Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

تعریف علم کلام

تعاریف متعددی از علم کلام شده که به بعضی از آنها به همراه نقدشان، اشاره می شود:

الف: تهاونی: «علم کلام، علمى است كه شخص با داشتن آن، بر اثبات عقايد دينى براى ديگران از طريق طرح ادلّه و پاسخ‏‌گويى به شبهات، توان و اقتدار پیدا می‌کند».[1]

اين تعريف به ما مى‌‏نماياند كه علم كلام متكفّل دو وظيفه مهم در عرصه تفكّر دينى است:

  1. اثبات تصديقات دينى و الزام ديگران بدان‌ها.
  2. دفاع از دين و دفع شبهات مطروحه پيرامون آن.[2]

ب: علامه فیاض لاهيجى: «علم کلام، علم به قواعد شرعی اعتقادی است که از طریق ادله یقینی آن به دست آمده باشد». [3]

این تعریف بیش از هر چیز بر رسالت معرفت بخشی علم کلام تأکید نموده و رسالت دفاعی آن را مغفول گذاشته است.[4]

ج: ابن خلدون: «علم کلام، با اقامه دلایل عقلی و رد عقاید و آرای بدعت گذاران، که از روش سلف و اهل سنت منحرف گردیده اند، به دفاع از عقاید ایمانی می پردازد».[5]

اشکال روشن این تعریف، جامع نبودن آن است؛ زیرا جز بر کلام اهل سنت منطبق نیست.[6]

د: استاد مطهری: «علم كلام علمى است كه درباره عقايد اسلامى؛ يعنى آن چه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت، بحث مى‌‏كند به اين نحو كه آنها را توضيح مى‏‌دهد و درباره آنها استدلال مى‌‏كند و از آنها دفاع مى‌‏نمايد».[7]

توضیح: علماى اسلامى مجموع تعليمات اسلامى را به سه بخش تقسیم می کنند:

  1. بخش عقايد؛ يعنى مسائل و معارفى كه بايد آنها را شناخت و بدان ‌ها معتقد بود و ايمان آورد؛ مانند مسئله توحيد، صفات ذات بارى تعالى، نبوّت عامّه و خاصّه، و برخى مسایل ديگر. البته گروه‌ های اسلامى در اين ‌كه چه چيزهايى از اصول دين است و لازم است به آنها ايمان و اعتقاد داشت، تا حدودى اختلاف نظر دارند.
  2. بخش اخلاق؛ يعنى مسایل و دستورهايى كه درباره «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحى و خصلت ‌هاى معنوى است؛ از قبيل: عدالت، تقوا، شجاعت، عفّت، حكمت، استقامت، وفا، صداقت و امانت.
  3. بخش احكام؛ يعنى مسایل مربوط به كار و عمل كه چه كارهايى و چگونه بايد انجام شود؛ از قبيل نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، بيع، اجاره، نكاح، طلاق و تقسيم ارث.

علمى كه متصدّى بخش اول است «علم كلام» است، و علمى كه عهده دار بخش دوم است «علم اخلاق» ناميده مى‌‏شود، و علمى كه بخش سوم را بر ذمّه دارد، «علم فقه» نام گرفته است.[8]

وی در جای دیگر می‌گوید: در تعريف علم كلام اسلامى كافى است كه بگوييم علمى است كه درباره اصول دين اسلام بحث مى‌‏كند، به اين نحو كه چه چيز از اصول دين است و چگونه و با چه دليل اثبات مى‏‌شود و جواب شكوک و شبهاتى كه در مورد آن وارد مى‌‏شود چيست؟.[9]

در مجموع تعریف استاد مطهری نسبت به کلام اسلامی، تعریف جامع و مانعی است؛ زیرا هم موضوع علم کلام را بیان کرده است (عقاید اسلامی)، هم اهداف آن را (توضیح، استدلال و دفاع) و هم روش های آن را مطلق گذاشته است.[10]

ه: ربانی گلپایگانی: «علم کلام علمی است که عقاید دینی را تبیین کرده، با استفاده از روش های مختلف، آنها را اثبات می کند و با پاسخ گویی به پرسش ها، ایرادها و شبهات، از آنها دفاع می کند».[11]

امتیاز این تعریف بر تعریف قبل این است که به کلام اسلامی اختصاص ندارد، بلکه همه مکاتب کلامی را شامل می شود. [12]

[1]. تهانوى، محمد على، موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم‏، ج ‏1، ص 29، «‏و هو علم يقتدر معه على إثبات العقائد الدينية على الغير بإيراد الحجج و دفع الشبهة».

[2]. طبری، عماد الدین، ‏تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، محقق و مصحح: جهرمی‌، سید مهدی، ص 15.

[3]. فیاض لاهیجى، عبدالرزاق، شوارق الإلهام فی شرح تجرید الكلام‏، ج1، ص 4‏، «العلم بالقواعد الشرعية الاعتقاديّة المكتسبة من ادلتها اليقينية».

[4]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، ص 16.

[5]. ابن خلدون‏، تاريخ ابن خلدون، تحقيق: شحادة، خليل، ج ‏1، ص 580، «هو علم يتضمّن الحجاج عن العقائد الإيمانيّة بالأدلّة العقليّة و الرّدّ على المبتدعة المنحرفين في الاعتقادات عن مذاهب السّلف و أهل السّنّة».

[6]. درآمدی بر کلام جدید، ص 16.

[7]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏3، ص 57.

[8]. همان، ص 57 و 58.

[9]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏3، ص 62.

[10]. درآمدی بر کلام جدید، ص 17. منظور از روش های مطلق آن است که دلایل کلامی را به عقلی یا نقلی بودن، یا یقینی، جدلی و ظنی بودن مقید نساخته است.

[11]. درآمدی بر کلام جدید، ص 17.

[12]. همان؛ ر.ک: نمایه: کلام در اصطلاح علوم اسلامی، سؤال 33016، (سایت اسلام کوئست: 27592).