searchicon

کپی شد

تربیت

تعلیم و تربیت فرزندان در قرآن

یکی از امتیازات و ویژگی های قرآن مجید این است که خود یک کتاب تربیتی است و همه آیات آن  به طور مستقیم و غیر مستقیم در مقام تربیت انسان در رده های مختلف سنی، از خردسال تا کهن سال است. گاه این وظیفۀ خطیر را به صورت مستقیم و گاه به صورت غیر مستقیم بیان کرده است. یکی از بخش های مهم تربیت، تربیت فرزندان است که قرآن در سوره های متعدد و در ضمن بیان سرگذشت انبیا و فرزندان آنان (حضرت نوح، ابراهیم، یعقوب، یوسف و…) به مسائل تربیت فرزند (اهمیت، محور ها، شیوه ها و…)  آگاهی داده است. اوج آموزه های قرآن در این زمینه در سوره لقمان است که خداوند متعال به صورت مستقیم محورهای مختلف تربیتی را از زبان لقمان خطاب به فرزندش بیان نموده است که به بعضی از این آیات اشاره می کنیم:

1. “وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم‏”؛[1] (به خاطر بياور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش- در حالى كه او را موعظه مى‏كرد- گفت: «پسرم! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.

2. “يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ”؛[2] ” پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد، و در دل سنگى يا در (گوشه‏اى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مى‏آورد خداوند دقيق و آگاه است!

3.”يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ”؛[3] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصايبى كه به تو مى‏رسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهمّ است!

4. “وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ”؛[4] (پسرم!) با بى‏اعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد.

5. “وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ”؛[5] (پسرم!) در راه ‏رفتن، اعتدال را رعايت كن از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشت‏ترين صداها صداى خران است.

این بخش کوچکی از آیات تربیتی قرآن است. برای استفاده بیشتر به تفسير نور، محسن قرائتی، ج ‏9، ص 244 به بعد مراجعه فرمایید.

روش تربیت فرزند

تربیت صحیح کودک اگر چه  بحث مفصلی است که در این مقال نمی گنجد اما در مورد آن نکاتی را باید در نظر داشت:

1. خودسازی قبل از تربیت: بسیاری از افراد غافل در محیط خانه به محض پیش آمدن کوچکترین ناراحتی و اختلاف، رکیک ترین الفاظ و فحش ها را بر زبان جاری می سازند. غافل از اینکه این گونه کلمات برای کودک تازگی داشته و او را وادار به جستجوی معانی آنها می سازد و به تدریج کودک نیز آن ها را یاد می گیرد و ممکن است در آینده اسباب انحرافات فکری و فساد اخلاقی او را فراهم کند، روانشناسان عقیده دارند یک نمونه و الگوی شایسته از هزار نصیحت نیکوتر است و الگوی نیکو بهتر از پند و ارشاد است و هیچ چیز برای کودک مثل این نیست که مشاهده نماید گفتار و کردار مربی و پند دهنده، با یکدیگر تضاد دارد که این باعث سبک شمردن نمونه های عالی و خوب و پندهای اخلاقی می گردد.[6] پدر و مادر در خانه مواظب برخورد خود با یکدیگر بوده و در حضور فرزند احترام هم را نگهداشته و هیچ گونه بی احترامی نسبت به یکدیگر نکنند. پیامبر اکرم(ص) در روایتی می فرماید: از جمله حقوقی که فرزند بر پدر خود دارد این است که مادرش را احترام کند، برای کودک نام خوب انتخاب نماید، به کودک قرآن بیاموزد و او را به پاکی و پاکدامنی پرورش دهد.[7]

2. رعایت حد اعتدال در محبت و دوری کردن  از افراط و تفریط: تنها نقطه امید و مایه شادی و نشاط کودک، مهر و محبت پدر و مادر است، هیچ نیرویی به اندازه محبت والدین، خاطر طفل را مطمئن و آرام نمی کند و هیچ مصیبتی مانند از دست دادن تمام یا قسمتی از مهر پدر و مادر، روان او را مضطرب و آزرده نمی سازد، چنانچه والدین بتوانند در این زمینه موفق باشند فرزندان آن ها نه تنها در دوران طفولیت بلکه در بزرگسالی نیز سعی می کنند خاطر والدین را آزرده نساخته و از اموری که والدین را می رنجاند دوری کنند، پس محبت و مهربانی به کودکان علاوه بر ارضای نیاز آنها وسیلۀ جذب و زمینه اطاعت آنها را فراهم می سازد و بر همین اساس است که خداوند متعال نیز خطاب به پیامبرش می فرماید: به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن!..[8]

البته باید توجه داشت این محبت به حد افراط یا تفریط نرسد زیرا هم سخت گیری و بی مهری و هم محبت شدید و افراطی هر دو مخرب هستند.

محبت بیجا از همان روزهای نخست اطفال را لوس، ضعیف، بی اراده و خود رأی بار می آورد. این قبیل اطفال در ایام کودکی، پدران و مادران خود را با اعمال نادرست خویش به زحمت می اندازند و آنها را با مشکلاتی مواجه می کنند، شخص لوس بار آمده، به دو مصیبت گرفتار است، از طرفی توقع دارد زن و مرد اجتماع، مانند پدر و مادرش او را نوازش کنند و بی حساب احترامش نمایند و اوامر او را بی چون و چرا به کار بندند، وقتی مشاهده می کند که مردم نه تنها احترامش نمی کنند، بلکه در مقابل این توقع بی جا مسخره اش می نمایند سخت ناراحت می شود و در خود احساس حقارت و پستی می نماید، از طرف دیگر شکست های درونی و ناکامی های روانی که منشأ عقده حقارت شده است او را به انسانی تندخو و عصبی، بی حوصله، بداخلاق، زبون و فرومایه مبدل می کند، به مردم بدبین می شود و با کلمات زشت و رفتار ناپسند خویش آنان را خشمگین و ناراحت می نماید.[9]

آلفرد آدلی روانشناس، زنی را شاهد می آورد که به علت آنکه همسایه وی، صدای رادیو را بلند می کرد، نسبت به تذکرات مکرر وی بی اهمیت بود و جواب رد به او می داد، خودکشی می کند، تحقیقات آدلی نشان می دهد که این زن از کودکی نازپرورده و عزیزدردانه بارآمده بود، هر چه می خواسته در منزل بی چون و چرا برای او فراهم می شده، از این رو در دنیایی که به او جواب منفی بدهند دیگر تاب زندگی نداشته است.[10]

(مک براید) می گوید عزیز دردانگی هم نشانۀ دیگری از عقده حقارت است، ریشه آن را در طرز تربیت غلط دوران کودکی باید جستجو کرد، کودکی که خود را چشم و چراغ والدین خود می دانسته است وقتی هم که بزرگ می شود و به صورت زن یا مرد کامل در می آید، در تمام جهات زندگی دلش می خواهد عزیز  و شمع محفل همگان باشد، وقتی چنین آدمی می بیند که مورد توجه قرار نگرفته است وضع روحیش آشفته شده و آرامش فکرش مختل می گردد، یا دست به خود کشی می زند یا دیگران را بدنام می کند، عقده حقارتی که بدین صورت در مردم ظهور می کند از مصائب بزرگ اجتماع است.[11]

همان گونه که باید از افراط در محبت  دوری کرد همچنین باید از تفریط در آن  و برخورد تند و خشن پرهیز نمود؛ از نظر روانشناسی برخورد خشن با کودک بسیار اشتباه بوده و مضرّات فراوانی را به دنبال دارد که به برخی از ان اشاره می کنیم:

الف) باعث جرأت بر پدر و مادر می شود. آنجایی که پدر و مادر ، زبان به ملامت طفل می گشایند و در این کار اصرار می ورزند و در نتیجه با سرزنش های مداوم خود، به فرزند خویش توهین می کنند و او را تحقیر می نماید، این گونه والدین نه تنها به اصلاح کودک خود موافق نشده اند، بلکه با این عمل خام و ناصواب، طفل را به لجاجت و جرأت بر خود وادار کرده اند. از حضرت علی (ع) روایت شده است که فرموده اند: زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند.[12]

ب) برخورد خشن و تند با کودک باعث می شود که کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.

هیچ چیز به قدر تحقیری که کودک در قبال قدرت و زورنمایی بزرگترها در خود احساس می کند اعتماد به نفس را در او خاموش نمی کند.[13]

ج) باعث ایجاد روحیه انتقام گیری و عقده ای شدن کودک می شود. روانشناسان پس از بررسی های علمی به این حقیقت رسیده اند که بسیاری از جنایتکاران و تبهکاران بزرگ اجتماع کسانی بوده اند که در دوران کودکی از آنها نفی شخصیت شده است یعنی جامعه چنین افرادی را به کلی طرد نموده و هیچ نوع شخصیتی برای آنها قائل نبوده است، این عده وقتی احساس کردند که جامعه آنها را طرد نموده، یکباره همۀ پرده ها را کنار زده به رفتارهای زننده غیر اجتماعی دست زده اند تا عقده های خود را خالی کرده، از جامعه انتقام بگیرند، به طور مسلم اگر شخصیت این افراد تا حدودی تثبیت می گشت ممکن بود این نیرو و استعدادها به جای این که در مسیر غلط و ناروا به مصرف برسد در مجرای صحیح و اصولی به کار افتاده، منشأ آثاری می گشتند.[14]

3. دادن شخصیت به کودک: به فرزندان خود شخصیت بدهید همان گونه که در روایات می خوانیم گاهی پیامبر (ص) به احترام کودک خود سجده نماز را طولانی می نماید تا از دوش آن حضرت پایین بیاید و گاهی به احترام کودک دیگران که صدای شیونشان بلند بود، نماز جماعت را با سرعت خاتمه می دهد و بدین وسیله عملاً به مردم درس و روش حفظ شخصیت اطفال را می آموزد.

4. فراهم آوردن میدان تجربه برای کودک:

اگر جلوی تجربه کردن کودک توسط شما گرفته شود، اولاً جلوی شکوفایی یک قسم از استعدادهای کودک را گرفته اید، ثانیاً فرزند شما در آینده اعتماد به نفس خود را از دست داده و صرفاً می خواهد از نظرات دیگران استفاده نماید و حاضر نیست تجربه کند، ثالثاً قدرت انجام کاری را نداشته و دائماً از تجربه کردن می ترسد.[15] حضرت علی (ع) از فرزندان خود در حضور مردم و گاهی حواله دادن جواب سؤالات مردم بر ایشان، به آنها شخصیت می دادند.[16]

5. رعایت تکامل تدریجی کودک: تربیت فرزند باید به صورت مرحله ای و متناسب با سن او باشد.

تربیت دینی کودک

در اسلام به تربیت دینی و اسلامی کودکان بسیار اهمیت داده شده است. بیش از هزار روایت در مورد تربیت کودک از رسول خدا و ائمه معصومین (ع) وارد شده است.[17] در برنامه تربیتی اسلام برای فرزندان دستورهایی آمده است که مراحل پیش و پس از تولد آنها را در بر می گیرد.

گرایش به خدا و یگانه پرستی در فطرت هر کودکی که چشم به جهان می گشاید نهفته است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «هر بچه ای بر فطرت اسلام متولد می شود مگر، این که والدینش او را یهودی یا نصرانی کنند».[18] پدر و مادر کودک باید با مطالعات مستمرخود همواره نیازهای فکری فرزندان خود را شناسایی کرده و از راه صحیح مجهولات و سوالات او را پاسخ گفته و از راه های صحیح در تربیت دینی او گام بردارند.

راه های تربیت دینی:

1. تربیت عملی: شخصیت والدین در تکوین شخصیت کودکان اثر به سزایی دارد. وقتی انسان در منزل و زندگی خود اصول و دستورات اسلامی را رعایت کند؛ مثلاً نماز را اول وقت بخواند، به روزه و سایر واجبات اهمیت داده و آنها را به جا آورد، همیشه به یاد خدا باشد، هنگام شروع غذا خوردن بسم الله بگوید و با الحمدللٌه تمام کند و از نعمت های بی شمار الاهی شکر گزاری کند و … همه اینها به کودک درس خداشناسی می دهد. مغز کودک همچون دوربین عکاسی است که از هر چیزی که در برابر آن قرار می گیرد عکس برمی دارد. از این رو مستحب است وقتی طفل متولد می شود در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بخوانند تا ندای الله اکبر از همان تولد در او تأثیر بگذارد و او را با توحید آشنا سازد.

کودک بیش از آنچه از شنیدن یاد بگیرد از مشاهده رفتارهای ما می آموزد. بنابراین، میزان یادگیری کودک زمانی که مشاهده می کند ما در شرایط سختی جملاتی مثل توکل بر خدا و … به کار می بریم بیش از زمانی خواهد بود که ما می کوشیم تکیه کردن بر خدا و توکل بر او را به طور شفاهی به او یاد دهیم.

2. آموزش قرآن: پیشوایان دینی ما سفارش کرده اند که به کودکان خود قرآن را یاد بدهید. امام صادق (ع) فرمود: «به فرزندان خود سوره یس را یاد دهید؛ زیرا این سوره ریحانه قرآن است».[19] به یقین این آموزش تنها منحصر به حفظ قرآن یا روخوانی آن نخواهد بود، بلکه شامل یاد دادن مفاهیم قرآن نیز خواهد بود. ما می توانیم بسیاری از اصول اسلامی را با این کار به کودک بیاموزیم.

3. بردن کودک به اجتماعات معنوی؛ مانند مساجد، مراسم دعا، هیئت های معتبر مذهبی و … تا از نزدیک و با روی باز بتواند جواب بسیاری از سؤالات خود را از افراد مطلع و مورد اعتماد دریافت کند.

4. پاسخ های درست و ساده به پرسش های دینی کودک: کودکان بسیار کنج کاوند و در باره چیزهایی که می بینند و یا می شنوند بسیار می پرسند. پرسش های دینی کودک گام هایی است که او به سوی ایمان کامل بر می دارد و نباید این گونه پرسش های او، ما را مضطرب کند.

رفتار ما دربرابر پرسش های خداشناسی کودک:

الف. لازم است به این پرسش ها جوابی صحیح و در عین حال ساده و روشن داده شود. ما می توانیم با بیانی ساده و کمک گرفتن از نعمت های خداوند که در اختیار همه بندگانش قرار داده است، به بهترین وجه و ساده ترین شکل خدا و برخی از صفات او را با برهان نظم به کودک اثبات کنیم. این برهان ساده ترین و عمومی ترین برهان برای اثبات خدا است. و در قرآن کریم و روایات نیز بسیار به این برهان اهمیت داده شده است. این برهان از مفاهیم و قواعد پیچیده فلسفی خالی است، از این رو همه می توانند از این برهان استفاده کنند.

ب. کمک گرفتن از طبیعت: به خلقت آفریده های خدا اشاره کنیم و او را با عجایب آنها آشنا سازیم. قدرت خداوند را در آفرینش مخلوقاتش در آسمان و زمین و دریاها به فرزندان خود نشان دهیم.

در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که ما را به تدبر در طبیعت دعوت می کند؛ مثلاً در قرآن می خوانیم: «و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقف های رفیع منزل گیرید و سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپویید، آن گاه از درون آنها شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آید که در آن شفاء مردمان است».[20] همچنین ما را به دقت در خلقت شتر و آسمان و کوهها و زمین و…دعوت می کند و می فرماید: «آيا آنان به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفريده شده است؟ و به آسمان نگاه نمى‏كنند كه چگونه برافراشته شده؟! و به كوه‏ها كه چگونه در جاى خود نصب گرديده! و به زمين كه چگونه گسترده و هموار گشته است»؟![21] اگر عجایب و شگفتی های این مخلوقات خداوند را با زبانی ساده و کو دکانه بیان کنیم او را تا حد زیادی با خدا آشنا ساخته ایم.

ج. پاسخ بسیاری از سؤالات کودک را می توانیم از قرآن بیابیم برای مثال اگر کودک پرسید خدا کیست می توانیم این آیه را بر وی بخوانیم: «خدا کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و آبی از آسمان فرو فرستاد و به وسیله آن میوه هایی را برای روزی شما از زمین بیرون آورد».[22] به او بگوییم «او مهربان ترین مهربانان است».[23] و مهربانی خدا را برای او به صورت ملموس تبیین کنیم.

د. برای او بیان کنیم که ما بسیاری از چیزها را نمی بینیم، ولی وجود دارند؛ مثل هوا و عقل، ولی نمی توان وجود آنها را انکار کرد. خدای متعال هم قطعا وجود دارد، اما دیده نمی شود: «چشم ها نمی توانند او را ببینند».[24]

ه . بیان داستان های دینی مناسب: کودکان به قصه و داستان بسیار علاقه دارند به ساده سازی حکایات و داستان های قرآنی و دینی پیام های دینی را می توانیم غیر مستقیم و راحت منتقل کنیم. مثل داستان حضرت ابراهیم و بحث ها ی او با مشرکان و بت پرستان و استدلال های زیبای آن حضرت برای اثبات خدا و یگانگی او.

و. استفاده از تجارب خود کودکان: برای تعیین مفهوم دین و نیاز ما به آن می توانیم از تجارب کودکان استفاده کنیم. برای مثال با نشان دادن برنامه هفتگی پرسش هایی را مطرح کنیم تا به تدریج کودک را به مقصود خود نزدیک سازیم و بعد نتیجه گیری کنیم برنامه ای که از طرف خدا و به وسیله پیامبران برای ما آورده شده است، دین نام دارد.

برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه فرمایید:

1. خداشناسی قرآنی کودکان، غلام رضا حیدری ابهری.

2. خانواده در اسلام، حسین مظاهری.

3. ده درس خدا شناسی برای جوانان، ناصر مکارم شیرازی.

تربیت جنسی کودک

اسلام تربیت کودک را بسیار مهم شمرده است. در این راستا برای پیش از انعقاد نطفه و سنین مختلف عمر او توصیه هایی نموده است که مراعات دقیق آنها در تربیت جسمی و روحی او بسیار مؤثر است. یکی از جنبه های حساس تربیت، تربیت جنسی و پرورش کودک بر اساس حیا و عفت است که اسلام برای رسیدن به هدف مطلوب آن دستورات و توصیه های با ارزشی نموده است.

اسلام برای تربیت صحیح جنسی کودک در سه مرحله از مراحل زندگی وی دستوراتی دارد:

الف. بعد از تولد و پیش از ممیز شدن (قبل از رسیدن به سنی که بتواند بین خوب و بدن فرق بگذارد): دستور مهم اسلام در این مرحله این است زن و شوهر عمل زناشویی خود را حتی از طفل شیرخوار پنهان کنند، رسول خدا (ص) می فرماید:” به خدا سوگند اگر مردی با همسرش آمیزش کند و در اتاق طفل بیداری باشد که آن دو را در حال جماع مشاهده کند و سخنانشان و حتی صدای نفس کشیدنشان را بشنود آن کودک هرگز موفق نخواهد شد و آلوده به زنا خواهد شد”[25].

ب. پس از ممیز شدن کودک و قبل از رسیدن سن بلوغ: بیشتر دستورات اسلام ناظر به همین دوره از دوران زندگی کودک است که دوران بسیار حساس و سرنوشت ساز زندگی هر انسانی به شمار می آید، از این رو اسلام دستورات خاصی را برای کودک و والدین معین کرده است. که برخی از آنها به قرار زیر است:

1.آموزش آداب شرعی به کودک ممیٌز؛ مثل آداب معاشرت با جنس مخالف، آداب طهارت و آداب پوشش. بهتر است در این زمینه مادر آموزش دختر را بر عهده بگیرد و پدر عهده دار آموزش پسر شود.

2.اجازه گرفتن کودک ممیز برای وارد شدن به محل استراحت پدر و مادر؛ اسلام تأکید کرده است که باید به کودک آموزش داد، پیش از وارد شدن به استراحتگاه والدین اجازه بگیرد. هدف از این دستور، پیش گیری از رو به رو شدن کودک با صحنه‏های جنسی پدر و مادر و پیامدهای آن است. دراین باره قرآن می فرماید:”…باید کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند در سه وقت از شما اجازه بخواهند. یک بار پیش از نماز صبح و در نیم روز هنگامی که لباس های خود را بیرون می آورید و بعد از نماز عشا. این سه وقت خصوصی برای شما است. اما بعد از این سه وقت گناهی بر شما و بر آنها نیست (که بدون اذن وارد شوند)…”.[26]

3. رعایت اصول پوشش از سوی والدین در حضور فرزند؛ علت اساسی که خداوند در آیه یاد شده می فرماید که فرزندان در سه وقت باید برای ورود به اتاق خواب پدر و مادر اذن بگیرند، این است که در این سه وقت والدین پوشش مناسبی ندارند؛ پس در غیر این اوقات رعایت پوشش مناسب از سوی والدین ضروری است.

5. جدا کردن بستر فرزندان؛. رسول خدا (ص) می فرماید: “بستر(رختخواب) خواب پسر و پسر، پسر و دختر، دختر و دختر را به هنگام ده سالگی از هم جدا کنید”[27]. امام صادق (ع) نیز می فرماید:” باید بستر خواب پسر بچه ده ساله را از زنان جدا کنید”[28].

6. دور نگه داشتن کودک ممیز از هر گونه عامل برانگیزنده جنسی؛ مثل نشاندن دختر بچه روی زانوی بیگانه، خودداری پدر و مادر از معاشقه در حضور کودک، پرهیز افراد بالغ از بوسیدن کودکان جنس مخالف و ممیز، نخوابیدن کودکان در زیر یک رو انداز.

ج. دوران بلوغ و پس از آن: وظیفه مهم پدر و مادر در این مرحله آماده کردن تدریجی فرزندان برای ازدواج است. والدین باید برای تعدیل غریزه جنسی فرزند و پاسخ مناسب به این غریزه که در این سن به اوج خود می رسد، موانع ازدواج را برطرف کرده و زمینه ازدواج او را فراهم سازند.


[1] لقمان، 13.

[2] لقمان، 16.

[3] لقمان، 17.

[4] لقمان، 18.

[5] لقمان، 19.

[6] دانشمند، مهدی ، ارزش والدین و تربیت فرزند، ص 69-70 ، یاس نبی، 1380ه ش.

[7] موسوی راد لاهیجی، سید حسن، پدر مادر معلّم مرا خوب تربیت کن ص 128 ، انتشارات امام شناسی و آثار الحجه (عج) – 1379ه ش.

[8] آل عمران، 159.

[9] میخبر، سیما، ریحانه بهشتی یا فرزند صالح، ص 226، نور الزهرا(س) ، 1386ه ش.

[10] گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، بخش دوم ص 247 ، هیئت نشر معارف اسلامی، 1346 به نقل از فرزندان ما ص 39.

[11] همان ص 246 به نقل از عقده حقارت، ص 27.

[12]ریحانه بهشتی یا فرزند صالح، ص 235.

[13] همان، ص 227.

[14] رشید پور ، مجید، تربیت کودک از دیدگاه اسلام، ص66، انتشارات کعبه 1362ه ش.

[15] کاظمی، محسن، چگونه فرزند نابغه داشته باشیم، ص156 ، نشر میم، 1381ه ش.

[16] ریحانه بهشتی یا فرزند صالح، ص 223.

[17] – خانواده در اسلام، حسین مظاهری، ص 121.

[18] – سفینة البحار، ج 2، ص 372.

[19] – مستدرک الوسائل، ج 4، ص 325.

[20] – نحل، 68 و 69 .

[21] غاشیه،20-17″ فَلَا يَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلىَ السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ* وَ إِلىَ الجِْبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ* وَ إِلىَ الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ.

[22]– ابراهیم،32 .

[23] – یوسف،64.

[24] – انعام ،103.

[25]. کافی، ج5، ص500.

[26]. نور،58 و 59.

[27]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص436، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ه. ق.

[28]. اصول کافی، ج6، ص47.