کپی شد
تشیع در یمن
در باره سابقه تشیع و تمایل مردم یمن به شیعه شدن، در این گفتار کوتاه تنها به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) بسنده می شود:
از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: مردمی از یمن با چهره هایی گشاده و بشّاش به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند. وقتی بر آن حضرت وارد شدند، فرمود: اینان مردمی نازک دل و دارای ایمانی راسخ هستند و «منصور» که با هفتاد هزار رزمنده برای یاری خَلَف من و خَلَف وصیّ من خروج میکند، از ایشان است. آنان رزمندگانی هستند که حمایل شمشیرهایشان از مَسَدّ (طنابی از لیف یا برگ درخت خرما) است. عرض کردند: یا رسول الله، وصیّ شما کیست؟ فرمود: او همان کسی است که خداوند شما را امر نمود که به وی چنگ زنید. پس خداوند عزّوجل فرمود: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد».[1] عرض کردند: برای ما توضیح دهید که این ریسمان چیست؟ فرمود: این ریسمان مصداق کلام خدا است که فرمود: «مگر آنان كه به رشته ای از خدا چنگ زنند (در پناهِ امان خدا باشند) و به رشته ای از مردم ارتباط برقرار کنند».[2] سپس فرمود: «حَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ » کتاب خدا و «حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» وصیّ من است. عرض کردند: یا رسول الله، وصی تو کیست؟ فرمود: او همان است که خداوند درباره اش فرمود: «(اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: «افسوس بر من از كوتاهی هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم …».[3] عرض کردند: یا رسول الله، «جنب الله» کیست؟ فرمود: همانی است که خداوند درباره وی فرموده است: «و (آن) روزى است كه ستمكار دست هاى خود را مىگَزد [و] مى گويد: اى كاش با پيامبر همراه مى شدم».[4] او وصیّ من است و راه رسیدن به من بعد از من است.
یمنی ها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم! فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانه ای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان می درخشد. اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد، در حالی که خود گواهی دهد، به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است، همانطور که دانستید من پیامبر شما هستم. به میان صف ها روید و به چهره ها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من او است؛ زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود می فرماید: «پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده»؛[5] یعنی هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او (علیهم السلام).
جابر گوید: پس «ابو عامر اشعری» از میان اشعریان، «أبو غرّۀ خولانی» از میان خولانیان و ظبیان، «عثمان بن قیس» و «عُرَنَه دَوسِیّ» از میان دَوسِیان و «لاحق بن علاقه» بپاخاسته و به میان صف های حاضران رفته و به چهره ها خیره شدند و دست مردی را كه دو طرف پيشانى و جلو سرش بى مو بود و شكمى درشت داشت؛ (علی (علیه السّلام)) را گرفته و گفتند: یا رسول الله! دل های ما به ایشان گرایش پیدا کرد. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آنکه به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من او است. در این هنگام آنها با صدای بلند گریستند، در حالی که می گفتند: یا رسول الله، به چهره های یک یک آنها نگاه کردیم، ولی دل ما به هیچکدام از آنها گرایش پیدا نکرد. اما وقتی او را دیدیم، دلهایمان لرزید و تکان خورد. آنگاه جان های ما آرامش یافت، جگرهایمان مضطرب، چشمانمان پر از اشک، سینه هایمان خنک و آرامش یافت، چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تفسیر و تأويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش (آنها كه به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى هستند) كسى نمى داند».[6] سپس فرمود: شما از آن جمله (ثابت قدمان در علم) محسوب مى شويد، به جهت جايگاه و مقامى كه خداوند از قبل براى شما به نكوئى مقدّر فرموده و شما از آتش به دور خواهيد بود.
جابر گوید: این جماعت مؤمن نورانی همانجا ماندند و به همراه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در جنگ های جمل و صفین شرکت کردند ـ خداوند همه آنها را رحمت کند ـ. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایشان را به بهشت مژده داده بود و آنان را مطلّع ساخته بود که به همراه علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) به شهادت خواهند رسید.[7]
در بسیاری از احادیث نبوی یمنی ها مورد ستایش قرار گرفته اند. تا آنجا که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من نفس خداوند رحمن را از سوی یمن حس می کنم».[8]
مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی در حاشیه اش بر شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی در باره یمنی ها می نویسد: یمنی ها اصل شیعه هستند و مذهب شیعه توسط آنها در اطراف عالم منتشر شد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین کسی بود که آنان را به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اسلام هدایت فرمود. اکثر شیعیان کوفه از قبیله های مهاجر یمنی بودند و نیز اشعری ها که به قم مهاجرت کردند، یمنی بودند. آنها باعث شدند تشیع از قم به دیگر شهرها گسترش پیدا کند. یمنی ها از حمله مغول ها در امان ماندند و بر خلاف اکثر کشورهای اسلامی بر اصول اسلامی در جکومتشان باقی ماندند. فرنگی مأبی و عادات مسیحیان و رسم و رسوم کفار که ضررشان بر اسلام و مسلیمن از فاجعه حمله مغول هم بیشتر است، تا حال بر یمنی ها تاثیر نگذاشته است. آنان تاکنون بر احکام و آداب اسلامی باقی مانده و در همه عرصه ها، تمدن فرنگی را پس زده و میراث اسلام را حفظ کرده اند. ان شاء الله خداوند آنان را از وسوسه های شیاطین فرنگی حفظ کرده و بر طریق مستقیم اسلام حفظ نماید و سایر مسلمانان را به طریقه مردم یمن رهنمون فرموده و بدعت ها و گمراهی ها و مفاسد اخلاقی و رسوم کفار را از آنها به حق محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) دور فرماید.[9]
[1]. آل عمران، 103؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا».
[2]. آل عمران، 112؛ « إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاس».
[3]. زمر، 56؛ «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّه».
[4]. فرقان، 27.
[5]. ابراهیم، 37.
[6]. آل عمران، 7.
[7]. ابن أبي زينب (نعمانی)، محمد بن ابراهيم، الغيبة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ص 39، نشر صدوق، چاپ اول، تهران، 1397 ق.
[8]. ابن أبی فراس(ورام)، مسعود بن عيسى، مجموعة ورّام، ج 1، ص 154، مكتبه فقيه، چاپ اول، قم، 1410 ق.
[9]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح كافی (اصول و روضه)، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن، ج 4، ص 281، المكتبة الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1382 ق.