کپی شد
تقدم و تأخر آفرینش آسمان و زمین
خداوند در قرآن می فرماید:” او خدایى است كه همه آن چه را (از نعمت ها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید، سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود، و او به هر چیز آگاه است”. (29) سورۀ بقره. “و زمین را بعد از آن گسترش داد”، (30) سورۀ نازعات.
چنان که در آیات شریفۀ بالا می بینید خداوند یک بار می فرمایند که نخست زمین آفریده شد و بار دیگر حکم به تقدم آفرینش آسمان دارند. آیا تعارضی در این جملات وجود دارد؟
قبل از پرداختن به جواب این سؤال، توجه به دو نكته ضروری به نظر می رسد:
1. دلیل اختلاف و تعارض ظاهری كه بین دو آیه مورد سؤال دیده می شود، به دلیل وجود دو كلمۀ “ثمّ” و “دحو” در آیات مورد بحث است كه كلمۀ “ثم” در فارسى به معناى “سپس” و “پس” است كه در تأخّر و پشت سر هم بودن ظهور دارد؛ از این رو از این آیه استظهار می شود كه آفرینش آسمان بعد از زمین بوده است.
نیز “دحا” و “دحو” را به معنای خلق كه در فارسی به معنای آفرینش می آید ترجمه می كنند، امّا دحو به معنای گستردن است.
2. برخی از مفسران منكر این بحث (تقدم و تأخر در آفرینش آسمان و زمین) هستند و این را قیاس گرفتن كار خدا به كار خلق می دانند که باطل است؛ مثلا سید قطب در تفسیر “فی ظلال القران” می گوید: مفسران و متكلمان در این جا سخن را از آفرینش آسمان و زمین، قبلیت و بعدیت و استواء و تسویه … بسط دادند و فراموش كردند كه قبلیت و بعدیت دو اصطلاح بشری است كه در مقایسه با افعال خداوند هیچ گونه دلالتی ندارد و … . [1]
ایشان در همان جا این نوع بحث های متداول بین دانشمندان مسلمان را آفتی از بحث های فلسفی یونانی و الهیات متداول بین یهود و نصاری می داند.
ولی با توجه به این كه خداوند این الفاظ و عبارات را جهت تفهیم و درك مخاطبانش به پیامبر القا می كند در نتیجه با اسلوب و روش و قواعد حاكم بر ادبیات مردم با ایشان سخن می گوید؛ از این رو فهم عرفی آنها ملاك و حجت خواهد بود و ربطی به بحث های فلاسفه و یهود و نصاری نخواهد داشت.
تقدم و تأخر آفرینش آسمان و زمین
كلمۀ “ثم” به معناى “سپس” و “پس” در فارسى است و طبعاً تأخّر و پشت سر هم بودن را می رساند. بنابراین، از این آیه استفاده می شود كه آفرینش آسمان بعد از زمین بوده است: “ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ” در حالى كه از آیه “وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها” (و زمین را بعد از آن (آسمان) گسترش داد) عكس آن به دست مىآید كه خلقت زمین بعد از آسمان است.
در رابطه با این موضوع از سوی دانشمندان سخنانی گفته شده كه در این جا به دو نمونه از آن اشاره می کنیم:
1 اساساً بین این دو آیۀ تعارضی وجود ندارد؛ زیرا كلمۀ “دحا” كه از ریشۀ “دحو” است به معنای آفرینش نیست، بلكه به معنای گسترش دادن است؛ از این رو می شود آیۀ شریفه ناظر بر سه مرحله باشد:
الف. آفرینش ابتدایی زمین
ب. آفرینش ثانوی آسمان
ج. گسترش دادن زمین بعد از آفرینش آسمان
در روایتی می خوانیم كه همین موضوع از عمرو بن عبید و حسن بصرى سؤال شده كه آنها در پاسخ گفتهاند: از كلمه “دَحاها” فقط گسترش زمین استفاده می شود نه آفرینش آن و ممكن است ترتیب آفرینش چنین بوده باشد كه اول زمین خلق شده و پس از آن آسمان ها و سپس گسترش زمین.[2]
پس باید گفت كه منظور این نیست كه آفرینش زمین پس از آسمان بوده است؛ بلكه منظور این است كه گسترش زمین و آماده سازى آن براى زندگى، پس از آفرینش آسمان ها بوده و این مانع از آن نیست كه زمین قبل از آسمان آفریده شده باشد.[3]
2. گرچه كلمه “ثم” در تأخیر و ترتیب زمانى ظهور دارد، اما این ظهور در همه جا نیست.
صاحب تفسیر مجمع البیان می فرماید: ممكن است بگوییم كلمه “ثم” همه جا براى تأخیر و ترتیب زمانى نیست (همان طورى كه در ادبیات عرب نظایر فراوان دارد).
و این كلمه در این جا فقط براى تذكر و یادآورى نعمت هاى خدا است و نظرى به تقدم و تأخّر خلقت زمین یا آسمان ندارد.[4] بلکه غرض برشمردن تعداد نعمت است؛ مثلاً یكى از ما می گوید: “الم اطعمك ثمّ كسوتك ثمّ اعطیتك ثمّ حملتك”، آیا من تو را طعام نکردم و جامه ندادم و بخشش نکردم و اسب ندادم، و این می تواند درست باش حتی اگر آن چه را مقدّم گفته، مؤخّر انجام داده باشد؛ چرا كه نظر او به تقدیم و تأخیر نیست، بلكه نظر او به تعداد است.[5]
به هرحال این كلام را خداوند در مقام امتنان فرموده است[6]و از این جهت می توان گفت که كلمه “ثم” در جملۀ “ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ” به معناى تأخیر زمانى نیست، بلكه به معناى تأخیر در بیان و ذكر حقایقى پشت سر هم است.[7]
[1]. سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلي، في ظلال القرآن، ج 1، ص 53 و 54، ناشر دارالشروق، چاپ بيروت- قاهره، چاپ هفدهم، 1412 ق.
[2]. طبرسي، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 114، ناشر انتشارات فراهانى، چاپ تهران، چاپ اول ، 1360 ش ؛ ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 191، ناشر بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ مشهد، 1408 ق.
[3]. جعفرى، يعقوب، كوثر، ج 1، ص 113.
[4]. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 114.
[5]. روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 192.
[6]. نک: طباطيايي، محمد حسين، تفسير الميزان، موسوى همدانى، سيد محمد باقر ، ج 1، ص 174، ناشر، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ پنجم ، 1374 ش.
[7]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص162 و 163و 164، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول ، 1374 ش.