Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

تحصیل و تجارب خواجه نصیر الدین طوسی‏

وی تحصیلات خود را از کودکی آغاز کرد.در ابتدا قرآن مجید را آموخت و اقسام علوم ادبى از قبیل صرف و نحو و اشتقاق و مبانى علل و لغت و احادیث نبوى و آثار بزرگان دین را آموخت و در نزد پدر به تحصیل علم فقه و اصول و حدیث پرداخت.[1] به گفته بعضى،خواجه نزد دایى خود، مقدمات منطق و حکمت را یاد گرفت و بر حقایق علوم طبیعى و الهى واقف گشت.

در این دوران به تحصیل علوم ریاضى از قبیل حساب و هندسه، جبر و موسیقى رو آورد و با دقت تمام تحصیل کرد. گفتهاند او نزد کمال الدین محمد حاسب از شاگردان افضل الدین کاشانى و دوست و همدم پدرش،ریاضى را خوانده است.از خود او نقل شده که بعد از وفات پدرشبنابر وصیت او -به جاهایى برو که در آنجا اساتید فن هستند- به مسافرت پرداخته و در هر جا عالمى یافته از او بهره می گرفت، تا این که در نیشابور اقامت گزید.

شهر نیشابور با آنکه در حمله طایفه غزّ[2] دچار خرابى بسیار شده بود و بیشتر مساجد و مدارس آن در آن واقعه ویران شده بود و کتابخانه هاى مهم آن به غارت رفته و بسیارى از دانشمندان ساکن در آنجا یا کشته شده یا از وطن خود به جای دیگری رفته بودند؛با این وجود، تا حمله مغول اهمیت علمى خویش را از دست نداده بود و در زمان هجرت خواجه به آنجا باز هم مجمع علما، فقها، راویان حدیث، حکما و اطبا بود. در این شهر خواجه نزد بسیارى از فقها و حکماى عصر خویش شاگردی نمود و به رتبه علمى والایى دست یافت و جزو کسانى شد که انگشت نما بودند.

با حمله مغول به ایران و فتح شهرها و خرابى آنها به دست ایشان که مردم کشته یا آواره بیابان شدند، خواجه از کسانى بود که براى حفظ جان خویش نیشابور را ترککرد و حیرت زده در اطراف بلاد مىگشت تا محل امنى پیدا کند. در این زمان،ناصر الدین عبد الرحیم بن ابى منصورمحتشم،از طرف علاء الدین محمد؛ پادشاه اسماعیلیان، در قلعه اسماعیلیان، در قهستان خراسان، حاکم بود.

او مردى فاضل و سخى بود و چون آوازه فضل و دانش و تبحر خواجه در علوم را شنید، خواجه را به قهستان دعوت کرد و چون خواجه نیز آنجا را ایمنترین نقطه در خراسان یافت، این دعوت را پذیرفت و به قهستان رفت. ناصر الدین مقدم او را غنیمت شمرد و بر احترام و اکرام و رعایت خاطر او بسیارکوشید و از محضر او استفاده کرد.

تاریخ دقیق ورود خواجه به قلعه قهستان مشخص نیست، ولی بعد از سال 619 قمری مىباشد که از استاد خود سالم بن بدران اجازه روایى گرفته است و اگر به دعوت ناصر الدین رفته باشد، باید بعد از سال 624 قمری باشد،که این سال، ابتداى فرمانفرمایى او است.

در قلعه اسماعیلیان واقع در قهستان زمینه تحقیق و مطالعه براى خواجه فراهم گردید و او در این زمان،کتاب «الطهاره فی علمالاخلاق» ابن مسکویه رازى را ترجمه کرد و با اضافه نمودن مطالب جدید، آن را به نام«اخلاق ناصرى» براى ناصر الدین نوشت.کتاب«الرسالة المیمنیة»؛ در علم هیئت و چندین کتاب دیگر از تألیفات او در این زمان است.

خواجه بعد از مدتى به قلعه الموت نزد علاء الدین محمد منتقل شد. خواجه در آنجا نیز به تحقیق و تألیف مشغول بود. اسماعیلیان زمینه را براى کار او فراهم نموده،کتب بسیارى در اختیار او گذاشتند و دانشمندانى نیز از اطراف بر گرد خواجه جمع گشتند. در این زمان، هلاکوخان از طرف خان مغول براى سرکوب اسماعیلیان راهى ایران شد.بعد از راحتى خیال از جانب اسماعیلیان، هلاکوخان متوجه بغداد و خلافت عباسیان گردید. خواجه نصیر، پس از سرکوب اسماعیلیان و کشته شدن خلیفه عباسی،مسافرتى به حله اسدیه مزیدیه کرد و در آنجا با محقق اول(معروف به محقق حلى، صاحب کتاب شرایع الاسلام) دیدار و مباحثه کرد.

او پس از ورود براى دیدار محقق در مجلس درس او حاضر شد. محقق در ابتدا به احترام خواجه درس را تعطیل نمود، ولى با اصرار خواجه درس را شروع نمود و این مسئله را مطرح کرد که براى اهل عراق، مستحب است کمى به طرف چپ قبله مایل شوند. خواجه بر این گفته ایراد نمود که در این مورد استحباب معنایى ندارد؛ زیرا اگر قبله واقعا مایل است، باید به چپ میل نمود و اگر قبله مایل نیست، میل نمودن به چپ حرام است.

محقق در جواب فرمود: این میل به چپ، میل از قبله به سوى قبله است و بعدها رسالهاى در این باب به نام«استحباب التیاسر لأهل العراق» نوشت و آن را براى خواجه فرستاد. او پس از مطالعه رساله، بر تبحر محقق اذعان کرده و بسیار تحسین نمود.

سپس خواجه در خدمت هلاکو به مراغه رفت و به امر او مأمور احداث رصد خانه گردید. برخی این کار را از پیشنهادات خود خواجه و موافقت هلاکو قلمداد کردهاند و عدهاى آن را از آرزوهاى «منکوقاآن»؛ جانشین چنگیزخان دانسته‏ و گفته‏اند: او در هندسه دستى داشت و به فکر افتاد در امپراطورى خویش رصدى ایجاد کند.

خواجه از هلاکو درخواست نمود جمعى از علماى ریاضى و ماهران در نجوم را از اطراف و اکناف بلاد بخواند تا دستبار ایشان باشند:

از جمله آنان؛

مؤید الدین عرضى، از دمشقکه در علم هندسه و آلات رصد متبحر بود؛

نجم الدین کاتبى، از قزوینکه در حکمت و کلام و منطق فاضل بود؛

فخر الدین اخلاطى، از تفلیسکه در علوم ریاضى متبحر و مهندس نیز بود؛

فخر الدین مراغهاى، از موصلکه طبیب و در علوم ریاضى استاد بود؛

نجم الدین کاتب بغدادى که در اجزاء علوم ریاضى و هندسه و علم رصد مهارت داشت وی همچنین نقاش بود؛

محیى الدین مغربى که مهندس و در علوم ریاضى و اعمال رصد دانا بود؛

قطب الدین شیرازى و جمعى دیگر از حکما و دانشمندان؛ مانند شمس الدین شروانى و شیخ کمال الدین ایجى و حسام الدین شامى و نجم الدین شامى و نجم الدین اسطرلابى و سید رکن الدین استرآبادى و ابن الفوطى و صدر الدین على و اصیل الدین حسن پسران خواجه.

خواجه نصیر در جنب این رصدخانه،کتابخانه بزرگى ساخت که چهار صد هزار جلد کتاب داشت. بنا به فرمان هلاکو کتب نفیس فراوانى که از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود، به آن کتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نیز مأمورینى به بلاد اطراف مىفرستاد که کتب علمى را در هر کجا بیابند براى او بخرند و بفرستند. در مسافرتها خودش هم هر جا کتابى یا اسطرلابى یا آلت نجومى دیگرى پیدا مىکرد مىخرید و آنرا به مراغه مىآورد.[3]

[1]. امین‏، سید حسن، مستدرکات أعیان الشیعة، ج ‏۱، ص ۱۹۹‏.

[2]. ترکمنان «غز» یا «اغوز»؛ نیاکان عشایری «شاهسون ها» که جزء ایلات و طوایف عشایری ترک تبار و ترک زبان ایران هستند، از نظر پیشینه تاریخی، از اواخر قرن سوم هجری از مرزهای شمال شرقی ایران وارد سرزمین خراسان بزرگ شده و از سلطان محمود غزنوی اجازه استقرار در آن نواحی را یافتند.

[3]. برگرفته از نرم افزار نور مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.