کپی شد
تاریخچه فلسفه اسلامی
از ورود فلسفه به جهان اسلام حدود دوازده قرن می گذرد و در حقیقت دوازده قرن است که مسلمانان دارای نوعی حیات علمی هستند که از آن می توان به «حیات فلسفی» تعبیر کرد.
حیات تعقلی مسلمانان مقارن با ظهور اسلام و تشکیل جامعۀ اسلامی است. قرآن کریم تکیۀ فراوانی به حیات تعقلی دارد و خود تعدادی استدلالات قیاسی و منطقی به کار برده است. در کلمات مأثوره از رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و بالخصوص در آثار مرویّه از علی (علیه السلام)، بحث های تعقلی دقیق و عمیق، فراوان است و جداگانه باید دربارۀ آنها بحث شود. متکلمان اسلامی، قبل از آنکه کتابهای فلسفی ترجمه شود، به یک سلسله بحث های تعقلی و استدلالی پرداختند. بنابر این حیات عقلی مسلمانان سابقۀ طولانی تری دارد و چهارده قرن از آن می گذرد. آنچه دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد نوعی خاص از حیات تعقلی است که ما آن را «حیات فلسفی» می نامیم و با ترجمۀ آثار یونانی و اسکندرانی آغاز شد.
دورۀ ترجمه دیری نپایید. ترجمه ها متعلّق به قرون دوم و سوم و چهارم هجری است. اوج ترجمه در قرن سوم است. از همان قرن سوم دورۀ تألیف و تصنیف و تحقیق به وسیلۀ مسلمانان آغاز شد. اولین فیلسوف اسلامی که آثار و تألیفات زیادی دارد یعقوب بن اسحاق کِندی (متوفای 260 هـ ق) است.
سیر فلسفه در اسلام، جزئی از سیر علوم در اسلام است، اعمّ از علومی که در میان مسلمانان و به وسیلۀ خود آنان ابداع و اختراع شد؛ مانند فقه و اصول و تفسیر و حدیث و درایه و رجال و صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع، و یا علومی که از جهان خارج از دنیای اسلام ترجمه شد و جزو علوم مسلمانان قرار گرفت؛ مانند طب، نجوم، حساب، هندسه، منطق و فلسفه.
از نظر محققان و نویسندگان تاریخ علوم، قطعی و مسلّم است که همۀ این علوم در جهان اسلام تطور و تکامل پیدا کرده اند و مسلمانان مقامی عالی در پیشرفت فرهنگ بشری و تکامل علوم داشته اند. آنچه در این مقاله نظری اجمالی به آن شده «سیر فلسفه در اسلام» است؛ و البته مقصود، فلسفه به معنای خاص؛ یعنی فلسفه اولی یا علم مابعدالطبیعه (متافیزیک) است و نظر به آمیختگی فراوان منطق با فلسفۀ اولی ممکن است دامنۀ بحث به منطق هم کشیده شود، همچنانکه مباحث «نفس» نیز که به علت خاصی در قلمرو فلسفه اولی قرار گرفته است مشمول بحث خواهد بود. بر این اساس بحث «سیر فلسفه در اسلام» شامل چهار قسمت است: امور عامّه، الهیات بالمعنی الاخص، مباحث نفس، منطق.
در میان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامی آنچه از لحاظ سیر تاریخی از همه ناشناخته تر است، فلسفه است.
از جمله دلایلی که کار تحقیق را در زمینه سیر تاریخی فلسفه دشوارتر می سازد، این است که فلاسفۀ اسلامی نه تنها توجهی به سیر تاریخی این مسائل نداشته اند، بلکه به علل خاصی موجبات ابهام و اشتباهکاری فراهم کرده، مانند نداشتن كتابخانه و اعتماد به نقل هاى ديگران.[1]