کپی شد
تناسبت ادیان با علم
پس از قرون وسطی و با پیدایش علوم جدید و مواجهه آنان با تصویری که کلیسا – به صورت عمومی – و انجیل – به تفسیر کلیسائی – از مفاهیم علمی ارائه می داد، مسئله تعارض علم و دین مطرح شد، و به جهت رونق علوم جدید و شکوفایی آن، چراغ دین مسیحی به خاموشی گرایید،[1] عده ای برای حل این تعارض گفتند: «زبان دین زبانی جدا از حوزه عقل و استدلال و فوق آن است. افرادی نظیر «کیرکگور» معتقدند هر آنچه به اندیشه و خرد آدمی کشف و دانسته شود از حوزه ایمان خارج است.[2]
بحث تعارض میان علم و دین که ابتداً مربوط به آیین مسیحیت و نگاه خاص آنان به دین بود،[3] توسط عده ای بدون در نظر گرفتن ظرافت های خاص آن در باورهای اسلامی، وارد حوزه معارف اسلامی شد.
در تمام زمان ها ادیان آسمانی که از جانب پروردگار متعال برای هدایت انسان ها آمده اند، جواب گوی همه نیازهای عصری مردم خود بوده اند. اما به اعتقاد ما امروزه (بعد از ظهور دین اسلام) تنها دین اسلام است که در همه زمان ها و در تمامی اعصار می تواند کارکردهای مثبت داشته باشد، و ادیان دیگر از چنین توانمندی برخوردار نیستند؛ زیرا تنها اسلام دين خاتم و كامل ترين دين مرسل است.
بر خلاف نظریات بعضی از غربی ها، اسلام برای عقل و براهین عقلی جایگاه والایی قرار داده، به طوری که عقل را رسول باطنی انسان بر شمرده است و عبادت عاقل را از عبادت دیگران ارجح و با فضیلت تر دانسته است.[4]
به عنوان مثال در هر کتاب مقدسی – از جمله قرآن کریم – در مورد باد و باران و سایر حوادث طبیعی سخن رفته است و نمی توان آن را انکار کرد. ما نمی توانیم برای اجتناب از تعارض ادعایی، بخشی از گفتارهای دینی را، که در متون مقدس است، نادیده بگیریم و بر کارکردهای دیگر زبان دینی تأکید ورزیم. درست است که دین برای اظهار «سرسپاری به خداوند» آمده و یا توصیه و تصویب زندگی وِیژه ای است، اما همین دین درباره عالم نیز سخن گفته است و گاهی چنین می نماید که این سخنان با داده های علمی در تعارض است؛ پس باید چاره ای اندیشید.[5]
و به همین جهت همان طور که دلائل نقلی دینی، توسط دیگر ادله نقلی احیاناً تخصیص یا تقیید می پذیرند، این ادله – همان طور که در اصول فقه بیان شده است – توسط مخصصات لبی (ادله عقلی و علمی قطعی) نیز تخصیص و تقیید می یابند؛ مثلاً در بعضی از روایات با فرض قبول سند آنها آمده است که بیماری از شخصی به شخص دیگر سرایت نمی کند.[6] اما علم ثابت کرده که در بعضی از بیماری ها سرایت وجود دارد، در چنین حالتی هیچ تعارضی پیش نیامده است، بلکه این دلایل قطعی علمی که محصول تفکر و تعقل و آزمایش انسان است همانند مخصص لبی عمل می کند؛ یعنی می گوییم منظور روایت تمام بیماری ها نبوده، بلکه ناظر به بیماری هایی است که در آنها سرایت وجود ندارد.
[1]. هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 313.
[2]. همان ص 315.
[3]. همان، ص 315.
[4]. سفینة البحار، ج 3، ص 541.
[5]. جوادی محسن و امینی علی رضا، معارف اسلامی، ج2، ص43.
[6]. غفاری، علی اکبر، تلخیص مقباس الهدایة، ص 48.