کپی شد
ترورهای اسماعیلیان نزاری در اصفهان
اسماعیلیان نزاری دوران سلجوقی، برای رسیدن به مقاصد سیاسی و نظامی، از ترور مخالفان خویش استفاده می کردند. آنان مُبدِع سیاست کشتن مخالفان خود نبودند، اما به این شیوه نقش سیاسی عمدهای دادند و از آن به روش نمایشی و هراس آفرین استفاده کردند. این مسئله موجب شد که تقریبا قتل هر شخصیت مهم دینی و سیاسی به آنان نسبت داده شود و این بهانهای شد برای دیگر گروهها که دشمنان خویش را از میان بردارند و مطمئن باشند که گناه آن به گردن اسماعیلیان خواهد افتاد و آنان مورد ملامت قرار خواهند گرفت.
قتلهایی که اسماعیلیان نزاری مرتکب می شدند به وسیله فداییانی که حاضر بودند جان خود را بر سر مأموریت خطیر خویش بگذارند، انجام میگرفت. کشتن شخصیتهای معروف سیاسی نظامی، که معمولاً محافظانی داشتند، بیش تر در مساجد و مکانهای عمومی انجام می گرفت؛ چون بخشی از این سیاست آدم کشی برای به هراس افکندن و ترسانیدن دشمنان بود.
در اصفهان دوره سلجوقی، بعضی از رجال دینی و سیاسی و نظامی به قتل رسیدند. این قتلها به اسماعیلیان نزاری نسبت داده شد. جای تردید است که همه این قتلها را اسماعیلیان انجام داده باشند. این احتمال وجود دارد که بعضی موارد، تصفیه حساب بوده و به پای اسماعیلیان نوشته شده است.
با افزایش این قتلها، سلجوقیان و قاضیان سنی آنان سیاستی دیگر در پیش گرفتند و آن قتل عام دسته جمعی اسماعیلیان شهر بود. همه کسانی که متهم به اسماعیلیگری بودند، محاصره و طعمه حریق شدند و از دم شمشیر گذشتند و اموالشان مصادره گشت. به دنبال افزایش ترورها در اصفهان، شایعاتی دامن زده شد که موجب وحشت مردم از اسماعیلیان میگردید. افرادی که اسماعیلیان در اصفهان ترور کردند، عمدتا از رجالی بودند که در برابر اهداف و آمال اسماعیلیان ایستادگی می کردند. مهمترین ترورهایی که در دوره سلجوقیان در اصفهان انجام گرفت و انگشت اتهام در آن موارد به سوی اسماعیلیان بود، عبارت اند از:
- قتل مؤذن ساوهای که در اصفهان زندگی میکرد. اسماعیلیان اصفهان او را به پذیرش عقاید باطنی دعوت کردند، ولی او نپذیرفت و اسماعیلیان از بیم آن که مبادا راز آنان را افشا و آنها را گرفتار کند وی را کشتند. ابن اثیر می گوید که وی نخستین قربانی اسماعیلیان بود و خون او نخستین خونی بود که به دست اسماعیلیان بر زمین ریخته شد. خبر این جنایت به نظام الملک داده شد. او شخصا فرمان داد که رئیس فتنه جویان را به سیاست رسانند (کیفر دهند). متهم، طاهر نجار نام داشت و پسر واعظی بود که مقامات مختلف دینی داشت. مردم شهر، در فتنه ای که روی داد، او را به اتهام باطنی کشتند. طاهر نجار را برای عبرت دیگران، مجازات و بدنش را سوراخ کردند و جسد او را در بازار شهر گردانیدند. به اعتقاد ابن اثیر او اولین اسماعیلی بود که کشته شد.[1] وقتی خواجه نظام الملک کشته شد، اسماعیلیان گفتند: او نجاری را کشت و ما او را به ازای خون او کشتیم.
- قتل ابوالمظفر خجندی؛ مفتی اصفهان در سال 491 قمری به دست ابوالفتح سجزی.[2]
- قتل بلکابک؛ شحنه (حاکم نظامی) اصفهان در آخر رمضان سال 493 قمری در خانه سلطان، با کارد یک فدایی اسماعیلی. او از هواخواهان سلطان محمد و مخالف برکیارق بود. وی از ترس اسماعیلیان بسیار احتیاط می کرد و پیوسته زره یا چیزی که مانع ضربت شود، می پوشید. آن روز زره نپوشیده و با عده کمی به سرای سلطان رفته بود که به قتل رسید.[3]
- قتل قاضی عبداللّه؛ قاضی اصفهان در سال 493 قمری به دست ابوالعباس نقیب مشهدی.[4] او با باطنیان به شدت مبارزه می کرد و از بیم گزند آنان زره می پوشید و احتیاط و احتراز می کرد.[5]
- قتل امیر بیکلابک سرمز در سرای سلطان در سال 493 قمری.[6]
- قتل ابوالعلا صاعد بن محمد حنفی؛ دانشمند اصفهانی و مفتی این شهر در روز عید فطر سال 495 قمری در مسجد جامع اصفهان.[7]
- قتل وزیر ابوالمحاسن عبدالجلیل بن محمد دهستانی؛ وزیر سلطان برکیارق در سال 495 قمری. وزیر مدتی که برکیارق اصفهان را در محاصره داشت، همراه او بود. او برای ملاقات سلطان از چادر خود بیرون آمده بود که جوانی به او حمله و چند زخم به او وارد کرد که سبب مرگ وزیر شد. گفته شده که این جوان از اسماعیلیان بوده است.[8]
- قتل عبداللطیف بن محمد بن ثابت؛ رئیس شافعیان اصفهان در سال 523 قمری.[9]
- قتل سید دولتشاه علوی؛ رئیس اصفهان به دست ابا عبداللّه موغانی باطنی در سال 528 قمری.[10]
- قتل راشد؛ خلیفه عباسی در اصفهان در سال 532 قمری، به دست گروهی از سربازان خراسانی اش که احتمالاً تمایلات اسماعیلی داشتند. نزاریان الموت می اندیشیدند که راشد به تلافی قتل مسترشد؛ خلیفه عباسی، که در مراغه به دست اسماعیلیان کشته شده بود، قصد لشکرکشی به الموت را دارد؛ از این رو با شنیدن خبر راشد «هفت روز بشارت زدند»؛ اما تنها این حقیقت که وی یک خلیفه سنی بود، می تواند دلیل شادی و مسرت اسماعیلیان از کشته شدنش باشد. در اصفهان، بر عکس، مردم احساس آزردگی و خطر کردند و تمام کسانی را که اسماعیلی می پنداشتند، قتل عام نمودند.[11]
[1]. ابن اثیر، عزالدین محمد بن محمد شیبانی، الکامل فی التاریخ، تصحیح: شیری، علی، ج 6، ص 401 و 402.
[2]. او در ری به قتل رسید. ر.ک: همدانی، رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، به کوشش: دانش پژوه، محمد تقی و مدرسی زنجانی، محمد، ص 135؛ کاشانی، ابوالقاسم، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، به کوشش: محمدتقی دانشپژوه، محمدتقی، ص 17.
[3]. الکامل فی التاریخ، همان، ص 394 و 395.
[4]. زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، همان، ص 171؛ جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، همان، ص 136.
[5]. ابن اثیر، حادثه قتل قاضی اصفهان را در سال 502 قمری و در همدان ذکر می کند. ر.ک: الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 498.
[6]. جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، همان؛ زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، همان، ص 170.
[7]. زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، همان، ص 171؛ جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، همان؛ همایی، جلال الدین، غزالی نامه، ص 43.
[8]. الکامل فی التاریخ، همان، ص 415.
[9]. همان، ص 618.
[10]. جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، همان، ص 145؛ زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، همان، ص 183؛ حافظ ابرو، عبداللّه بن لطفاللّه، مجمع التواریخ السلطانیة، به اهتمام: مدرسی زنجانی، محمد، ص 231.