searchicon

کپی شد

تاریخچه و سیر معرفت شناسی

علم معرفت ‏شناسى هر چند به ظاهر از عمر کمى برخوردار است، اما با توجه به اهمیت آن و این که تمام علوم عقلى و فلسفى متفرع بر آن است و با مراجعه به کتاب هاى تاریخ علم و فلسفه و… معلوم مى‏شود که سابقه‏اى دیرینه داشته، جزو قدیمى‏ترین مسائل فکرى بشر بوده که بیش از دو هزار سال از عمر آن مى‏گذرد.[1]

در میان فلاسفه، سوفسطائیان نخستین گروهى بودند که به این بحث پرداخته و راه را براى ظهور خردگرایى (راسیونالیسم) و تجربه گرایى (امپریسم) هموار ساختند. گرچه سوفیسم تمام ادراکات بشرى را نفى کرد، ولى این خود زمینه تحقیق و کاوش را فراهم کرد و فلیسوفانى چون ارسطو و افلاطون و نیز رواقیان و شکاکان و اپیکوریان هریک در پویایى این بحث گام هاى مؤثرى برداشتند. در قرون وسطى بحث هاى شناختى، همچون دیگر مباحث مهم علمى و فلسفى در رکود ماند، ولى با ظهور اسلام و رشد اندیشه هاى فلسفى و کلامى که در بستر تعالیم این دین شکوفا گردید با مذهب هاى گوناگونى چون اهل حدیث، اشاعره، معتزله، عدلیه، اخباریان و مجتهدان امامیه، هریک مشرب هایى از خود به جاى گذاشتند. در قرون جدید به ویژه از سده هفدهم میلادى به بعد، این مسأله پیشاپیش دیگر مسائل قرار گرفت. دکارت (۱۵۹۶ـ ۱۶۵۰ م)، اسپینوزا (۱۶۳۲ ـ ۱۶۷۷ م)، لایپ نیتز (۱۶۴۶ ـ ۱۷۱۶م)، ولف (۱۶۷۹ ـ ۱۷۵۴م)، از نامداران عقلیون و بیکن (۱۵۶۱ ـ ۱۶۲۶م)، هابز (۱۵۸۸ ـ ۱۶۷۹م) و جان لاک از حکیمان برجسته انگلیس و امپریست هاى شاخص و پس از لاک، هیوم، بارکلى و کانت، هریک با دیدگاه خاص خود، منشأ پیدایش مکتب هاى گوناگون در این زمینه شدند. فلاسفه اسلامى و صاحب نظران معاصر عرب نیز هر یک در این راه گام هایى برداشته اند.[2]


[1]. جبرئیلی، محمدصفر،1376 ش، کتاب شناسی شناخت،نامه مفید، شماره9، ص227؛ ر.ک: مجموعه‏ آثارشهيد مطهرى، ج‏13، ص342-343.

[2]. موسوی مبلغ، سيد محمد حسين، 1378ش، شناخت در قرآن از نگاه شهید مطهری، پژوهش های قرآنی(ویژه شهید مطهری)، شماره 17-18.