کپی شد
تعریف اصطلاحی نسخ
نسخ در اصطلاح عبارت است از: رفع حكم ثابت شرعى به وسيله خطاب شرعى ديگرى كه متأخّر از خطاب اوّل باشد، بهجهت بهسرآمدن مدّت و رفع ملاک و مصلحت حكم سابق بهگونهاى كه اگر خطاب ناسخ نمىبود، همچنان آن حكم شرعى قبلى باقى مىماند.[1]
در اينكه آيا حقيقت نسخ، رفع حكم است يا دفع آن، اختلاف وجود دارد. برخى، مانند مرحوم «آخوند خراسانى» اعتقاد دارند «نسخ» بهحسب ظاهر و مقام اثبات، رفع و برداشتن يک حكم ثابت است، بهگونهاى كه اگر دليل ناسخ مانع نمىشد، دليل اول اقتضاى ثبات و استمرار داشت؛ اما در حقيقت و بهحسب مقام ثبوت، «نسخ» دفع حكم است نه رفع آن؛ يعنى دليل اول ديگر بيش از اين زمان، اقتضاى ثبوت و استمرار نداشت.
اين عده اعتقاد دارند نسخ در حقيقت، نوعى از تخصيص است، هرچند تخصيص در مورد افراد و نسخ در مورد زمانها مىباشد.
بنابراين، معناى نسخ اين است كه حكمى در شرع ثابت بوده و مكلف به حسب ظاهر و اطلاق دليل آن، تصور مىكرده كه اين حكم استمرار دارد، اما در اينجا دو مطلب وجود دارد:
- مولا با دليل ناسخ، آنچه را كه مورد تخيل و اعتقاد مكلف بوده ابطال و آن اطلاق زمانى را مقيد نموده است.
- اگر كسى به مولا اشكال كند كه چرا از روز اول اين مسئله را بيان نكردى، در جواب مىگويد: مصلحت اقتضا نمىكرد از روز اول بگويم كه حكم مثلا فقط تا ده سال ثابت است؛ يعنى مصلحت در اين بود كه در مقام بيان حكم نيز، آن را به صورت اطلاق استمرارى مطرح كنم.[2]
البته در بيان معناى شرعى نسخ، بايد كاربرد اين كلمه توسط برخى از صحابه پيامبر گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله) را استثناء كنيم؛ چرا كه برخى از صحابه آنچنان توسعهاى در معناى كلمه نسخ داده بودند كه نسخ، شامل هرگونه مخالفت ظاهرى در آيات قرآنى و احكام آن مىگرديد، بهگونهاى كه مقيّد را نسبت به مطلق، خاص را نسبت به عام و امثال آن را از قبيل ناسخ و منسوخ بهشمار مىآورند.[3] از آن برهه زمانى كه بگذريم، چنين توسعهاى در معناى كلمه نسخ، جاى خود را به تعريف جامعترى داد و دايره اين كلمه را محدودتر نمود، ولى در عين حال، در تعريف كلمه «نسخ» اختلاف است.
[1]. عبارت بسيارى از كتب اصولى قريب به همين معنا است. از جمله: «البيان» سید ابوالقاسم خويى، ص 276؛ «الاحكام» آمدى، ج 2، ص 98؛ «المحصول» رازى، ج 1، ص 526؛ «ارشاد الفحول» شوکانی، ص 183؛ برگرفته از: ملكى اصفهانى، مجتبى، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 2، ص 190.
[2]. مركز اطلاعات و مدارك اسلامى، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 429 و 430 .
[3]. امین، سید حسن، دائرةالمعارف الاسلامية الشيعية، ج 3، ص 428.