Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

تفاوت الحاد معاصر با الحاد سنتی

باید توجه کرد که در جریان الحاد دوره جدید، چه اتفاقی افتاده‌است و چه ویژگی‌هایی دارد که حداقل از جهاتی سبب تمایز آن با گذشته می‌شود.

نکاتی در این زمینه وجود دارد؛ نخست این که جریان الحاد در نگاه گذشتگان، بیشتر با نگاه فلسفی مطرح می‌شد، اما امروزه با تمام وجود تلاش می‌کند که از مباحث فلسفی فاصله بگیرد.

هرچند زمانی که از بیرون به آن نگاه کرده و تحلیل می‌کنیم، به نظر دارای مبانی فلسفی هستند، اما تلاش سردمداران آن، این است که فلسفه را کنار گذاشته، سخن فلسفی نگویند، به صورت تام به دانش تجربی متکی شوند و از طریق علم و دانش‌های تجربی، بحث الحاد را مطرح کنند.[1]

برخی از محققان مانند هات، ریچارد اوسلینگ، اتران، راس در این‌که الحاد جدید به لحاظ نظری و معرفتی تفاوتی اساسی با الحاد سنتی داشته و پیشبرد معرفتی یا گونه جدیدی از آن را به نمایش گذارد انکار کرده‌اند. در عین حال با بررسی آن‌چه در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم رخ نموده می‌توان گفت ویژگی‌های زیر در جریان الحاد جدید ظهور و بروز بیشتری دارد:

رویکرد اثباتی به معنای خروج از موضع شک و ندانم‌گویی و تلاش برای اثبات نبودن خدا و مطرح نمودن بی‌خدایی به صورت یک عقیده مدلل؛ هرچند این تلاش‌ها تاکنون ناکام بوده و دستاورد درخور توجهی نداشته‌است.

رویکرد تهاجمی به دین، دین ستیزی رادیکال و آن را پدیده‌ای خطرناک معرفی کردن، فریادگر تعارض علم و دین و تلاش و تبلیغ گسترده برای حذف آن؛

فلسفه‌گریزی و تکیه انحصاری به روش تجربی؛

بسط الحاد از طریق دانش تجربی و ابزارهای مدرن، و استخدام علوم تجربی در جهت نظریه‌پردازی ماتریالیستی و الحادی؛

تلاش برای تبیین طبیعی و فیزیکال همه چیز، به‌ویژه برگ‌های برنده دینداران، مانند مسأله نفس، اخلاق، معنویت، معنای زندگی و حتی مسأله خدا و دین.

در موارد ذکر شده بالا آن‌چه اهمیت و جلوه بیشتری دارد دین‌ستیزی حاد و افراطی الحاد جدید است. به عبارت دیگر این جریان یک جنبش ضد دینی رادیکال و استراتژی سیاسی متعصبانه و لجاجت آمیز است که همه خدمات و حسنات دین را نادیده می­‌گیرد و در پی ایجاد جامعه لیبرالیستی تام در غیاب دین است. رویکرد فوق از منظرهای مختلفی مورد نقد واقع شده است، از جمله:

۱. ارتکاب خطاهای متعدد منطقی در نقد دین،

۲. تبدیل شدن به جریانی ایدئولوژیک و جزمی و به تعبیری شبه دین، برخلاف آن‌چه شعار مخالفت با آن را سر می­‌دهد.

۳. مواجهه نامسؤولانه و غیراخلاقی با دین.[2]

 

[1]. شاکرین-پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ۱۳۹۷-۱۲-۱۴

[2]. همان.