Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

توریه حضرت ابراهیم (علیه السلام)

بعضی از مفسران قرآن کریم در ذیل آیاتی مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام)، کلام آن حضرت را بر توریه حمل نموده‌اند:

الف. اظهار بیماری حضرت ابراهیم (علیه السلام) در برابر مشرکان

در تواريخ و تفاسير آمده است که بت‏پرستان بابل هر سال مراسم عيد مخصوصى داشتند. غذاهايى در بت‌خانه آماده ‏کرده و در آن جا مى‏چيدند، به‌اين پندار که غذاها متبرک شود، سپس دست‌جمعى به بيرون شهر مى‏رفتند و در پايان روز باز مى‏گشتند و براى نيايش و صرف غذا به بت‌خانه مى‏آمدند. چنین روزی فرصت مناسبى براى حضرت ابراهيم (علیه السلام) بود تا در خلوت وارد بت‌خانه شده و همه آن‌ها را نابود کند؛ به‌همین جهت هنگامى که بت‌پرستان در شب از او برای شرکت در اين مراسم دعوت کردند، «او نگاهى به‌ستارگان افکند»[1] و «گفت: من بيمارم»[2] و به‌اين ترتيب عذر خود را خواست! «آن‌ها (نیز) به‌او پشت کرده و به‌سرعت از او دور شدند»[3] و به‌دنبال مراسم خود شتافتند.

در اينجا سؤالاتی مطرح است، یکی از آن‌ها این است که: ابراهيم (علیه السلام) آيا به‌راستى بيمار بود که گفت بيمارم؟ چه بيمارى داشت؟ درباره این سؤال، پاسخ‌هاى متعددى داده‏اند؛ از جمله اين‌که او واقعا بيمار بود. بعضى ديگر گفته‏اند: ابراهيم واقعا بيمارى جسمى نداشت، اما روحش بر اثر اعمال ناموزون اين جمعيت و کفر و شرک و ظلم و فسادشان بيمار بود.[4] اين احتمال نيز داده شده است که او در اين سخن توريه کرده باشد؛ زیرا منظور ابراهيم از اين سخن اين نبود که من الان واقعا بیمارم، بلکه یعنی من به‌زودى بيمار مى‏شوم؛ چراکه وی در ستارگان نگريست و دانست که وقت بيمارى تب او که در زمان معينى به‌آن عادت داشت، فرا رسيده است.[5] برخى گفته‏اند: يعنى من به‌نظر شما و از نگاه شما به‌خاطر دعوتم بيمار تلقی می‌شوم.[6] یا آن‌که کسی‌که مرگ او را همراهی می‌کند در واقع بیمار است، هر چند در زمان حال بیمار نباشد.[7] یا آن‌که با توجه به‌یکی از روایات، سقیم؛ یعنی من طالب و مایل به‌دین خود هستم.[8]

بعضی از مفسران نیز در ذیل این آیه شریفه، به‌جای توریه از واژه معاریض استفاده کرده‌اند.[9]

ب. استناد شکستن بت‌ها توسط آن حضرت به بت بزرگ

هنگامی‌که همه مردم از شهر بیرون رفتند، حضرت ابراهیم (علیه السلام) وارد بت‌خانه شد و غیر از بت یزرگ، همه بت‌ها را شکست[10] و تبر را به‌گردن بت بزرگ گذاشت. وقتی مردم از او سؤال کردند: «اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما چنين کردى؟»[11] فرمود: «[نه‏] بلکه آن‌را اين ]بت[ بزرگ‌شان کرده است، اگر سخن مى‏گويند از آن‌ها بپرسيد».[12] از آن‌جا که ظاهر اين تعبير به‌نظر مفسران با واقعيت تطبيق نمى‏داده؛ زیرا واقعا خود حضرت بت‌ها را شکسته بود، و از آن‌جا که ابراهيم (علیه السلام) پيامبر و معصوم است و هرگز دروغ نمى‏گويد، در تفسير اين جمله، مطالب مختلفى گفته‏اند[13] که یکی از آن‌ها این است که حضرت ابراهيم (علیه‌السلام) به‌اصطلاح «توريه» کرده و مرادش از «کبِيرُهُمْ» خداوند سبحان بوده است. از آن‌جا که مشرکان به‌ وحدانيت خدای سبحان در ذات و صفت و فعل معتقد بوده و فقط توحيد عبادى را منکر بودند؛ زیرا اصنام و بت‌ها را در عبادت و پرستش شريک قرار داده بودند، در این صورت ممکن است آن‌حضرت توريه نموده؛ به‌این معنا که من این کار را از پيش خود نکردم، بلکه به‌امر الهى بوده و فعل او است.[14]

 

[1]. «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ»، صافات، 88.

[2]. «فَقالَ إِنِّي سَقيمٌ»، همان، 89.

[3]. «فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرينَ»، همان، 90.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 91 و 92.

[5]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج ‏8، ص 702 و 703؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 92.

[6]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 86.

[7]. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج ‏4، ص 49.

[8]. «روي في الاحتجاج، أنه سئل الصادق (علیه السلام) … عن قول إبراهيم فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقٰالَ إِنِّي سَقِيمٌ قال ما كان إبراهيم سقيما و ما كذب، إنما عنى سقيما في دينه أي مرتادا‌». طبرسى،‏ احمد بن على، ‏الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 354 و 355.

[9]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 703.
Klemmer med længere intervaller censurerede levende bevægelser såsom styrkelse, strækning, https://denmarkrx.com/priligy-uden-recept.html vævning, svingning, forlader og kontrolstrategier.

[10]. انبیاء، 58.

[11]. همان، 62.

[12]. همان، 63.

[13]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 438 و 439.

[14]. طیب، سید عبد الحسین، ‏اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 203؛ قرائتی، محسن، تفسير نور، ج ‏7، ص 470.