاقه به یک چیزی و محبت داشتن به آن، علائم و نشانه هایی دارد و بدون آن انسان نمی تواند به حقیقت ادعای دوستی کسی پی ببرد و حتی گاهی ممکن است انسان در حقیقی بودن ادعای دوستی، دچار تردید و اشتباه شود.

با توجه به سخنان امام علی (ع) به برخی از این نشانه ها اشاره می شود:

1 – محبت توأم با عمل و تقوا

علی (ع) می فرماید: هر کس ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.[34]

2 – عشق به دوستان اهل بیت (ع)

کسی که آل پیامبر (ص) را دوست داشته باشد، لزوماً دوستان آنان را هم باید دوست بدارد. و این یکی دیگر از نشانه های شیفتگان اهل بیت (ع) است. امیرمؤمنان (ع) در این رابطه می فرماید: «هر کس می خواهد بداند که آیا عاشق حقیقی اهل بیت (ع) است یا نه، به قلب خویش رجوع کند، اگر در دلش محبت دوستان ما هست پس او دشمن ما نیست، دوست ما است، ولی اگر یکی از دوستان ما را در دلش دشمن می دارد،[35] او دوست­دار حقیقی ما نیست».[36]

ولایت و محبت ائمه معصومین (ع) را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود؛ یعنی هم دل در گرو عشق آنان نهاد و هم دلبسته مخالفان آنان شد، و به عبارتی دیگر با یک دل نمی توان دو دلبر داشت.

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

در زیارت جامعه کبیره می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم …. من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما … ». [37]

و در حدیث دیگری امیرمؤمنان (ع) فرمود: هر کس خداوند را دوست دارد پیامبرش را دوست خواهد داشت، و هر کس پیامبر (ص) را دوست بدارد ما را دوست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد شیعیان ما را دوست می دارد».[38]

3 – کتمان محبت در نزد نامحرمان

بعضی افراد نه تنها قابلیت و استعداد محبت اهل بیت (ع) را ندارند بلکه طاقت تحمل شنیدن مدح و ثنای آل پیامبر (ع) را نیز ندارند. امیرمؤمنان (ع) از ابراز محبت در نزد چنین افرادی منع کرده و فرمودند: «ما را در پیش دشمنانمان مدح نکنید و در نزد نااهلان به ما اظهار علاقه ننمایید؛ زیرا آنان این عشق مقدس شما را برنمی تابند و موجب تحقیر و اذیت شما می شوند.[39]

4 – آمادگی برای محرومیت ها

امام علی (ع) می فرماید: هر کس ما اهل بیت پیامبر (ص) را دوست بدارد باید برای محنت ها پوستی دیگر بپوشد. کنایه از این­که آماده انواع بلاها و مشکلات باشد.[40]

در حدیث دیگری امیرمؤمنان (ع) فرمود: هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد پس باید فقر و محرومیت ها را چونان لباس رویین بپذیرد.[41]

5 – برائت از دشمنان اهل بیت (ع)

یکی دیگر از نشانه های تولی و تبری، دوری جستن از مخالفین و دشمنان عترت پیامبر (ص) است. دوست دار حقیقی اهل بیت (ع) باید از دشمنان آنان تبری بجوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر (ع) خالص و بی آلایش سازد، در سخنان معصومین (ع) فراوان دیده می شود که فرموده اند:

«دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید.[42]

همچنین روزی شخصی به حضور علی (ع) آمده و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا.[43]

معرفت شرط تحقق تولی وتبری

تحقق تولّی و تبرّی به معرفت اهل بیت پیامبر و ائمه معصومین (ع)و شناخت صفات و احوال آنان و شناخت کافی نسبت به دشمنان و صفات رذیله و عقاید باطل و اعمال ناپسند آن ها بستگی دارد؛ از این رو بر مسلمان لازم است با شناخت فضائل و کمالات امامان (ع) و جایگاه آنان در نظام هستی و زندگی اجتماعی انسان، نسبت به آنان تولّی پیدا کنند و با تحقق تولّی در آن ها به فلاح و رستگاری نائل شوند و همچنین برای تحقّق تبرّی لازم است دشمنان اهل بیت را بشناسند و از ویژگی ها و رذایل آن ها آگاهی پیدا کنند که نتیجه آن انزجار و تنفر و بیزاری جستن از آن ها است.

در روایات معرفت ائمه و اولیاء الهی و محبّت به آن حسنه و نشناختن آن ها سیئه معرفی شده است. حضرت صادق (ع) در باره آيه: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ … ، فرمود: حسنه حب ما و معرفت حق ما است و سيئه بغض و ادا نكردن حق ما است.‏[44] امام باقر (ع) فرمود: ابوعبداللّه جدلی به امیرالمؤمنین(ع) وارد شده امام خطاب به او فرمود: حسنه، معرفت ولایت و حبّ اهل بیت و سیئه انکار ولایت و بغض اهل البیت است،[45] سپس این آیه را خواند: هر كه در روز قيامت عمل نيک بياورد بهتر از آن پاداش دارد و هر كه عمل بد آورد اهل گناهان فقط به آنچه مى‏كرده‏اند مجازات مى‏شوند.[46]

تلازم تولّی و تبرّی

بدون تردید ولایت ائمه با دو شرط سبب نجات است یکی عقیده مندی به امامت ائمه و این که آن ها جانشینان پیامبر اسلام (ص) و واجب الاطاعة هستند و دوم مشروط است به تبرّی و بیزاری از دشمنان و ستمگران به اهل بیت (ع)؛ بنابراین تولّی و تبرّی ملازم هم هستند؛ یعنی تولّی و تبرّی باید با هم باشند و به همین دلیل تولّی و پذیرش و ولایت امام شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود. چنان چه امام باقر(ع) تولی ائمه و تبرّی از دشمنان آنان را از ارکان معرفت خدا که به عبادت حقیقی او منتهی می شود، دانسته است.

ابى حمزه می­گويد: امام باقر (ع) به من فرمود: كسى خدا را مى‏پرستد كه خدا را بشناسد ولى كسى كه خدا را نمى شناسد او را همين طور كه ملاحظه مى‏كنى به گمراهى مى‏پرستد، عرض كردم: قربانت، معرفت خدا چيست؟ فرمود: تصديق خداى عز و جل و تصديق رسول خدا (ص) و دوست­داران على (ع) و پيروى از او و از امامان بر حق و بيزارى جستن از دشمن آنها به خدا.[47]

در روایت دیگری ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) نقل می کند که به او فرمود: ای ابوحمزه عبادت خدا را کسی می کند که خدا را بشناسد و اما کسی که خدا را نشناخت مثل آن است که او را در حال گمراهی عبادت می کند، عرض کردم: معرفت خدا چیست؟ فرمود: خدا و رسول اللّه را تصدیق کند، به حضرت امیر(ع) و ائمه هدی (ع) بعد از آن حضرت اقتدا کند و از دشمنان آن ها بیزاری جوید. این است معرفت خدا، عرض کردم، اصلحک اللّه چه چیزی است که اگر آن را بدانم حقیقت ایمان را کامل کرده ام؟ فرمودند: دوست داشتن اولیای خدا، دشمنی با دشمنان خدا و هم­چنان که خدا به تو امر کرده با صادقان باشی ، عرض کردم اولیاء و دوستان خدا و دشمنان خدا کیانند؟ فرمود: دوستان خدا محمّد رسول اللّه(ص) و علی و حسن و حسین(ع) و علی بن الحسین(ع) هستند سپس امر به ما رسیده سپس پسرم جعفر و اشاره فرمودند به حضرت جعفر(ع) در حالی که آن حضرت نشسته بودند سپس فرمودند: کسی که با آن ها دوستی کند پس به تحقیق با اولیاء اللّه دوستی کرده و چنین شخصی با صادقان باشد آن سان که خدای تعالی به وی امر کرده است. بنابراین باید تولّی و تبرّی با هم در انسان تحقق پیدا کند تا نتیجه بخش باشد.[48]

اقتداء عملی به اولیاء الهی و انزجار عملی از دشمنان

در صورتی تولّی و تبرّی در کمال ایمان و معرفت الهی مؤثر است که آدمی، اولیاء الهی و ائمه اهل بیت (ع) را الگو و اسوه خود قرار داده و به آن ها اقتدا کند و فضائل و کمالات آن ها را در خود ایجاد نماید و رذایل دشمنان آن ها را بشناسد و از آن ها دوری جوید؛ از این رو علامت محبّت به اهل بیت عمل کردن بر اساس عمل آنان دانسته شده است. امير المؤمنين (ع) فرمودند: هر كس ما را دوست مى‏دارد بايد مانند ما كار كند، و ورع داشته باشد، كه او بهترين ياور براى امور دنيا و آخرت مى‏باشد. [49]

امام صادق (ع) خطاب به شیعیانی که بین قبر پیامبر (ص) و منبر آن حضرت بودند، فرمود: به خدا قسم من شما و ارواحتان را دوست دارم و شما با ورع و تلاش مرا بر این محبت کمک کنید و بدانید که ولایت ما به کسی می رسد که ما را با ورع و تلاش کمک کند و کسی که به بنده ای اقتدا کند باید به عمل او اقتدا نماید علاوه بر عمل و تلاش باید به دوستان آن ها محبت ورزید و از دشمنان آن ها تبرّی جست.[50]

دوستی و صفات زشت و غیر اخلاقی

اصولا این که مؤمن نمی تواند بدون عشق و محبت اهل بیت (ع) زندگی کند و در مقابل، انسان های منحرف و گمراه و منافق هم نمی توانند آل الله (ع) را از ته دل دوست داشته باشند، یک حقیقت تردیدناپذیر است و کلام زیبای علی (ع) در ذیل روایت اصبغ نباته، این حقیقت را واضح تر می نماید. او می گوید: در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی (ع) بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی (ع)، امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوست­داران اهل بیت (ع) بود به بدگویی بر علیه امام علی (ع) تحریک نماید؛ لذا به او گفت: «ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!  او در جواب ابن کوا چنین گفت:  قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی. قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قرشی، دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر (ص)، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی ها است. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است.

بعد از این مدح و ثنای زیبا، بلیغ و طولانی، راه خودش را گرفت و رفت. ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی (ع) رسانده و گفت: یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟

سپس امام فرمود: ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود. [51]

دوستی برای خدا

فضیل بن یسار یکی از یاران امام صادق (ع) نقل می کند: از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟ در روایت دیگری، امام صادق(ع) می فرماید: آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.[52]

هيچ قومى نخواهى يافت كه ايمان به خدا و روز جزاء داشته باشد و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى‏كنند دوستى كند هر چند دشمن خدا و رسول پدران و يا فرزندان و يا برادرانشان و يا قوم و قبيله‏شان باشد، براى اين­كه خداوند در دل­هايشان ايمان را نوشته و به روحى از خودش تأييدشان كرده و در جناتى كه نهرها در زير درختانش جارى است داخلشان مى‏كند تا جاودانه در آن باشند خدا از ايشان راضى شد و ايشان از خدا راضى شدند اينان حزب خدا هستند، آگاه باشید! كه تنها حزب خدا رستگارند.[53]

پیامبر اکرم (ص) نخست، افکار مخاطبان را در این مسئله سرنوشت ساز به جنب و جوش در آورد – و این کاری بود که پیامبر (ص) گاه قبل از القاء مسایل مهم انجام می داد – گروهی اظهار بی اطلاعی کردند، و گروهی با شمردن یکی از ارکان مهم اسلام پاسخ گفتند: ولی پیامبر (ص) درعین تأکید براهمیت آن برنامه های مهم اسلامی، سخنان آنها را نفی کرد، سپس افزود: مطمئن ترین دستگیره ایمان، حب فی الله و بعض فی الله است!

تعبیر به «دستگیره » در این­جا گویا اشاره به این است که مردم برای وصول به مقام قرب الی الله، باید به وسیله ای چنگ بزنند و بالا بروند، که از همه مهمتر و مطمئن تر، دستگیره حب فی الله و بغض فی الله است.

امام صادق (ع) فرمود: از محكم­ترين حلقه‏هاى ايمان اين است كه: دوست بدارى براى خدا و دشمن بدارى براى خدا و عطا كنى در راه خدا و دريغ کنی در راه خدا.

از امام باقر (ع) روایتی نقل شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: دوست داشتن مؤمن را در راه خدا از بزرگترين شعبه‏هاى ايمان است،  هر كه دوست بدارد در راه خدا و دشمن بدارد در راه خدا و عطا كند در راه خدا و دريغ کند در راه خدا او از برگزيده‏هاى خدا است.[54]

ابن فضيل می­گويد: از امام (ع) پرسيدم بهترين وسيله تقرب بندگان به خداى عزوجل چيست؟ فرمود بهترين وسيله تقرب بندگان به سوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت واليان امر است، امام باقر (ع) فرمود: دوستى ما ايمان و دشمنى ما كفر است.[55]

رابطه تولی و کفر

امام صادق (ع) فرمود: هر كه كافرى را دوست دارد خدا را دشمن داشته و هر كه كافرى را دشمن دارد خدا را دوست داشته، سپس فرمود: دوست دشمن خدا دشمن خدا است.‏[56]

ابو زبير مكى می گويد:  جابر بن عبد اللَّه انصارى را دیدم در حالى كه عصائى در دست داشت و به خانه‏ها و مجالس و مجامع انصار مي رفت و مي گفت: على (ع) (از حيث علم و عدالت و اخلاق و بررسى به حال فقراء و نوع دوستى) بهترين مردم است… .[57]

مدعیان دوستی و دشمنی ایمانی

بسیاری از مردم تنها مدعیان ایمان هستند و هرگز معیار دوستی و دشمنی هایشان خدا نیست، بلکه خواسته ها و هواهای نفسانی شان حرکات و سکنات ایشان را تعیین و مشخص می کند و خواسته های دل است که ریسمان بر گردن آنان افکنده و به هر سوی که بخواهد می کشاند.

به سخن دیگر، بسیاری از مؤمنان همچون یهودیانی هستند که مدعیان محبت الهی و مدعیان دوستی با خدایند.[58]

خداوند برای این که دوستان واقعی از مدعیان شناخته شوند در آیه 69 سوره نساء شماری از گروه ها و اقشار مؤمن را که دوستان واقعی خداوند هستند معرفی می کند و می فرماید: این افراد دوستان واقعی خداوند هستند و بر همین اساس در دنیا و آخرت از نعمت های خاص الهی برخوردار و بهره مند می باشند. این گروه دوستان واقعی خدا، کسانی چون پیامبران، صدیقان، شهیدان یا گواهان اعمال مردم، صالحان و همه همراهان نیک و صادق پیامبر(ص) هستند که در اطاعت مطلق او هستند.

از نظر قرآن، دوستان واقعی کسانی هستند که در اطاعت از پیامبر (ص) چون و چرا نمی کنند و مطیع محض آن حضرت هستند.[59] آنان سبک زندگی خود را چنان قرار می دهند که گام به گام بر سیره و سنت آن حضرت باشند و از آن تخطی نکنند و گفتار و کردار پیامبر(ص) و دیگر اسوه های مطلق الهی، یعنی اهل بیت(ع) را الگوی فکری و رفتاری خویش قرار می دهند.[60]

از این رو در زندگی از سبک زندگی اهل بیت(ع) سرمشق می گیرند و در برابر مؤمنان، فروتن[61] و در برابر کافران سرفراز و اهل عزت، اهل اطاعت محض از فرمان های پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)،[62] اهل جهاد و مجاهدت[63] بی پروا در برابر مخالفان و سرزنش کنندگان، اهل انفاق در راه خدا،[64] اهل اطعام[65] و مانند آن می باشند.

اما مدعیان دروغین نه تنها سبک زندگی خویش را براساس آموزه ها و رفتار و گفتار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) سامان نمی دهند، بلکه اهل دوستی حتی با دشمنان و کافران و مشرکان هستند و با آنان ارتباط برقرار کرده و ارتباط پنهان و آشکاری با آنان دارند.[66] و آیات بسیار دیگر حب و بغض ایمانی، اقتضای این را دارد که شخص تولی و تبری و دوستی کردن و دشمنی کردن هایش را بر محور حق و ایمان سامان دهد. برائت جویی او مشرکان و کافران را به سبب شرک و کفر داشته باشد؛ چنان که حضرت ابراهیم(ع) اسوه انسان ها این گونه بوده است.[67]

مدعیان دروغین، حب و بغض و دشمنی و دوستی شان مبتنی بر هواهای نفسانی است؛ از این رو با مؤمنان سر لجبازی دارند و کینه شان را به دل می گیرند، چرا که آنان را از منکر و زشتی برحذر داشته یا به نقد رفتار و گفتار آنها پرداخته اند. نظارت دیگران را که حکم و وظیفه مسلمانی است، فضولی در کار خود می دانند و بی تفاوتی کافران نسبت به رفتار و گفتار را عین تمدن و مدنیت می دانند و به این گونه تفکر و رفتار گرایش می یابند. این گونه است که دوستان خویش را از کافران و مشرکان قرار می دهند که کاری به کارشان ندارند و به اصطلاح در حریم خصوصی و شخصی ایشان دخالت نمی کنند

برخی از این مدعیان ایمان، کسانی هستند که کارهای مؤمنان را به تمسخر می گیرند و نماز و عبادت­شان را استهزا می کنند. اینان هرچند که خود را در سنگر ایمان و مؤمنان معرفی می کنند، ولی با ساختن جوک و لطیفه درباره مؤمنان و اهل آن، زمینه سرزنش و نکوهش مؤمنان را فراهم می آورند و آب به آسیاب دشمن می ریزند و جو اجتماعی را علیه مؤمنان فراهم می کنند؛ از این رو خداوند به کسانی که برای اهل ایمان و کارهای مؤمنان، لطیفه و جوک می سازند و خواسته و ناخواسته هنجارها و ارزش های بلند و والای اجتماعی را به تمسخر می گیرند و از ارزش می اندازند و یا با بیان برخی از نکات و لطایف، زشتی ها را خوب و ارزشی جلوه می دهند، هشدار می دهد و آنان را از این رفتار زشت برحذر می دارد؛ زیرا این گونه رفتار و کردار هماهنگی و همکاری با دشمنان و کافران و مشرکان است.[68]

خداوند در سوره مائده به یکی از مصادیق این رفتار تمسخرآمیز اشاره می کند و به کسانی که هماهنگ با دشمنان و کافران به استهزای نماز و اذان و آیین های اسلامی می پردازند و بر رسوم و آداب اسلامی خرده می گیرند و با لطیفه و جوک سازی علیه آیین های اسلامی عمل می کنند، هشدار شدید می دهد و از این گونه دوستی و همکاری با دشمنان می ترساند.

اطمینان و آرامش قلب اثر تولی و تبری

امام علی(ع) فرمود: هنگامی که آیه «الابذکر اللّه تطمئن القلوب»[69] نازل شد پیامبر اکرم(ص) فرمود: این مربوط به کسانی است که خدا و رسولش را دوست داشته باشد. «و احبّ اهل بیتی صادقاً غیر کاذب و احبّ المؤمنین شاهداً و غائباً الا بذکر اللّه یتحابّون،[70] کسی که اهل بیت مرا صادقانه و بدون دروغ دوست داشته باشد و مؤمنان را در حضور و غیاب دوست داشته باشد. آگاه باشید با یاد خدا هم­دیگر را دوست دارند.

حکمت و دانش اثر تولی و تبری

امام صادق (ع) فرمود: «من احبّنا اهل البیت و حقّق حبّنا فی قلبه جرت ینابیع الحکمة علی لسانه و جدّد الایمان فی قلبه»[71] کسی که اهل بیت ما را دوست داشته باشد و محبّت ما در قلب او تثبیت شود چشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود و ایمان در قلبش تازه می گردد».

استکمال دین ثمره تولی و تبری

پیامبر خدا(ص) فرمود: «حبّ اهل بیتی و ذریّتی استکمال الدین؛ محبّت به اهل بیت و ذریّه من سبب کامل شدن دین است.[72]

علی بن موسی الرضا (ع) فرمودند: كمال دين ولايت ما و برائت از دشمنان ما است.[73]

امنیت در قیامت فایده تولی و تبری

محبت اهل بیت (ع) آثار فراوانی چون رها شدن از گناهان، نور و روشنایی روز قیامت، ثبات و پایداری بر صراط و نجات از جهنم و ورود به بهشت و محشور شدن با ائمه و خیر دنیا و آخرت، به دنبال دارد؛ از این جهت لازم است مؤمنان تلاش کنند تا محبت اهل بیت را در خود محقق ساخته و در عمل به آن ها اقتدا کنند و آن ها را الگوی خود قرار دهند و در کنار آن از دشمنان آنها تبرّی جویند.

پیامبر خدا (ص) فرمود: کسی که ما اهل بیت را دوست داشته باشد خداوند سبحان او را در روز قیامت با امان محشور فرماید.[74]

نقش تولي و تبري در پذيرش اعمال صالحه

در فرهنگ شيعه، «تولّي» و «تبرّي» شرط اساسي پذيرش اعمال صالحه است و بدون داشتن اين دو هيچ عملي پذيرفته نيست، اعمال بدون «تولي» و «تبري» مثل آن مي ماند که شخص هيچ گونه عمل خيري انجام نداده باشد. در اين زمينه روايات متعددي در متون اسلامي مطرح شده که به برخي از آن ها اشاره مي شود.

امام سجاد (ع) به نقل از رسول الله (ص) فرموده که آن وجود مقدس (ص) فرموده اند: چه مي شود مردمي را که چون خاندان ابراهيم (ع) در نزد ايشان ياد شود، شاد و مسرور گردند و چون از خاندان محمد (ص) ياد کنند دل هايشان متنفر شود قسم به آن کس که جان محمد (ص) در دست او است اگر بنده اي در روز قيامت عمل هفتاد پيغمبر (ص) را بياورد خداوند از او نپذيرد تا خدا را به ولايت من و اهل بيتم (ع) ديدار کند.[75]

ابوحمزه ثمالي (ره) روايت مي کند که به حضرت باقر (ع) گفتم: يابن رسول الله (ص) فدايت شوم، شخصي روز روزه دار و شب به عبادت مي گذراند و صدقه مي دهد و جز خير و خوبي از او نمي دانم جز آن که اقرار به ولايت شما ندارد؟ می­گويد: امام (ع) تبسم کرد و فرمود: اي ثابت، من در برترين مکان هاي زمين هستم اگر بنده اي هميشه در سجده در ميان رکن و مقام باشد تا پايان عمر که از دنيا برود ولي ولايت ما را نشناسد اين عبادت سودي به حال او ندارد. [76]

امام صادق (ع) هم فرموده است: نخستين چيزي که از بنده به هنگامي که در پيشگاه خدا مي ايستد، پرسيده مي شود از نمازهاي واجب و زکات واجب و روزۀ واجب و حج واجب و از ولايت ما اهل بيت (ع) است که اگر اقرار به ولايت ما کرده و بر آن مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش پذيرفته مي شود و اگر در پيشگاه خدا جل جلاله بر ولايت ما اقرار نکند خداي عزوجل چيزي از اعمالش را نخواهد پذيرفت. [77]

رسول مکرم اسلام (ص) هم در اين زمينه فرموده است: اگر مردي تمام شب هاي عمرش را به عبادت و تمام روزهايش را به داشتن روزه بگذرد و همۀ مالش را صدقه دهد و تمام عمرش حج کند ولي ولايت ولي خدا را نشناسد که دوستش بدارد و همه کارهاي خويش را به دستور و دلالت او انجام دهد حق پاداشي بر خدا ندارد و از مؤمنان محسوب نخواهد شد. [78]

در روايت ديگر رسول الله (ص) فرموده است: هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد؛ يعني امامي را که پيروي از وي واجب است نشناسد مردنش همانند مردن مردم عهد جاهليت و بت پرستي مي باشد.[79]

امام حسن عسکري (ع) فرمود: خداوند هيچ عبادتي را نمي پذيرد مگر به ولايت پيامبر و علي (ع) و دشمني با دشمنان اين دو اگر چه [شخص به اندازه] ما بين زمين تا عرش الهي در راه خدا طلا صدقه بدهد. [80]

اميرالمؤمنين علي (ع) در خصوص اهل بيت (ع) فرموده اند: نظر به اهل بيت پيغمبر خود کنيد، از سمتي که آنان گام برمي بردارند منحرف نشويد و قدم به جاي قدمشان بگذاريد و آنان هرگز شما را از جاده هدايت بيرون نمي برند و به پستي و هلاکت باز نمي گردانند، اگر سکوت کنند سکوت کنيد و اگر قيام کنند قيام کنيد از ايشان سبقت و پيشي نگيريد که گمراه مي شويد و از آنان عقب نمانيد که هلاک مي گرديد.[81]

تولی وتبری سبب آمرزش گناهان

از امام صادق (ع) روايت شده كه ‏فرمود: كسى كه ما و دوستان ما را براى خدا دوست بدارد، نه براى هدفى دنيايى كه چيزى به دست آورد و با دشمنان ما دشمن باشد، نه براى عداوتى كه با ديگرى دارد، سپس روز قيامت او را آویزان کنند، و گناهانى مانند شن­هاى روان و كف­هاى درياها، داشته باشد، خدا او را مى‏بخشد.[82]

همچنین امام حسن مجتبی (ع) فرمود:

همانا محبّت و دوستى با ما اهل بیت رسول اللّه(ص) سبب ریزش گناهان از نامه اعمال مى شود، همان طورى كه وزش باد، برگ درختان را مى ریزد. [83] و [84]

فایده تولی وتبری در سخت ترین لحظات

امام علی (ع) به حارث فرمود:  ای حارث! دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سودمند خواهد بود: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی».[85]

غلو، آفت تولی و تبری

ممکن است انسان در اثر نادانی یا غلبه احساسات و یا پیروی از هوای نفس در عشق ورزیدن به اهل بیت (ع) دچار افراط و تفریط گردد و در نتیجه علاوه بر این­که از کار خویش هیچ بهره ای نمی برد، دچار زیان و هلاکت ابدی می گردد. مولای متقیان به این آفات بنیان برانداز اشاره کرده و در نهج البلاغه در مورد افرادی که در دوستی و محبت آن حضرت دچار انحراف می گردند می فرماید:‏دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: کسی که در دوستی من افراط کند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نماید و کسی که در اثر شدت دشمنی با من به سوی باطل رود. بهترین مردم نسبت به من کسانی هستند که راه اعتدال را بپیمایند، از آن ها جدا نشوید.[86]

همچنین آن بزرگوار عده ای را که در مورد اهل بیت (ع) غلو می کردند؛ یعنی در مدح و ستایش و بیان فضائل و مناقب آنان افراط نموده و مقام الوهیت را به آن بزرگواران نسبت می دادند برحذر داشته و مرز ابراز محبت را چنین بیان می کند: از غلو در محبت ما بپرهیزید و اعتقاد داشته باشید که ما مخلوق و پرورده خداییم و آن گاه از فضایل ما هرچه دوست دارید بگویید.[87]

البته پدیده افراط گرایی در تاریخ اسلام یک عقیده خطرناکی بود و عده ای را هم به گمراهی و ضلالت کشانید. این اعتقاد فاسد در مورد شخص امام علی (ع) بیشتر بود، برای همین آن حضرت برای آگاهی بیشتر دوستان خویش با یک مثال، حقیقت مطلب را بیان می کند و می فرماید: «مثل من در میان این امت همچون عیسی بن مریم (ع) است، گروهی او را دوست داشتند و در محبت آن حضرت افراط نمودند و در نتیجه هلاک شدند و عده­ای هم به وسیله دشمنی با آن حضرت به بیراهه رفته و نابود شدند.[88]

ابو محمد شريف از عبد اللَّه بن جرير قطان روايت كند كه گفت: شنيدم عمر بن على بن الحسين مي­گفت: آن كس كه در باره دوستى ما از حد بگذرد مانند كسى است كه در دشمنى ما از حد گذرانده، براى ما حقى است به خاطر نزديكى ما به رسول خدا (ص)، و حق ديگرى است كه خداوند براى ما قرار داده، پس هر كس آن را واگذارد چيز بزرگى را واگذاشته، ما را در آن جايگاهى در آوريد كه خداوند درآورده، و در باره ما آنچه را که در ما نيست، نگوئيد.[89]

تولی و دوستی با چه کسانی؟

با توجه به اهمیت تولّی و تبرّی و نقشی که این دو در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان دارند، خداوند متعال در قرآن کریم و به تبع آن پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در موارد متعدّدی به بحث از دو موضوع یادشده پرداخته و در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را به عنوان دوستان و سرپرستان خود برگزینند می پردازد، در این­جا به مواردی از آنها اشاره می شود:

قرآن کریم در آیات متعددی به معرفی ولیّ «سرپرست» و کسانی را که مؤمنان باید دوست داشته باشند و از آنها پیروی کنند، می پردازد. در این جا به چند آیه اشاره می شود:  روزى كه شخص ظالم پشت دست حسرت به دندان گرفته و می گويد: اى كاش من در دنيا با رسول حق راهى (براى دوستى و طاعت) پيش مى‏گرفتم، واى بر من اى كاش فلان كس را دوست نمى‏گرفتم.[90] در آیه اول تصریح دارد به پیروی و دوستی با رسول خدا و در آیه بعد به صراحت نهی می کند از انتخاب دوستانی که مایه بدبختی و هلاکت انسان می شوند.

هر کس خدا و پیامبر او و مؤمنان را ولیّ خود گزیند، بداند که پیروزمندان گروه خداوند هستند.[91]

مردان و زنان مؤمن بعض از ايشان، اولياء بعض ديگر هستند، امر به معروف و نهی از منكر مى‏نمايند و نماز به پا مى‏دارند و زكات مى‏پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى‏كنند، آنها را خدا به زودى مشمول رحمت خود مى‏كند، كه خدا توانا و حكيم است.[92]

نبی اكرم (ص) به اصحابش فرمودند: ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگير به خاطر خدا و دشمن بگير به خاطر خدا؛ پس به درستی كه به ولايت خدا به كسی نمی‌رسد مگر از اين راه و كسی طعم ايمان را نمی‌چشد اگر چه نماز و روزه زياد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بيشترين دوستی‌ها و دشمنی های مردم به خاطر دنيا است و اين دوستی و دشمنی‌ دنيايی ذره‌ای پيش خداوند تعالی ارزش ندارد.

راوی عرض كرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خدا است؛ دوست خدا كيست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا كيست تا او را دشمن بدارم؟ پيامبر اكرم (ص) به سوی اميرالمؤمنين علی بن ابي­طالب (ع) اشاره کردند و فرمودند: آيا علی را می‌بينی؟  راوی گفت: بله.

پس فرمودند: دوست بدار دوست علی(ع) را چون دوست علی(ع) ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی(ع) را چرا كه دشمن علی(ع) عدوالله است

سپس در ادامه فرمودند:‌دوست بدار دوست علي را هر چند آن­كه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علي را هر چند او پدر و فرزندانت باشند.[93]

تبری از چه کسانی؟

با توجه به اهمیت تولّی و تبرّی و نقشی که این دو در زندگی فردی و اجتماعی اهل ایمان دارد،خداوند متعال در قرآن کریم و به تبع آن پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در موارد متعددی به بحث از دو موضوع یادشده پرداخته و در مورد کسانی که شایسته است مؤمنان آنها را به عنوان دوستان و سرپرستان خود برگزینند و همچنین کسانی که سزاوار است ایشان از پذیرش دوستی و ولایت آنها خودداری کنند، به تفصیل سخن گفته اند، خداوند متعال در همین رابطه می فرماید:

ای کسانی که ایمان آورده اید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی خود مگیرید.[94]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد يهود و نصارى را دوستان خود مى‏گيريد، بعض آنها دوستان بعض ديگرند هر كس از شما آنها را دوست بگيرد يكى از آنها است، خدا قوم ظالم را هدايت نمى‏كند.[95]

ای کسانی که ایمان آورده­اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید به طوری که با آنها اظهار دوستی کنید، و حال آن­که قطعا به آن حقیقت که برای شما آمده، کافرند.[96]

رسول گرامی اسلام(ص) در این زمینه می فرماید: هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیره استوار چنگ آویزد و ریسمان محکم خدا را بگیرد، باید بعد از من علی را دوست بدارد و با دشمنش دشمنی ورزد و از پیشوایان هدایت که از نسل اویند پیروی کند.[97]

تولی اهل بیت از ديدگاه بزرگان اهل سنت

زمخشري و فخر رازي که از علماي بزرگ اهل سنت محسوب مي شوند، احاديث ذيل را از رسول مکرم اسلام (ص) نقل کرده اند:

هر کس که بر دوستي آل محمد بميرد، شهيد مرده است.

هر کس که بر دوستي آل محمد بميرد آمرزيده مرده است.

هر کس که بر دوستي آل محمد بميرد، توبه کار مرده است.

هر کس که بر دوستي آل محمد بميرد، مؤمن و کامل ايمان مرده است.

هر کس که بر دشمني آل محمد بميرد، کافر مرده است.

هر کس که بر دشمني آل محمد بميرد، بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد.[98]

در میان فرق اهل سنت آنان که بر مذهب شافعی هستند به اهل بیت (ع) ارادتی ویژه دارند و شاید این ارادت و محبت صدق آمیز ناشی از مهر شدید امام شافعی به آل پیامبر (ع) بوده باشد، چه، شافعی را در محبت اهل بیت، اشعاری است نغز و زیبا که مهر فراوان وی را به آل پیامبر (ع) می نماید. او می گوید:

ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثقلان انی رافضی.[99]

اگر مهر و دوستی آل محمد (ع) رفض باشد، پس جن و انس گواه باشید که من رافضی هستم

و همچنین وی می گوید:

آل بيت رسول اللّه حبّكم             فرض من اللّه فى القرآن أنزله‏

يكفيكم من عظيم المجد أنّكم             من لم يصلّ عليكم لا صلاة له‏[100]

ای خاندان رسول خدا، خدا مهر و دوستی شما را، در قرآنی که فرود آورده، واجب گردانیده است، همین افتخار بزرگ شما را کافی است که هر کس در نماز، شما را سلام نگوید، نمازش درست نیست.

تولی اهل بیت در شعر شاعران اهل تسنن

عرض ارادت و اظهار محبت نسبت به خاندان پیامبر گرامی اسلام (ص) مختص به شیعه نیست، بلکه در میان اهل سنت نیز رواج داشته و دارد که این ارادت به انحای مختلف بروز کرده است، که در این جا به دو نمونه بسنده می کنیم.

الف. یکی از مخلصان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت، شیخ رضا طالبانی کرکوکی[101] است وی که یکی از نامورترین شاعران پارسی گوی کرد عراق است در یکی از اشعارش می­گوید:

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است؟

عشق بازی سر به میدان وفا افکندن است

گر هواخواه حسینی ترک سر کن

چون حسین شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است

از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا

صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن است

ای من و ایمن فدای خاک پاکی

کاندرو نور چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است

زهره زهرا نگین و خاتم خیر الوری

زور و زهر مرتضی و حیدر خیبر کن است

سنیم سنی و لیکن حب آل مصطفی

دین و آیین من و آباء و اجداد من است

شیعه و سنی ندانم، دوستم با هر که او دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است.[102]

شیخ رضا در منقبت و مرثیت آل علی اشعاری دارد که در ذیل می آید.

در ماتم آل علی، خون همچو دریا می رود

تیغ است و بر سر می زند دست است و بالا می رود

از عشق آل بوالحسن این تیغ زن و آن سینه زن

داد و فغان مرد و زن، تا عرش اعلی می رود

پیراهن شمع خدا، یعنی حسین و مجتبی

جانها همی گردد فدا، سرها به یغما می رود

کوتاه کن انکار را بدعت مگو این کار را

این سوگ آل حیدر است این خون نه بیجا می رود

روی زمین پر همهمه در دست جانبازان قمه

خون از برو دوش همه، از فرق تا پا می رود

من چون ننالم این زمان، مرد و ضعیف و ناتوان

کین برق آه عاشقان، از سنگ خارا می رود

از ابن سعد بیوفا، شامی و شمر پر جفا

بر آل و بیت مصطفا، چندین تعدا می رود

بغداد گردد لاله گون، در روز عاشورا به خون

و از کاظمین آن سیل خون تا طاق کسری می رود

و از طاق کسری سرنگون ریزد به پای بیستون

و از بیستون آید برون، سوی بخارا می رود

خون سیاوش شد هبا در ماتم آل عبا

تا دامن روز جزا تا جیب عقبا می رود

من سنی ام نامم رضا، کلب امام مرتضی

درویش عبدالقادرم راهم به مولا می رود .

ایشان در قصیده ای در حق یکی از بزرگان این دعا را آورده است.

یا رب به حق آل عبایش نگاه دار کین «پنج تن » شفاعتشان از خدا بس است.

ب. یکی دیگر از مخلصان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت، خالد نقشبندی است. وی که نامش ضیاءالدین، خالدبن احمد حسینی سلیمانیه ای شهر زوری[103] است، می­گوید:

امامانی که ایشان زینت دین است به ترتیب اسمشان، چنین است «علی » «سبطین » و «جعفر» با «محمد» دو، موسی، باز «زین العابدین » است پس از «باقر»، «علی » و «عسکری » دان «محمد مهدیم » زان پس یقین است.

مولانا خالد، قطعه ای را هنگام ترک مشهد مقدس به عنوان وداع با حضرت رضا (ع) سروده است که مطلع آن ذکر می شود

خالد بیا و عزم سفر زین مقام کن بر روضه رضا به دل و جان سلام کن.

همچنین ایشان، در قصیده ای، در مدح حضرت رضا (ع) و واقعه کربلا و تمجید امامان می گوید:

این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است وز شرم شمس های زرش کعبتین شمس در تخته نرد چرخ چهارم به شش در است وز انعکاس صورت گل آتشین او بر سنگ جای لغزش پای سمندر است نعمان خجل ز طرح اساس خورنق است کسری شکسته دل پی طاق مکسر است بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار، چو خاقان و قیصر است این بارگاه قافله سالار اولیاست این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است این جای حضرتی است که از شرق تا به غرب از قاف تا به قاف جهان سایه گستر است این روضه «رضا» است که فرزند «کاظم » است سیراب نوگلی ز گلستان «جعفر» است سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست نوباوه حدیقه «زهرا» و «حیدر» است.

آنگاه وی در ادامه این قصیده زبان به مدح پیامبر (ص) و ائمه اطهار می گشاید و می گوید:

جانا به شاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم افسر است آن گه به حق آن که بر اوراق روزگار بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است دیگر به نور عصمت آن کس که نام او قفل زبان و حیرت مرد هنرور است آن گه به سوز سینه آن زهر خورده ای کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است دیگر به خون ناحق سلطان کربلا کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است وان گه به حق آن که ز بحر مناقبش انشای «بوفراس» ز یک قطره کمتر است دیگر به روح اقدس باقر که سر مخزن جواهر اسرار را در است وان گه به نور باطن جعفر که سینه اش بحر لبالب از در عرفان داور است دیگر به حق موسی کاظم که بعد از او بر زمره اعاظم اشراف سرور است وان گه به قرص طلعت تو کز اشعه اش شرمنده ماه چارده و شمس خاور است دیگر به نیکی «تقی » و پاکی «نقی » وانگه به «عسکری » که همه جسم جوهر است .[104]

تولی و تبری محکم‌­ترین ریسمان الهی

پيامبر خدا (ص) به اصحابش فرمود:  «اىّ عرى الايمان اوثق فقال بعضهم الصلاة و الاخر الزكاة و بعض الصيام و بعض الحج و العمرة و بعض الجهاد فقال لكل ما قلتم فضل و ليس به و لكن اوثق عرى الايمان الحب فى اللَّه و البغض فى اللَّه و توالى اولياء اللَّه و التبرى من اعداء اللَّه».

كدام يک از ريسمان­هاى ايمان محكم‏تر است؟ بعضى گفتند نماز، بعضى ديگر گفتند زكاة، و بعضى روزه، و بعضى ديگر گفتند حج و عمره، و بعضى جهاد، حضرت فرمود: براى همه اينها كه گفتيد فضلى هست ولى محكم­ترين ريسمان­هاى ايمان دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بيزارى از دشمنان خداست.[105]

تولی و تبری معیار شایستگی

امام باقر(ع)، فرمود:

اذا اردت ان تعلم ان فيك خيرا، فانظر الى قلبك فان كان يحب اهل طاعة اللَّه عز و جل و يبغض اهل معصيته ففيك خير، و اللَّه يحبك، و اذا كان يبغض اهل طاعة اللَّه، و يحب اهل معصيته، ليس فيك خير، و اللَّه يبغضك، و المرء مع من احب:

” اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت كن، اگر اهل طاعت خدا را دوست دارى، و اهل معصيتش را دشمن، بدان آدم خوبى هستى، و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن دارى و اهل معصيتش را دوست، چيزى در تو نيست، و خدا تو را دشمن دارد، و انسان هميشه با كسى است كه او را دوست دارد.[106]

انواع تولی و تبری

مردى خدمت امام صادق (ع) رسيد. امام پرسيد: اين مرد از چه كسانى است؟

آن مرد خود آماده پاسخ شد و عرض كرد: از دلباختگان و دوستداران شما.

امام صادق (ع) به او فرمود: خداوند تا دوستى بنده‏اى را نپذيرد وى را دوست نخواهد داشت، و دوستيش را نمی پذيرد تا بهشت را بر او واجب گرداند.

سپس به او فرمود: تو از كدام دوستان مايى؟ آن مرد سكوت نمود و مردى به نام سدير عرض كرد: يا ابن رسول اللَّه! مگر دوستان شما چند گونه‏اند؟ فرمود:

سه گروهند: گروهى كه ما را در ظاهر دوست دارند ولى در باطن دوستمان ندارند و گروهى كه ما را در باطن دوست دارند ولى در ظاهر اظهار دوستى نمى‏كنند و گروهى كه هم در ظاهر دوست دارند و هم در باطن. و اينان دوستان درجه يک ما هستند، اينان آب زلال و گوارا نوشيدند و به تأويل قرآن پى بردند و از فصل خطاب و سبب اسباب اطلاع حاصل كردند. و اينان گروه طراز اول هستند، فقر و نيازمندى و بلاهاى گوناگون سريع­تر از تاختن اسب بر سر ايشان بتازد، سختى و تنگ­دستى آنان را فراگيرد و هراسان شوند و دچار فتنه گردند، مجروح شوند و به خون خود غلطان در هر سرزمين دورى پراكنده شوند. به بركت وجود آنان خداوند بيمار را شفا دهد و فقير را توان­گر كند و به بركت آنان شما يارى شويد و باران بر شما ببارد و روزى نصيبتان گردد، آنان از نظر تعداد كم هستند، ولى از جهت منزلت و اهميّت نزد خدا، بزرگ باشند. گروه دیگر كه پايين‏ ترین مرتبه هستند، ما را در ظاهر دوست دارند و شيوه پادشاهان را در پيش گرفته‏اند. زبانشان با ما است و شمشيرشان بر عليه ما است. اما گروه ميانه کسانی هستند، که ما را در باطن دوست دارند، ولى در ظاهر اظهار دوستى نمى‏نمايند. به جان خودم سوگند! اگر ما را صادقانه در باطن دوست مى‏داشتند بدون اين كه آن را آشكارا اظهار نمايند، در شمار روزه داران روز و نمازگزاران شب بودند و اثر عبادت را در رخسارشان مى‏ديدى و آنان اهل مسالمت و فرمانبردارى‏ هستند.

آن مرد عرض كرد: من در شمار دوستداران شما در عيان و نهان هستم. امام صادق (ع) فرمود: دوستداران ما كه هم در نهان ما را دوست دارند و هم در عيان ويژگي هايى دارند كه به وسيله آنها شناسايى مى‏شوند. آن مرد عرض كرد: آن نشانه‏ها چيست؟ امام (ع) فرمود: چند نشانه است: نخست آن كه يكتاپرستى را به خوبى فهميده‏اند و به دانش يكتاپرستى به طور كامل دست يافته‏اند و پس از آن به ذات و صفات او ايمان دارند، سپس حدود ايمان و حقايق و شروط و تأويل آن را به دست آورده‏اند.[107]

 


[1]. معین، محمد، فرهنگ معین، ص 1170.

[2]. همان، ص 1022.

[3]. راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص534.

[4]. مائده، 51، «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدی القوم الظالمین؛

[5]. جهت مطالعه بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.

[6]. طيب، سيد عبد الحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏6، ص 296، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378. (نماز، روزه، خمس، زكاة، حج، جهاد، امر بمعروف و نهى از منكر و تولّى و تبرّى).

[7]. همان.

[8]. کلینی، الكافي، ج 2، ص 125،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[9].  مائده، 116.

[10]. توبه، 113، پيغمبر و مؤمنان را نرسد كه براى مشركان از خدا آمرزش بخواهند هر چند اقوامشان بوده باشند، این پس از آن است كه مشركان مرده باشند و بر مؤمنان ثابت شده باشد كه آنها اهل آتش هستند.

[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، ج ‏9، ص،543 ، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.

[12].امام صادق (ع)، مصباح الشريعة، ترجمه، گيلانى‏، عبد الرزاق، ص، 586، ناشر، پيام حق، تهران‏، چاپ اول، 1377 ش.« قال رسول اللَّه (ص): المرء مع من احبّ، فمن احبّ عبدا في اللَّه فانّما احبّ اللَّه تعالى، و لا يحبّ عبد اللَّه إلّا احبّه اللَّه.

[13]. صدوق، الامالی، ص،210، انتشارات کتابخانه اسلامیه، سال 1363 ش، (َ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَه‏).

[14]. مائده، 51.

[15]. آل عمران، 118«یا ایّها الذین آمنوا لاتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالا ودوّا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواهم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بیّنا لکم الآیات ان کنتم تعقلون جهت اطلاعات بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود

[16]. مریم، 96، «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا».

[17]. شوری، .23

[18]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 9، ص44، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372.

[19]. شعرا، 180.

[20]. سبا، 47.

[21]. فرقان، 57.

[22]. ص،86.

[23]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة، ج 20 ، ص 403-410، تهران، چاپ اول، 1374 ش: جهت اطلاعات بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود

[24]. کلینی كافي، ج 2، ص 18،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[25]. همان، ج ‏2، ص 126.

[26]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏66، ص 252، نشر، اسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر،

[27]. همان، ص 253 و 252.

[28]. انفال،72.

[29]. توبه، 71.

[30]. کلینی كافي، ج 2، ص 125،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[31]. زخرف، 67، الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِي.

[32]. نساء، 69.

[33]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص460، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.

[34]. تميمى آمدى، عبد الواحد،  ‏تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،‏ ص117، ناشر، دفتر تبليغات‏، قم، چاپ اول، 1366 ش‏.

[35]. گفتنی است که مراد از دشمنی با دوستان اهل بیت این است که این دشمنی به خاطر دوستی با اهل بیت با شد.

[36]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27 ص 53، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر،.

[37]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص، 614، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413 ق.

[38]. بحار الانوار، ج 35، ص  19.

[39]. صدوق، الخصال، دفتر انتشارات اسلامی، ج 2، ص 614قم، 1403 ق.

[40].  تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 99، ح 1714

[41]. امام على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، ص، 488، انتشارات دار الهجره قم، نوبت چاپ: اول‏.

[42]. مستطرفات السرائر، ص 640.

[43]. همان، ص 639.

[44]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏24، ص45، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر،

[45]. کلینی الكافي، ج 1، ص 185،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[46]. قصص، 84.

[47]. کلینی، الكافي، ج 1، ص 180،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[48]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 57، نشر اسلامیة، تهران، سال چاپ: مختلف، نوبت چاپ: مکرر.

[49]. همان، ج‏67، ص 307.

[50]. کلینی الكافي، ج‏8، ص 212،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏. ‏جهت اطلاعات بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.

[51]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج‏34، ص 267، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر، ؛ جهت اطلاعات بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.

[52]. کلینی الكافي، ج 2، ص 125،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[53]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، ج‏19، ص331، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.

[54]. کلینی، الكافي، ترجمه كمره‏اى، ج‏4، ص 377،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[55]. همان.

[56]. صدوق، الامالی، ص 605، انتشارات کتابخانه اسلامیه، سال 1363 ش.

[57]. همان، ص 76.

[58]. مائده، 18، يهود و نصارى گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم بگو پس چرا شما را به گناهانتان عذاب مى‏كند.

[59]. آل عمران،31، بگو اگر خدا را دوست مى‏داريد از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.

[60]. بقره، 177؛ انسان، 8 ؛ احزاب،21.

[61]. مائده،54، بر مؤمنان نرم و بر كافران سخت باشند.

[62]. نساء، 59، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا و صاحبان امر را كه از شما هستند.

[63]. مائده، 54.

[64]. بقره، 177، مال خويش را با آن كه دوست مى‏دارد به خويشاوندان و يتيمان و فقراء و درمانده دور از وطن و سائلان و در آزادى بردگان مى‏دهند.

[65]. انسان،8، و اطعام مى‏كنند طعام را با احتياج به آن، به فقير و يتيم و اسير.

[66]. آل عمران، 28؛ نساء، 144؛ توبه، 23؛ ممتحنه،1.

[67]. توبه، 114.

[68]. مائده،57 و 58.

[69]. رعد، 28.

[70]. فيروز آبادى، سيد مرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة،  ج‏2، ص67، ناشر، اسلاميه، تهران،چاپ دوم، 1392 ق‏.

[71]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص 90، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ: مختلف، نوبت چاپ: مکرر.

[72]. صدوق، الامالی، ص،192، انتشارات کتابخانه اسلامیه، سال 1363 ش.

[73]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص 58، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر.

[74]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، محقق و مصحح، لاجوردی، مهدی، ج‏2، ص 58، نشر، جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.( من احبّنا اهل البیت حشره الله تعالی آمناً یوم القیامة).

[75]. مفيد، أمالي، ص 115، ناشر، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413 ق.

[76]. نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج، 1 ص 150، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.

[77]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص 167، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر.

[78]. کلینی الكافي، ترجمه كمره‏اى، ، ج‏2، ص: 19،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[79]. بحار الأنوار ، ج‏65، ص،339.

[80] مستدرك‏الوسائل ج، 4 ص، 247.

[81]. امام على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، ص،143، انتشارات دار الهجره قم، چاپ اول‏.

[82]. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ترجمه، سلگى، ج‏2، ص 94، ناشر، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413 ق‏.

[83]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏44، ص 24، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ: مختلف، نوبت چاپ: مکرر.

[84]. در این جا تذکر دو نکته لازم به نظر می رسد.

الف. البته آمرزش گناهان علاوه بر دوستی، شرائط دیگری نیز دارد که اگر آن شرائط محقق شود خداوند مى‏آمرزد.

ب. اساساً اگر دوستی و محبت به خدا و اهل بیت واقعی باشد پیروی از آنان نیز به دنبالش خواهد آمد، در شعری که منسوب به امام صادق (ع) است آمده:

تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ            هَذَا مُحَالٌ فِي الْفِعَالِ بَدِيعُ‏

لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ            إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيع‏

( صدوق، الأمالي، ص 489)

آيا با اين­كه نافرمانى خدا می­كنى اظهار دوستى او را داری اين محال است و در ميان كارها امر جدید و تازه ای است.

اگر دوستى‏ات راست بود حتماً او را اطاعت و پيروى مى‏كردى؛ زيرا که دوست از كسی که دوستش بدارد، پيروى می­كند.

[85]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص 164، نشر، اسلامیة، تهران، چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر.

[86]. امام على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، ص184، انتشارات دار الهجره قم، چاپ اول‏.

[87]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏10، ص 92، نشر، اسلامیة، تهران، چاپ، مختلف، چاپ مکرر.

[88] . جهت مطالعه بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.

[89]. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ترجمه، محلاتی، رسول ، ج ‏2، ص 168، ناشر، اسلامیه،تهران، چاپ دوم، بیتا‏.

[90]. فرقان، 27.

[91]. همان، 56.

[92]. توبه، 71.

[93]. صدوق، علل الشرائع، ج‏1، ص،141، انتشارات،داورى، قم، چاپ اول، بی تا.

[94]. نساء، 144

[95]. مائده، 51.

[96]. ممتنحه، 1.

[97]. ديلمى، حسن،‏ إرشاد القلوب إلى الصواب،‏ ج‏2، ص 424، ناشر، شريف رضى، قم، چاپ اول، 1412 ق‏.

[98]. فخر رازی، تفسیر، ج 13ص 431؛ إربلى، على بن عیسى، کشف الغمة، ج‏1، ص، 107، چاپ مکتبة بنى هاشمى، تبریز، 1381 ق.

[99]. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ج ‏13، ص 32، دارالكتب العلميه؛  بيروت؛ 1415 ق .

[100]. ابن عجيبه، احمد بن محمد، البحر المديد في تفسير القرآن المجيد، تحقيق: احمد عبدالله قرشى رسلان، ج ‏5، ص 212، ناشر: دكتر حسن عباس زكى‏، قاهره، 1419 ق.‏‏

[101]. وی در سال 1253 هـ ق در روستای «قرح » در استان کرکوک کردستان عراق چشم به جهان گشود و در سال 1327 هـ ق در سن 74 سالگی در شهر بغداد چشم از جهان فرو بست.

[102]. طالبانی، شیخ رضا، دیوان بغداد، معارف،1946، ص 112.

[103]. در سال 1193 هـ ق در نزدیک شهر سلیمانیه به جهان آمده و در سال 1242 هـ ق در دمشق از جهان رفته است. وی از دانشمندان و عارفان بی نظیر کرد است، بلندی مقامش را همین بس که، علامه محمود شکری آلوسی مفتی و مفسر بزرگ عرب از مریدان وی بوده است.

[104]. جهت مطالعه اشعار به سایت حوزه نت مراجعه شود.

[105]. کلینی الكافي، ج 2، ص 125،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[106]. کلینی الكافي، ج 2، ص 127،‏ ناشر، اسلاميه‏، تهران، ‏چاپ دوم، 1362 ش‏.‏

[107]. حرانى، حسن بن شعبه، تحف العقول، ترجمه، حسن زاده، ص، 589، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1404 ق.