searchicon

کپی شد

تعیین ولی فقیه

در نظام اسلامی برای مسئلۀ رهبری و ولایت فقیه دو شیوه متصور است:

اوّل آن که ولایت و رهبری جامعه اسلامی توسط عده ای از فقها به صورت شورایی انجام شود، این حالت در صورتی است که همۀ شرایط رهبری در یک فقیه جمع نباشد.

اما در صورت دوم، اگر همۀ شرایط در یک نفر از فقها جمع باشد؛ یعنی علاوه بر فقاهت، سایر شرایط رهبری را نیز دارا باشد، ولایت و رهبری به صورت فردی خواهد بود.

از آن جا که مسئلۀ رهبری و ادارۀ جامعه اسلامی با نظم اجتماع ارتباط دارد و کثرت مراکز تصمیم گیری در آن موجب اغتشاش می شود و از سویی اطاعت از رهبر بر همگان، حتی سایر فقها واجب است، قاعده اقتضا می کند، رهبر یکی باشد، به ویژه که سرزمین و کشور از دید اسلام تعددی ندارد و سرزمین اسلام یگانه و کشور واحد تلقی می شود.[1]

همچنین باید توجه داشت که منصب حکومت، که همان حکومت و ادارۀ کشور و اجرای قوانین شرع مقدس است، به نحو عام، برای تمامی فقیهان ثابت است، ولی زمانی که یکی از آنان اقدام به تشکیل حکومت کند، تمامی فقیهان دیگر ملزم به اطاعت از او هستند و دیگر جایز نیست که در امور مربوط به حکومت مداخله کرده و برای ولی فقیه ایجاد مزاحمت کنند. دلیل این مطلب آن است که حاکم اسلامی، خدا و قانون او است و شخص پیامبر (ص) نیز به دستور خداوند، مأمور اجرای قانون الاهی است، چنان که خدای سبحان خطاب به او می فرماید:  “تو مبعوث شده ای تا در بین مردم حکومت کنی، ولی نه به میل خود، بلکه به آنچه خداوند از طریق وحی به تو نشان داده است”؛[2] از این رو در نظام اسلامی مردم یک “ولیّ” بیشتر ندارند که همان خدا و دین او است و هیچ کس نمی تواند چیزی را از دین بکاهد یا بر آن بیفزاید و اگر فقیه عادل و آگاه به زمان و توانا بر ادارۀ کشور، حکومت می کند، شخص فقیه حکومت نمی کند، بلکه شخصیت فقیه که همان فقاهت و عدالت و مدیر و مدبر بودن و شرایط برجستۀ رهبری است، حکومت می کند.[3]

اما در این راستا برخی این پرسش را مطرح می کنند که: با وجود این همه مراجع چرا حضرت آیت الله خامنه ای ولی فقیه باشند؟ در پاسخ باید گفت: لازم است بین اعلمیت در ولایت فقیه، با اعلمیت در مرجعیت تفکیک قائل شد، به تعبیری دیگر، مقصود از اعلم در ولایت فقیه، اعلم در مرجعیت نیست. حضرت علی (ع) می فرماید: “أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلمهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيه”؛ ای مردم! بدانید که سزاوارترین مردم به این امر (حکومت و ولایت) کسی است که در این کار قوی تر و به امر خداوند در حوزه رهبری جامعه، آگاه تر باشد”.[4] بنابراین، مقصود از اعلم تنها اعلم فقهی نیست، بلکه اعلم در این امر است؛ یعنی به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد تا با ارائه دقیق شرایط به احکام الاهی، بهتر بتواند احکام متناسب با شرایط موجود را کشف کند. دشمنان اسلام و ترفند های آنان را بشناسد و در وقت مناسب، تصمیم گیری نموده و به نحو شایسته اقدام کند.

طبق اصل یک‌صد و هفتم قانون اساسی:  “پس از مرجع عالی‌قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره الشریف) که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهدۀ خبرگان منتخب مردم است”. مجلس خبرگان که از افراد خبرۀ اسلام شناسِ منتخب مردم تشکیل شده است، وظیفۀ شناسایی فقیه جامع الشرایط برای رهبری را دارد.[5]

منتخبان این مجلس در هر مقطع زمانی و دوره های مختلف، ممکن است شرایط رهبری را در شخص خاصی محرز بدانند، اما در این مقطع زمانی بر اساس تشخیص اکثریت قاطع خبرگان رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)، به دلیل دارا بودن شرایط لازم برای رهبری و احراز این شرایط، به عنوان بهترین و شایسته ترین فردی که قدرت و توانایی رهبری نظام را دارد، شناسایی و به مردم معرفی شدند.

علاوه بر آن تأکید امام خمینی بر شایستگی ایشان برای رهبری نظام که توسط حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی، از قول امام و در جمع اعضای خبرگان رهبری نقل شده: “در میان شما کسی است که شایستۀ رهبری است و شما در بن بست قرار نخواهید گرفت”.[6]

و سخن امام (ره) که از قول مرحوم حجة الاسلام سید احمد خمینی نقل شده است که فرمودند: ایشان (آقای خامنه ای) شایسته رهبری است. را نمی توان نادیده انگاشت.

برای آگاهی بیشتر به منابع ذکر شده مراجعه شود:

1. ولایت فقیه، امام خمینی.

2. ولایت فقیه در حکومت اسلامی، تهرانی، سید محمد حسین.

3. ولایت فقیه، معرفت، محمد هادی.

4. حکمت حکومت فقیه، ممدوحی، حسن.

5. ولایت و دیانت، هادوی تهرانی، مهدی.


[1] همان، ص142.

[2] نساء، 105.

[3] جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص 256،257.

[4] نهج البلاغه، ص 247، خ 173، انتشارات دارالهجره، قم.

[5] جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص 231.

[6] هاشمی رفسنجانی، علی اکبر (گفت و گو) روزنامه کیهان، (دوشنبه 20/11/82)