کپی شد
تاریخچه تفسیر قرآن
تفسیر از قدیمى ترین اشتغالات علمى است كه دانشمندان اسلامى را به خود جلب و مشغول كرده و تاریخ آن از عصر نزول قرآن شروع شده است.
Erektil dysfunktionsbehandling Australia Canine Tricky giver større lindring https://denmarkrx.com/brand-levitra-uden-recept.html for brystmuskulaturen og undertiden ledkapslen.
این معنا(تبیین و تفسیر آیات) از آیه “كَما أَرْسَلْنا فِیكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ، یتْلُوا عَلَیكُمْ آیاتِنا، وَ یزَكِّیكُمْ وَ یعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ”[1] به خوبى استفاده می شود، چون مىفرماید: همان رسولى كه كتاب قرآن به او نازل شد، آن كتاب را به شما تعلیم مىدهد.
ابتداء؛ بحث از قرآن از چارچوبه جهات ادبى آیات، و شأن نزول آنها، و مختصرى استدلال به آیات براى توضیح آیاتى دیگر، و اندكى تفسیر با روایات وارده از رسول خدا (ص)، در باب قصص و معارف مبدأ و معاد، و امثال آن تجاوز نمی كرد. در زمان تابعین جریان به همین منوال بود، تنها چیزى كه به آن اضافه كردند، این بود كه بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود، روایت آوردند، (كه متأسفانه در بین آن روایات، احادیثى بود كه یهودیان جعل كرده، و در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت، و چگونگى ابتداء خلقت آسمان ها، و تكوین زمین، و دریاها، و بهشت شداد، و خطاهاى انبیاء و تحریف قرآن، و چیزهایى دیگر از این قبیل؛ داخل احادیث صحیح نمودند، و هم اكنون در پاره اى روایات تفسیرى و غیر تفسیرى، از آن قبیل روایات دیده مىشود).
در عصر خلفاء، فتوحات اسلامى شروع مىشود، و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه هایى مختلف، و امّت هایى گوناگون، و با علماى ادیان و مذاهب مختلف آشنا می شوند، و این خلط و آمیزش سبب مىشود بحث هاى كلامى در مسلمانان شایع شود.
از سوى دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان؛ یعنى در اواخر قرن اول هجرت، فلسفه یونان به زبان عربى ترجمه شد و در بین علماى اسلام انتشار یافت به طوری که در همه جا مباحث عقلى ورد زبان ها و نقل مجالس علماء شد.
و از سوى سوم؛ مقارن با انتشار بحث هاى فلسفى، مطالب عرفانى و صوفى گرى نیز در اسلام راه یافته، جمعى از مردم به آن تمایل نمودند، تا به جاى برهان و استدلال فقهى، حقایق و معارف دینى را از طریق مجاهده و ریاضت هاى نفسانى دریابند.
و از سوى چهارم، جمعى از مردم سطحى؛ به همان تعبد صرف كه در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا (ص) داشتند، باقى ماندند، و بدون این كه كارى به عقل و فكر خود داشته باشند، در فهم آیات قرآن به احادیث اكتفاء نموده، و در فهم معناى حدیث هم هیچ گونه مداخله اى ننموده، به ظاهر آنها تعبد مى كردند، و اگر هم احیاناً بحثى از قرآن مى كردند، تنها از جهات ادبى آن بود، و بس. این چهار عامل باعث شد كه روش اهل علم در تفسیر قرآن كریم مختلف شود.[2]
[1]. بقره، 151.
[2]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی، محمد باقر، ج1، ص 4، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم ، 1417 ق.