searchicon

کپی شد

تجربه دینی

معنای تجربه دینی

واژه تجربه در معانی متفاوتی به کار رفته است:

  1. فرا گرفتن دانش یا هنری از طریق عمل و فعالیت مکرر در متن زندگی و در برخورد با وقایع و حوادث گوناگون و در معاشرت با انسان ‌های مختلف، این گونه تجربه، حسی و همگانی است و از طریق تکرار به دست می‌آید.
  2. نوعی عکس ‌العمل‌ روانی یا احساس درونی همراه با عواطف؛ از باب مثال، احساسی که در حالت ترس یا بیماری به انسان دست می‌دهد، به عنوان تجربه او از ترس یا بیماری تلقی می‌شود. این نوع تجربه بر خلاف مورد پیشین، آنی‌الوجود است؛ یعنی فرد در موقعیتی خاص چنین حالتی را در خود می‌یابد و آن حالت، تجربه کاملی را تشکیل می‌دهد.
  3. واژه تجربه در کاربرد خاص آن، که وصف علوم طبیعی و اجتماعی قرار می‌گیرد و آنها را علوم تجربی می‌نامند، شیوه‌ای خاص از تحصیل معرفت است که از فرضیه، مشاهده و آزمون تشکیل می‌گردد.

از معانی یاد شده آن چه در بحث تجربه دینی مقصود است، معنای دوم است؛ زیرا تجربه دینی را به عنوان نوعی احساس روحی و روانی همراه با عاطفه و ادراک تعریف کرده‌اند؛ احساسی که از مواجهه روحی و روانی انسان با حقیقت متعالی به دست می‌آید.[1]

متعلق تجربه دینی

متعلق تجربه دینی را، معمولا، حقیقتی متعالی و مقدس می‌دانند. این حقیقت متعالی به گونه‌های مختلف تفسیر شده است که با توجه به آنها، دین مورد بحث در تجربه دینی نیز متفاوت خواهد بود. بر این اساس، مقصود از دین در تجربه دینی، معنای خاص آن (دین الهی) نیست، بلکه ادیانی؛ چون هندوئیسم و بودائیسم را نیز شامل می‌شود و تجربه ‌های عرفانی در این ادیان نیز به نام تجربه ‌های دینی نامیده می‌شود. در هر حال، تجربه دین را غیر از تجربه‌های متعارف می‌دانند؛ یعنی شخص، متعلق این تجربه را واقعیتی مافوق طبیعی می‌داند و یا موجودی می‌داند که به نحوی با خداوند ارتباط دارد و یا آن را حقیقتی غایی و توصیف‌ناپذیر می‌داند؛ مانند برهمن یا نیروانا در آیین هندوئی و بودایی.[2]

ویژگی‌های تجربه دینی

  1. نخستین ویژگی تجربه دینی- چنان که اشاره شد- تعلق و توجه داشتن به حقیقت غایی و امر متعالی است؛
  2. دومین ویژگی تجربه دینی این است که فرد در خود احساس نیاز به استعلا و فایق آمدن بر شرایط ناهنجار و ناگوار زندگی را دارد. انسان از طریق تجربه دینی در پی آن است که خود را استعلا بخشد و از محدودیت‌ های خود فراتر رود؛
  3. احساس وابستگی مطلق، سرسپردگی تام، پرستش، علقه و جذبه نهایی از دیگر ویژگی‌های مهم تجربه دینی به شمار آمده است.[3]

پیشینه و انگیزه

حقیقت تجربه دینی در معنای گسترده آن، که شامل تجربه‌های عرفانی نیز می‌شود، پیشینه‌ای به درازای تاریخ بشر دارد. به گواهی تاریخ دین و عرفان، تجربه‌ های دینی و عرفانی پیوسته مورد توجه بشر بوده است. تمام ادیانی که یک بنیان‌گذار تاریخی داشته‌اند با یک تجربه فردی نیرومند از رابطه با حقیقت غایی آغاز شده‌اند. این مطلب در مورد ادیان وحیانی نمایان‌تر است. در دوره ‌های بعد این تجربه ‌های دینی و عرفانی مورد بحث و پژوهش برخی متفکران قرار گرفته است و در عصر جدید بحث درباره تجربه دینی با انگیزه ‌ها و رویکرد ‌های متفاوت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده و در کتاب‌ های فلسفه دین و کلام جدید در فصل جداگانه‌ای درباره آن بحث شده است.

شلایر ماخر[4] (1768- 1834م)؛ نخستین متفکر مسیحی است که نظریه تجربه دینی را به عنوان منشأ و سرچشمه دین مطرح کرد. به اعتقاد او جوهر دین نه معرفت دینی است و نه اعمال دین؛ بلکه چیزی است که در هر دو مشترک است و آن عبارت است از احساس وابستگی مطلق یا وجود احساس و ذوق برای ابدیت. بر این اساس صفاتی که به خداوند نسبت می‌دهیم بیان کننده چیزی در خداوند نیستند؛ بلکه شیوه خاصی برای بیان احساس وابستگی مطلق به او می‌باشند.[5]

انگیزه شلایر ماخر از طرح نظریه «تجربه دینی» دو چیز بود: یکی این که می‌خواست گروهی از روشنفکران را که به هنر، نقاشی و مسائل ذوقی اهتمام داشتند، ولی از دین اظهار تنفر می‌کردند، به دین و دیانت دعوت کند و به آنان بفهماند که حقیقت دین نیز چیزی است که از مقوله احساس و ذوق می‌باشد. دیگری این که اشکالاتی که به نام علم و عقل بر دین وارد شده است، بر حقیقت دین که از مقوله احساس روحی و روانی است وارد نیست؛ بلکه بر جنبه‌های بیرونی دین وارد است که حقیقت دین به آن باز نمی‌گردد.[6]

[1]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، ص 173 و 174.

[2]. همان، ص 174، به نقل از عقل و اعتقاد دینی، ص 37.

[3]. همان، ص 174 و 175، به نقل از نورمن گلیسر، فلسفه دین، ص 39 – 52.

[4]. فریدریش دانیل ارنست اشلایرماخر (به آلمانی: Friedrich Daniel Ernst Schleiermacher) فیلسوف و متأله پروتستان آلمانی بود. وی را پیشگام هرمنوتیک مدرن می‌دانند. به‌دلیل تأثیر به‌سزایش بر اندیشهٔ متأخر مسیحی، او را پدر الهیات مدرن پروتستان می‌دانند.

[5]. همان، ص 175، به نقل از علم و دین، ص 130 و 131؛ فلسفه و ایمان مسیحی، ص 109 و 110.

[6]. برگرفته از: درآمدی بر کلام جدید، ص 173 – 176.