searchicon

کپی شد

تحصیل آیه‌الله وحید بهبهانی

آیه‌الله وحید بهبهانی دوران کودکی و نوجوانی را در اصفهان گذراند. نخستین آموزگار او پدر بزرگوارش بود که به گنجینه دانش پر فضیلتش دست یافت و علوم عقلی و نیز جامع حدیث کافی را نزد وی خواند و از او اجازه روایت گرفت. هم‌چنین گزارش شده که برخی مقدمات علوم را نزد عمه فاضل خود آموخت.[1]

وی در سال‌های آغازین بلوغ، پدرش را که آموزگاری پرهیزکار و پایه‌گذار آموزه‌های ناب الهی بود، از دست داد. هنگامی این وداع جان‌سوز رخ داد که اصفهان، پایتخت صفویان، در پی هجوم افغان‌ها و سقوط شهر، آبستن حوادث تلخی بود. هرج و مرج پدید آمده و انحلال حاکمیت دولت شیعی صفوی، شرایط اجتماعی دشواری را ایجاد کرده بود که ادامه دانش‌آموزی را سخت می‌کرد؛ از این رو، محمدباقر چاره کار را در مهاجرت یافت. او هجده سال داشت که اصفهان را ترک گفت و به همراه برادرانش، رهسپار نجف اشرف شد.[2]

او در حریم پاک علوی و با شور و حرارتی بسیار، به فراگیری دانش پرداخت و با وجود استعداد سرشار خود، از خرمن پرفیض دانشوران برجسته آن سامان، خوشه‌ها چید و بر اندوخته‌های علمی خویش، در معقول و منقول افزود.

وی فقه و اصول را نزد عالم ربانی، سید صدرالدین رضوی قمی، شارح وافیه الاصول و فلسفه و حکمت را نزد سید محمد طباطبایی بروجردی، فرا گرفت.[3] سید صدرالدین، مشی اخباری را می‌پیمود و وحید نیز تحت تأثیر آموزه‌های استاد، در آغاز تحصیل به‌آن شیوه گرایید. سپس در محک عقل، این مکتب را ضعیف و فاقد استدلال متقن یافت و از آن فاصله گرفت و روش اجتهاد را پسندید.[4] تغییر مشی او و استدلال‌های روشن و متقنی که ارائه می‌داد، سبب شد تا استادش، سید صدرالدین نیز در نگارش کتاب شرح وافیه از اخباری‌گری فاصله بگیرد و به مشرب اجتهادی اصولیین، نزدیک‌تر شود. رشد و بالندگی وحید در حوزه نجف و ممتاز بودن او در میان شاگردان دیگر، سبب شد تا از چنان جایگاهی نزد استادش، «سید محمد طباطبایی» برخوردار شود که دخترش را به ازدواج وحید درآورد. حاصل این ازدواج، تولد فرزندی به نام آقا محمدعلی است که میراث‌دار دانش و فضل پدر می‌شود، به‌گونه‌ای که وحید درباره جایگاه او چنین گفته است: «محمدعلی ما، شیخ بهاءالدین این عصر است».[5]

وحید بهبهانی، پس از سی سال تلاش بی‌امان برای هدایت مردم بهبهان و گسترش دانش و فرزانگی در آن دیار، تصمیم به هجرت از بهبهان گرفت. برخی علت این هجرت را اخلاقی[6] دانسته و برخی این هجرت را در جهت مبارزه با اخباری‌گری برشمرده‌اند. آن روزها شهرهای نجف و کربلا که قطب علمی شیعه به شمار می‌آمد، در سیطره جریان اخباری بود و اندیشه اجتهادی در تنگنا قرار داشت. گزارش‌هایی که از این دوره تاریخی رسیده، حاکی از آن است که مجتهدان از طرف جریان اخباری، طرد و تکفیر، و کتاب‌های آنها کتاب‌های ضاله پنداشته و هم‌چون شیء نجس، با آن‌ها رفتار می‌شد.[7] با دریافت چنین اخبار نگران‌کننده‌ای بود که وحید بهبهانی تصمیم به تکمیل رسالت تاریخی خود در زدودن منطق اخباری، از حریم دین و مذهب گرفت.

وی در هجرت دوم خود، نخست به نجف اشرف رفت، سپس به کربلای معلی، به‌عنوان مرکزیت تفکر اخباری وارد شد. در آن زمان حوزه کربلا زیر نفوذ علمی و معنوی شیخ یوسف بحرانی، عالم بزرگ اخباری بود و فضای ضد اجتهادی شهر، به‌گونه‌ای بود که علامه بهبهانی ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباری‌ها، بساط تدریس خود را گسترد.[8]

او برای آگاهی از آخرین نظریات اخباریون، مدتی در درس علامه شیخ یوسف بحرانی، حاضر شد و خود را برای محاجه علمی با این جریان، آماده ساخت.[9]


[1]. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص ۱۵۷ و ۱۵۹.

[2]. دوانی، علی، مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق ‌ تا 1250 ق)، ص ۱۱۲ ـ ۱۵۱.  

[3]. کرمانشاهی (بهبهانی آل‌آقا)، احمد، مِرْآتُ الْاَحوالِ جَهان‌ْنَما (سفرنامه)، ج ۱، ص 130.

[4]. همان.

[5]. همان، ص ۱۳۱ و ۱۳۳.

[6]. رک: زیر موضوع همین مدخل، اخلاق و صفات آیه‌الله وحید بهبهانی(3-3)، تقوا و خداترسی؛ مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از 1150 ق ‌ تا 1250 ق)، ص 121.

[7]. قصص العلماء، ص 157.

[8]. همان.

[9]. مفاخر اسلام (استاد کل وحید بهبهانی و معاصران، استادان و شاگردان از سال 1150 تا 1250 ق)، ص 122.