کپی شد
تعریف معرفت شناسی
«علم» به عنوان يك حقيقت وجودي، از دو حیث مورد بررسی واقع میشود؛ نخست جنبه وجودی و هستیشناختی آن، که مربوط به خود علم بوده و به بحث از سنخیت علم و… می پردازد و هیچ ارتباطی با واقع ندارد و دوم جنبه حکایتگری علم و معرفت است که در این حالت ارتباط علم با واقع (واقع نمایی آن) و امکان رسیدن به واقعیت و مطابقت با آن و… مورد نظر است. بخش نخست بر عهده «هستی شناسی معرفت» و بخش بعدی بر عهده «معرفت شناسی» میباشد.
الف) «معرفت شناسی» از دیدگاه معرفت شناسان اسلامی
«معرفت» در حوزه معرفتشناسی اسلامی هر دو حیث مذکور را شامل می شود، یکی حیثیت «هستی شناختی» مثلا اینکه آیا علم از سنخ وجود است یا ماهیت؟ جوهر است یا عرض؟ کیف نفسانی است؟ و … دیگری حیثیت «حکایتگری» که در آن از امکان معرفت و ارکان آن و ارزش معرفت و مطابقت آن با واقع و … بحث به میان می آید. بنابراین مراد از معرفت شناسی علمی است که به بررسی رسیدن به مطلق علم و واقعیت و مطابقت آن و …. میپردازد.
ب) «معرفت شناسی» از دیدگاه معرفت شناسان غربی
«معرفت» در غرب فقط از حیث حکایتگری اش بحث شده و جهت وجود شناختی آن مفروض گرفته شده است یعنی اینکه مثلا بر فرض وجود معرفت و امکان رسیدن به آن، با چه شرائطی می توان به آن دست یافت؟ بعبارت دیگر با چه شرائط و دلائلی می توان معرفت را توجیه کرد؟ (توجیه معرفت) بنا براین، تعریف هائی که از سوی معرفت شناسان غربی ارائه شده است ناظر به همین حیث حکایتگری است.