searchicon

کپی شد

تشیع در یمن از دوران معاویه تا عصر عباسی

زمانی که معاویه به حکومت رسید، میزان تقابلش با شیعیان افزایش یافت و در این میان شیعیان یمنی بسیار آزار دیدند. «حجر بن عدی»[1] از قبیله کنده که از قبایل سرشناس یمن و «عمرو بن حمق خزاعی»[2] از قبیله خزاعه، و خُزاعه، از قبایل بزرگ اَزْدی یمن، که به حجاز مهاجرت کردند؛ دو نفر از برجستگان شیعه بودند که در دوران معاویه به شهادت رسیدند. این دو، به ویژه حجر، علیه ستم و تجاوز های معاویه افشاگری می کردند و همین امر سبب شد که معاویه آنان را به شهادت برساند. جنبش حجر بن عدی را باید جدی ترین حرکت شیعی بعد از صلح امام حسن (علیه السلام) تا قیام «امام حسین» (علیه السلام) دانست. این حرکت چنان باعث دغدغۀ خاطر و نگرانی امویان شد، که تمام امکانات خود را برای سرکوب آن بسیج کردند و حتی برای توجیه قتل وی، بزرگان «کوفه» را به گواهی طلبیده و او را عنصری خارجی معرفی کردند.

در دوران حسین بن علی (علیهما السلام) نیز هنگامی که کوفیان برای دعوت از امام اعلام آمادگی کردند و سیل پیام ها به سوی امام حسین (علیه السلام) روانه شد. تعداد زیادی از یمنی ها در شمار دعوت کنندگان امام بودند. زمانی که آن حضرت قصد رفتن به کوفه را داشت، «عبدالله بن عباس» از روی دلسوزی از ایشان خواست تا به جای کوفه، «یمن» را برای سکونت انتخاب کند؛ زیرا در این سرزمین شیعیانی بودند که دل در گرو محبت اهل بیت (علیهم السلام) داشتند.[3]

حماسۀ عاشورا جلوۀ دیگری از عرصه گردانی یمنی ها بود. چنانچه در منابع آمده، از مجموع شهدای این رخداد خونین، ۳۴ نفر از یمنی ها بودند. بعد از واقعه عاشورا، گروهی از شیعیان از این که در دفاع از سرور جوانان بهشت کوتاهی کرده بودند، از رفتار خود پشیمان شده و برای این که گذشته را جبران کنند، هسته های مقاومت علیه سلطهٔ اموی را ایجاد کردند. از جملهٔ این تحرکات، اقدام نظامی گروه «توابین» بود که به رهبری «سلیمان بن صُرَدَ خُزاعی»، حرکت اعتراضی خود را آغاز کردند. عناصر اصلی و فردی این نهضت شیعی را یمنی ها تشکیل می دادند و بعدها جان خود را برای عقیده شان در دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) فدا کردند.

اواخر دورهٔ بنی امیه که دعوت عباسیان آشکار شد، با توجه به قرابت و خویشاوندی «طالبیون»[4] و «بنی عباس»، شیعیان از عباسیان حمایت کردند؛ از این رو در سال ۱۲۹ ق «ابوحمزه» و «عبدالله بن یحیی» که ملقب به «طالب الحق» بود، بی آن که کسی آنها را از احوال «ابومسلم خراسانی» آگاه کند، در یمن دستارهای سیاه بر سر بسته، جامه های سیاه پوشیده و پرچم های سیاه برافراشتند و مخالفت خود را با مروان حمار اموی اعلام کردند. آنها «صنعا» را به تصرف خود درآورند. طالب الحق مقرّ خود را در «صنعا» مستحکم کرد و ابوحمزه به «مکه» رفت و موفق شد، والی مکه را از آن شهر بیرون کند. او بعد از مدتی «مدینه» را نیز به تصرف خود درآورد. البته اقدامات او با واکنش سخت مروانیان رو به رو شد و سپاهیان او در جنگی سخت در حوالی مدینه از لشکریان اموی شکست خوردند و ابوحمزه نیز کشته شد. بعد از پایان کار ابوحمزه، امویان به سوی صنعا لشکر کشیدند و موفق شدند که طالب الحق را به قتل رسانده و مجدداً صنعا را به متصرفات اموی بر گردانند.[5]

[1]. مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، على بن حسين، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج 2، ص 7.

[2]. يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ترجمه: آيتى،‏ محمد ابراهيم، ‏ج 2، ص 164 و 165.

[3]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص ۲۹۱.

[4]. طالبیون، نسبت ساداتی است که از نسل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) یا از نسل برادران آن حضرت جعفر و عقیل باشند؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه طالبی.

[5]. همه مطالب بر گرفته از سایت ویکی شیعه.