searchicon

کپی شد

تقیه در اصول دین

در این نوشتار، به طور اختصار پیرامون جواز تقیه در اصول دین، به بحث می پردازیم.

در منابع دینی ما اعم از قرآن و روایات به این موضوع پرداخته شده که جواز تقیه را به وضوح می­توان از آن برداشت نمود.

ما در این مختصر به عنوان نمونه، تنها به یک آیه از قرآن کریم اکتفا می­کنیم.

برخى از مفسران در شأن نزول آيه 106 سورۀ نحل که می فرماید: «هر كس پس از ايمان آوردن باز بر خدا كافر شود (مستحق عذاب می شود)، مگر كسى كه به زور وادارش كنند (كه كافر شود در حالى كه در دين و ايمان خود ثابت قدم) و قلب او به نور ايمان تحكيم يافته است، (چنين شخصى مستحق عذاب نيست)، ولى كسانى كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده باشند، به خشم خدا گرفتار آيند و عذابى بزرگ براى آنها است».[1]، گفته‏اند: اين آيه در مورد گروهى از مسلمانان نازل شد كه در چنگال مشركان گرفتار شدند و آنها را مجبور به بازگشت از اسلام و اظهار كلمات كفر و شرک كردند. آنان، عمار، پدرش ياسر، مادرش سميه، صهيب، بلال و خباب بودند. پدر و مادر عمار در اين ماجرا سخت مقاومت كردند تا كشته شدند، ولى عمار كه جوان بود آن­چه را مشركان مى‏خواستند به زبان آورد.

اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى در غیاب عمار، او را محكوم كردند و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده است. پيامبر (ص) فرمود: چنين نيست، من عمار را به خوبى مى‏شناسم، عمار از فرق سر تا قدم مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او آميخته است، او هرگز دست از ايمان برنخواهد داشت و به مشركان نخواهد پيوست.

چيزى نگذشت كه عمار گريه‏كنان خدمت رسول خدا (ص) آمد، پيامبر (ص) فرمود: چه شده است؟ عرض كرد اى پيامبر! بسيار بد شده، دست از سرم بر نداشتند تا نسبت به شما جسارت كردم و بت­هاى آنها را به نيكى ياد نمودم! پيامبر (ص) در حالی که با دست مباركش اشک از چشمان عمار پاک مى‏کرد، ‏فرمود: اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آن­چه مى‏خواهند، بگو (و جان خود را از خطر رهايى بخش).

در اين هنگام آيه «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرهَ …»، نازل شد و مسائل را در اين رابطه روشن ساخت.[2]

از بیان این واقعه توسط قرآن معلوم می شود که تقیه در اصول دین در بعضی از موقعیت­ها بدون اشکال است.

البته لازم به ذکر است که، اين در صورتی است كه اصول و مبانى اسلام و ضروريات دين به واسطه تقيه باقى بماند و حفظ شود و در صورتی که تقيه سبب از بين رفتن دين الهى و تقويت ظالم شود، جايز نيست.[3]



[1]. مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.

[2]. طبرسی، تفسير مجمع البيان ذيل آيه فوق؛ ناصر، مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج ‏11، ص 418، دار الكتب الإسلامية، تهران، ایران، 1374.

‏[3]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، كمره‏اى، محمد باقر، ص 322، انتشارات كتابچى، 1374 ش.