Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ترک اولی

ترک اولی از معصوم

آنچه به اعتقاد شیعیان امری مسلم و قطعی شمرده می شود، موضوع عصمت پیامبران و امامان است که بر اساس آن، این بزرگواران، هرگز دست به رفتاری نمی زنند که در قرآن کریم و یا سنت قطعی عنوان گناه داشته باشد.

اگرچه ظاهر آیاتی از قرآن کریم نشانگر آن است که از پیامبران نیز گناهانی صادر شده که در جای خود بدان پرداخته شده است.[1]

در ارتباط با امامان معصوم (ع) نیز روایات بی شماری وجود دارد که در آنها  آمده  آنان، لب به استغفار گشوده و درخواست آمرزش گناهان خود را از جانب خداوند دارند.

دعای کمیل که آغاز آن با فرازهایی است که در هر کدام آنها، از عبارت “اللهم اغفر لی الذنوب التی…” استفاده شده، نمونه ای از این روایات است.

شخصی از یاران امیر المؤمنین (ع) به ستایش او نزد معاویه برخاسته و چنین ابراز می دارد:

من او را در یکی از تاریکی های شب دیدم که در محرابش ایستاده، محاسن خود را با دست هایش گرفته و چون انسانی مارگزیده به خود می پیچید و گریه های دردناکی می کرد و می گفت: ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. چرا به دنبالم می گردی و چرا آرزو داری که مرا گمراه کنی؟!آن روز هرگز نرسد … به دنبال شخصی غیر از من باش … وای از کمی توشه و راه طولانی و سفر دراز و مقصد نگران کننده![2]

با مروری در آن چه گفته شد، تعارضی ظاهری میان اصل عصمت و روایات اشاره شده به نظر می آید. اندیشمندان دینی برای برطرف کردن این تعارض، ایده هایی را مطرح کرده اند که به دو مورد آن اشاره می کنیم:

1. دعاهای معصومان و استغفار آنان، نسبت به خودشان واقعی نبوده و در حقیقت، آنان گناهی مرتکب نشده اند تا از آن استغفار کنند، بلکه مطالب ارائه شده، جنبۀ آموزشی داشته و برای استفادۀ پیروانشان بوده است.

در این زمینه باید گفت: آموزشی بودن برخی از این دعاها گرچه قابل انکار نیست که دعای “ام داود” در نیمۀ رجب، نمونه ای از آنها است،[3] اما بسیاری از این دعاها با تضرع و زاری و در خلوت نیمه های شب انجام می شد. آیا این گریه ها و ناله ها نیز حالتی تصنعی و نمایشی داشته و (نعوذ بالله) آن پیشوایان، چون هنرپیشه به ایفای نقش می پرداختند!؟ و یا این که در واقع خود نیز از اعماق دل در حال راز و نیاز و استغفار بودند؟

انتخاب گزینۀ دوم، بار دیگر این پرسش را مطرح می سازد که آنان از چه گناهی استغفار کرده و نگران چه بوده اند؟

2. نظریۀ دوم، آن است که استغفار و دعاهای معصومان، واقعی بوده و گرچه آنان از گناهانی که برای ما معصیت به شمار می آید، معصوم بوده اند، اما اموری وجود دارند که برای ما گناه نبوده، اما برای آنها گناه به شمار می آید و آن استغفارها نیز برای آمرزش چنین گناهانی است.

در این راستا، باید دانست که واژۀ “ترک اولی” در متون اولیۀ اسلامی وجود نداشته و دانشمندان اسلامی، برای گناهانی که به پیامبران و امامان منتسب می شود، این عبارت را برگزیده اند.

مصداق “ترک اولی” آن است که از میان خوب و خوب تر، خوب را انتخاب نماییم که در این هنگام، هر چند گناهی مرتکب نشده ایم و عمل انجام شده نیز مناسب و به جا بوده است، اما می توانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم که از آن غافل شدیم.

مهم ترین دلیلی که می توان از آن استفاده نموده و ابراز داشت، همین دعاهایی است که طلب مغفرت آنان از خدا، در جای جای آن قابل مشاهده است؛ زیرا اگر این طلب مغفرت، از گناه نباشد، به طور طبیعی از ترک اولایی خواهد بود که با توجه به جایگاه رفیع آنان، مستلزم استغفار است، و به همین مناسبت است که گفته می شود: “حسنات الابرار سیئات المقربین”.[4]

در موردی مشابه، می بینیم که یک نوجوان، از تلف کردن هفته ها و ماه ها از عمر خود، به آن اندازه حسرت نمی خورد که دانشمندی از به هدر دادن یک ساعت وقت پشیمان است و می دانیم که حسرت آن دانشمند نیز نه از روی نمایش و آموزش، بلکه حسرتی واقعی است.

امام خمینی (ره)، این نظریه را این گونه تبیین می کند:”انسان وقتى ادعيه ائمه (ع) را مى‏بيند، چه در ماه مبارك، چه در غير ماه مبارک … اگر نبود اين كه نهى شده‏ايم از مأيوس شدن از رحمت خدا، ما بايد وقتى آنها را مى‏بينيم به كلى مأيوس بشويم. اين امام سجاد است كه مناجات هايش را شما مى‏بينيد و مى‏بينيد چطور از معاصى مى‏ترسد. مسئله، مسئله بزرگتر از اين مسائلى است كه ما فكر مى‏كنيم. مسئله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. مسئله‏اى است كه اوليا مى‏دانند چى است قضيه. آنها فهميده‏اند تا آن اندازه‏اى كه بشر بايد بفهمد كه قضيه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستيم و سر و كار ما با كيست. اينها به ما تعليم مى‏دهند، و اين ‏طور نيست كه دعا براى تعليم ما باشد. دعا براى خودشان بوده است؛ خودشان مى‏ترسيدند، از گناهان خودشان گريه مى‏كردند تا صبح.

از پيغمبر گرفته تا امام عصر (سلام اللَّه عليه) همه از گناه مى‏ترسيدند. گناه آنها غير اين است كه من و شما داريم. آنها يك عظمتى را ادراك مى‏كردند كه توجه به كثرت، از گناهان كبيره است پيش آنها. حضرت سجاد در يك شبش- به حسب آن چيزى كه وارد شده تا صبح گفت: اللّهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَةَ الى‏ دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت.[5] مسئله، مسئله بزرگى است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مى‏كنند، و مى‏بينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب همين است: جز او كسى نيست و چيزى نيست، وقتى كه توجه بكنند به عالم كثرت، و لو به امر خدا.

اين است كه نسبت مى‏دهند به رسول خدا كه فرمود:

لَيُغانُ عَلى‏ قَلْبى‏ فَإنّى‏ لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فى‏ كُلِّ يومٍ سَبْعيِنَ مَرَّة.[6]

او غير از اين مسائلى بوده است كه پيش ماها است. آنها در ضيافت بوده‏اند، در مافوق ضيافت هم بوده‏اند. در ضيافت بوده‏اند و از اين كه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلك، دارند، مردم را دعوت مى‏كنند. از همين، كدورت حاصل مى‏شده. توجه به مظاهر الاهى، از غيب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الاهى، و لو همه‏اش الاهى است، براى آنها همه الاهى است، لكن مع ذلك، از آن جايى كه، از آن غيبى كه آنها مى‏خواهند كه (كمالِ انقطاع اليك) است، وقتى كه توجه مى‏كنند به مظاهر، اين گناه بزرگ است. اين گناه نابخشودنى است، اين‏ دار غرور است پيش سجاد. توجه به ملكوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملكوت هم ‏دار غرور است. توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد كه مخصوص كُمَّل اوليا است، آن جا ديگر ضيافت اللَّه نيست در كار.”[7]

البته، با این که در نگاهی کلی می توان ادعیه و استغفارهای معصومان را واقعی و ناشی از کدورت ها و ترک اولاهایی دانست که آنان را لحظاتی از درجات والای عبادت، دور ساخته و به درجات پایین تری مشغول می کرد، اما با توجه به این که خود آن پیشوایان، یقیناً بهتر از ما به مصالح، آگاه بوده اند، ما نمی توانیم قضاوتی در ارتباط با برخی رفتارهایی داشته باشیم که به ظاهر “ترک اولی”به شمار می آمده و آماری از آنها را خدمتتان عرضه کنیم؛ زیرا پیشوایان معصوم (ع)، گاهی برای جلوگیری از افراط و تفریط ها در میان پیروانشان، رفتاری داشتند که در ظاهر، “ترک اولی” به نظر می رسید، اما با دقتی بیشتر، خلاف آن روشن می شد.

به عنوان نمونه، شکی نداریم که روزه داری و شب زنده داری، راه هایی برای رسیدن به درجات والای معنوی است، اما پیامبر (ص) بعد از نکوهش افراط در عبادات و بیان این که، زیاده روی در هر عبادت، ممکن است بعد از مدتی به ترک کامل آن بیانجامد، می فرماید:”من هم برای نماز به پا می خیزم و هم می خوابم. هم روزه می گیرم و هم گاهی افطار می کنم. با این که گریانم، ولی لبخند را فراموش نمی کنم”.[8]

در نگاهی دیگر، با آن که می دانیم، بی توجهی به مظاهر دنیوی؛ نظیر پوشاک و خوراک، به ویژه برای پیشوایان و زمامداران، پسندیده است،[9] ولی با این وجود، مشاهده می کنیم که امام صادق (ع) در مقابل زهدفروشان، زیباترین لباس ها را بر تن می کند و با استناد به آیاتی از قرآن، به اعتراضات آنان پاسخ می دهد.[10]

شاید در نگاه اول، این رفتارها، “ترک اولی” به نظر آید، اما با نگاهی دقیق تر باید گفت: در آن موقعیت های زمانی و مکانی، اگر معصومان، رفتار دیگری را پیش گرفته و به عنوان نمونه، با پشمینه پوشی و دوری از خواب و خوراک، زمینه را برای رشد تفکرات انحرافی و افراطی فراهم می کردند، چنین رفتاری از آنان که در نگاه ظاهربینان، مناسب هم به نظر می رسید، در واقع “ترک اولی” به شمار می آمد.


[1]. در این ارتباط، اطلاعاتی در پرسش 1973 سایت اسلام کوئست وجود دارد که در صورت تمایل، آن را مطالعه فرمایید.

[2]. نهج البلاغة، ص 480، حکمت 77، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.

[3]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 47، ص 307، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[4]. همان، ج 70، ص 317،

[5]. ر.ک: همان، ج 95، ص 63.

دعای اشاره شده، بدین معنا است: خدایا! کنده شدن از خانه غرور(دنیا) و توجه به خانه جاودانی(آخرت) را نصیبم کن و مرا قبل از آن که فرصت از دست برود، آماده مرگ نما. البته در روایت بحار الانوار، به جای “دار السرور”، عبارت “دار الخلود” وجود دارد.

[6]. ر.ک: همان، ج 25، ص 204.

معنای این روایت، عبارت است از این که: گاهی قلبم کدر می شود و به همین دلیل، در روز هفتاد بار استغفار می کنم.

[7]. صحیفه امام، ج 269-268، چاپ چهارم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1386.

[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 85، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

[9]. همان، ج 1، ص 410، ح 3 و کشف الغمه، ج 1، ص 163.

[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 65، ح 1.