searchicon

کپی شد

تهمت

چکیده مقاله تهمت

تُهمَت در لغت به معنای؛ گمان بد کردن و گمان بد بردن است.

«تهمت» در اصطلاح؛ به معنای نسبت دادن عيب يا گناه و صفتی به ديگری، در حالی که این عیب، گناه و صفت در او وجود ندارد.

واژه‌های مترادف تهمت عبارتند از: «افتراء»،  «بهتان»، «اَنْگ».

در‌ قرآن کریم آیات متعددی درباره موضوع تهمت زدن وارد شده است.

همچنین در روایات معصومان (علیهم السلام) احادیث فراوانی درباره تهمت وارد شده است.

مفهوم شناسی تهمت

واژه «تهمت» هم دارای مفهوم لغوی و هم دارای مفهوم اصطلاحی می باشد.

تعریف لغوی تهمت

تُهَمَة، تُهمَت در لغت به معنای؛ گمان بد کردن و گمان بد بردن است. این لفظ در فارسی به سکون دوم (هاء) استعمال می شود و به لفظ کردن و انداختن و نهادن و زدن و بستن و برداشتن استعمال می شود.

همچنین به معنای بوسین (تهمت) نیز می باشد.[1]

لغات مترادف و معادل تهمت

در کتاب‌های لغت، واژه هایی به عنوان مترادف و معادل تهمت ذکر شده است.

الف. واژه های مترادف تهمت:

  1. «افتراء». مأخوذ از تازی؛ نسبت دروغ و کذب دادن به کسی است. تهمت و اسناد خیانت. هر چیز ناحق و برخلاف واقع. در تلفظ فارسی همزه ٔ آن ساقط شده است.[2]
  2. «بهتان». تهمت، افترا، افک.[3]
  3. «اَنْگ». انگ زدن؛ یعنی ادعای واهی کردن بر علیه کسی، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بدنام کردن کسی است.[4]

ب. واژه های معادل تهمت:

  1. «افک، اَفْک، اَفَک، اُفوک». دروغ گفتن، دروغ بستن. برگردانیدن کسی را از چیزی، یا برگردانیدن رأی او را.[5] همچنین به معنای وارونه کردن، دروغ و بهتان آمده است.[6]

برخی آن را دروغ فاحش و قبیح؛ مانند دروغ بر خدا، رسول خدا، قرآن و قذف زنان محصنه دانسته اند.[7]

  1. «رمی». به معنای پرتاب کردن و اتهام است.[8] در صورتی که به دروغ باشد و بر آن دلیل اقامه نگردد، افترا است.[9]

بدان جهت به اتهام «رمی» گفته شده که شخص تهمت زننده با نسبت دادن اتهام، گویا تیری به سوی شخص مورد اتهام پرتاب می کند.[10]

  1. «تقوّل» به معنای دروغ و نسبت غیر واقع به کسی دادن است.[11]

تعریف اصطلاحی تهمت

«تهمت» در اصطلاح؛ به معنای نسبت دادن عيب يا گناه و صفتی به ديگری، در حالی که این عیب، گناه و صفت در او وجود ندارد. [12]

تهمت در منابع دینی

هرگونه نسبت نابجا و ناروا دادن به اشخاص، نسبتی که موجب هتک حرمت و لطمه حیثیتی به فرد باشد، از دیدگاه اسلام (قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام)) حرام و از لحاظ جزائی و کیفری موجب حد شرعی می شود. حال این نسبت مستقیم باشد، مثل این‌که به کسی زناکار بگویند، یا غیر مستقیم، مثل اینکه به کسی زنا زاده یا حرامزاده بگویند.

اسلام به‌عنوان مدافع حقوق و تأمین امنیت آبروئی پیروان خود، تا این حد پیش‌بینی لازم را نموده و تهمت را در قرآن کریم به بهتان عظیم یاد فرموده است.[13]

همچنین تهمت به عنوان آفتی اجتماعی (و نه صرفا اخلاقی) از برنده‌ترین سلاح‌های دشمنان حق در طول تاریخ عموما و در مسیر فرستادگان الهی به صورت خاص بوده است. مانند تهمت هایی که به انبیا (علیهم السلام) خصوصا پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) می زدند.[14]

تهمت در قرآن

تهمت زدن به بى گناه از زشت ترین كارهایى است كه اسلام آن را به شدت محكوم نموده است. در این مقال مختصر به برخی از آیاتی كه درباره این موضوع وارد شده، اشاره مى شود:

  1. «و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بی گناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر دوش گرفته است».[15]
  2. «کسانی که زنان پاکدامن و بی ‏خبر (از هرگونه آلودگی) و مؤمن را متهم می ‏سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی دور و عذاب بزرگی برای آنها است.2[16] یکی از مسائلی که در قرآن کریم بسیار بر آن تأکید شده و گناهی بسیار بزرگ به حساب آورده شده است، تهمت زدن به زنان پاکدامن است.
  3. «و آنان که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کاری که انجام نداده ‏اند آزار می ‏دهند؛ بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده‏ اند».[17]
  4. قرآن کریم در باره مجازات تهمت در دنیا و آخرت می فرماید: «و کسانی که آنان پاکدامن را متهمّ می ‏کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمی ‏آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنها همان فاسقان هستند».[18]

تهمت در روایات

یکی از گناهانی که باعث می ‌شود انسان نسبت به سایر گناهان جرأت پیدا کند، تهمت است. تهمت ایمان را از بین می‌‌برد. در این گفتار کوتاه به برخی از روایاتی كه درباره این موضوع وارد شده، اشاره مى شود:

  1. امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هرگاه مؤمن به برادر (دینى) خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان مى رود، همچنان كه نمک در آب، ذوب مى شود».[19]
  2. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هر كس به مرد يا زن مؤمنى بهتان زند و در باره او چيزى بگويد كه در وى نباشد، روز قيامت خداوند او را بر تپه اى از آتش نگاه دارد، تا از آنچه كه در باره آنها گفته رهايى يابد».[20]
  3. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هر كس به برادر دینی خود تهمت زند، حرمتی میان آن دو به جا نمی ماند».[21]
  4. امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: «بهتان زدن به آدم بی گناه (گناهش) بزرگتر از آسمان است».[22]
  5. علی (علیه السلام) می فرماید: «از رفت و آمد به جاهای تهمت برانگیز و مجالسی كه گمان بد به آنها برده می‏شود بپرهیز؛ زیرا دوست بد همنشین خود را می فریبد».[23]
  6. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «سزاوارترینِ مردم به تهمت، كسی است كه با متهمان و افراد مظنون همنشینی كند».[24]
  7. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «غیبت آن است که در مورد برادرت آنچه را خدا پوشانده بیان کنی و بهتان آن است که آنچه در او نیست را به او نسبت دهی».[25]

کتابنامه مفهوم شناسی تهمت

  1. قرآن کریم.
  2. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا.
  3. واژه‌نامه آزاد.
  4. شعرانی، ابوالحسن؛ نشر طوبی؛ اسلامیه، چاپ چهارم، تهران، 1380 ش.
  5. طريحى، فخر الدين؛ مجمع البحرين؛ محقق/ مصحح: حسينى‌، سيد احمد؛ كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم،‌ تهران، 1416 ق.
  6. عسکری، حسن بن عبدالله؛ الفروق اللغویه (فرهنگ واژگان مترادف)؛ ترجمه: کاظمیان، مهدی و رضاخواه، زهرا؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1390 ش.
  7. راغب‌ اصفهانى، حسين بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن؛ محقق/ مصحح: داودى‌، صفوان عدنان؛ دار العلم – الدار الشامية،‌ چاپ اول،‌لبنان – سوريه، 1412 ق.‌
  8. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.‏
  9. ابن منظور، محمد بن مكرم؛‌ لسان العرب؛ محقق/ مصحح: صاحب الجوائب‌، احمد فارس؛ دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر،‌ چاپ سوم، بيروت – لبنان،‌ 1414 ق
  10. كلينى، محمد بن يعقوب؛ کافی؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم‏، ‏تهران، 1407 ق.
  11. صدوق، محمد بن على‏؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏)؛ محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى؛ نشر جهان، چاپ اول، تهران، 1378 ق.‏
  12. شعيري، محمد بن محمد؛ جامع الأخبار؛ مطبعة حيدرية، نجف، بى تا.
  13. طوسى، محمد بن حسن؛ امالی؛ دار الثقاف، چاپ اول، قم، 1414 ق.‏
  14. صدوق، محمد بن على؛ من لا يحضره الفقيه؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه ‏مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، قم‏، 1413 ق.‏
  15. صدوق، محمد بن على؛ امالی؛ چاپ پنجم، اعلمى، بيروت، 1400 ق / 1362 ش.‏

[1]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه تهمت.

[2]. دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، واژه افترا.

[3]. همان، واژه بهتان.

[4]. واژه‌نامه آزاد، واژه انگ.

[5]. همان، واژه افک.

[6]. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ماده افک، اسلامیه، چاپ چهارم، تهران، 1380 ش؛ طريحى، فخر الدين‌، مجمع البحرين، محقق/ مصحح: حسينى‌، سيد احمد،  ج 5، ص 253، واژه افک، كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم،‌ تهران، 1416 ق.

[7]. عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق اللغویه، (فرهنگ واژگان مترادف)، ترجمه: کاظمیان، مهدی و رضاخواه، زهرا، واژه افک، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1390 ش.

[8]. راغب‌ اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، محقق/ مصحح: داودى‌، صفوان عدنان، ص 336، دار العلم – الدار الشامية،‌ چاپ اول،‌لبنان – سوريه، 1412 ق.‌

[9]. نساء، ۱۱۲؛ نور، ۴ و 33.

[10]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 119، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.‏

[11]. ابن منظور، محمد بن مكرم،‌ لسان العرب‌، محقق/ مصحح: صاحب الجوائب‌، احمد فارس، ج 11، ص 574، ماده قول، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر،‌ چاپ سوم، بيروت – لبنان،‌ 1414 ق؛ ‌ طور، ۳۳؛ حاقّه، ۴۴.

[12]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه تهمت بستن.

[13]. نساء، 112؛ نور، 23؛ احزاب، 58؛ نور، 4.

[14]. صاد، 4؛ قلم، 52.

[15]. نساء، 112.

[16]. نور، 23.

[17]. احزاب، 58.

[18]. نور، 4.

[19]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 2، ص 361، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم‏، ‏تهران، 1407 ق.

[20]. صدوق، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏)، محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى‏، ج 2، ص 33، نشر جهان، چاپ اول، تهران، 1378 ق.‏

[21]. کافی، ج 2، ص 361.

[22]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 138، مطبعة حيدرية، نجف، بى تا.

[23]. طوسى، محمد بن الحسن، امالی، ص 222، دار الثقاف، چاپ اول، قم، 1414 ق.‏

[24]. صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 4، ص 395، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه ‏مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، قم‏، 1413 ق.‏

[25]. صدوق، محمد بن على، امالی، ص 337، چاپ پنجم، اعلمى، بيروت، 1400 ق / 1362 ش.‏