کپی شد
بیعت مردم کوفه با مسلم بن عقیل
با انتشار خبر ورود مسلم به کوفه، مردم به دیدار او میشتافتند و با وی بیعت میکردند. مسلم در دیدار گروهی از آنان، نامه امام حسین (علیه السلام)، خطاب به مردم کوفه را قرائت کرد. مردم همگی از شوق دیدار امام (علیه السلام) گریستند.
آنگاه عابس بن ابی شبیب شاکری برخاست و پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: من از جانب مردم سخن نمیگویم و نمیدانم که در دل آنها چه میگذرد، ولی تو را از باطن خود آگاه میکنم. به خدا قسم هر زمان مرا بخوانید اجابت خواهم کرد و تا لحظه مرگ در رکاب شما به جنگ با دشمنان بر میخیزم و جز پاداش حق چیزی نمیخواهم. سپس حبیب بن مظاهر و به دنبال او سعید بن عبدالله حنفی برخاستند و سخنان عابس را تأیید کردند. پس از آن، مردم با مسلم بیعت کردند.[1]
در آغاز دوازده هزار نفر از مردم کوفه با وی بیعت کردند و به زودی شمار بیعت کنندگان به هیجده هزار نفر رسید. در پی آن، مسلم نامه ای به امام حسین (علیه السلام) نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد.[2]
وقتی خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل به نعمان بن بشیر، حاکم وقت کوفه رسید، به مسجد رفت و مردم را از فتنه انگیزی، ایجاد تفرقه و خون ریزی و مخالفت با یزید بر حذر داشت. ولی عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی، از هم پیمانان بنی امیه، برخاست و او را به ضعف و ناتوانی متهم ساخت. سپس نامه ای به یزید نوشت و او را از وقایع کوفه آگاه کرد. یزید نیز با مشورت سرجون، غلام معاویه، عبیدالله بن زیاد را روانه کوفه ساخت و امارت آن شهر را بدو سپرد. همچنین به وی فرمان داد تا مسلم را همچون مهره (گمشده) بجوید و هر گاه او را یافت به قتل برساند و سرش را برای او بفرستد.[3]
پس از ورود ابن زیاد به شهر و انتشار سخنان تهدیدآمیز وی، مسلم شبانه از خانه سالم بن مسیب به خانه هانی بن عروه نقل مکان کرد. از این پس کوفیان برای بیعت با مسلم به منزل هانی میرفتند. مسلم تصمیم گرفت بر ضدّ ابن زیاد قیام کند، ولی هانی گفت: تعجیل روا مدار.[4] مسلم بار دیگر به وسیله عابس بن ابی شبیب برای امام حسین (علیه السلام) نامه ای نوشت و گفت: فرستاده به اهل خود دروغ نمیگوید، هجده هزار نفر از مردم کوفه با من بیعت کردهاند، هر گاه نامه ام را دریافت فرمودی به سرعت حرکت کن، همه مردم با تو هستند و در دل هیچ رغبتی به خاندان معاویه ندارند.[5] این نامه، ۲۷ روز پیش از شهادت مسلم بن عقیل در اواخر ذی قعده به دست امام حسین (علیه السلام) رسید.[6]
ابن زیاد برای آن که فعالیت های مسلم و یارانش را زیر نظر بگیرد، غلام خود معقل را به میان مردم فرستاد. معقل به مسجد کوفه رفت و با مسلم بن عوسجه که از یاران نزدیک مسلم بن عقیل بود آشنا شد و با راهنمایی او به دیدارش نایل آمد و رفته رفته در جمع دوستان و نزدیکان پذیرفته شد. معقل مبلغ سه هزار درهم نیز به ابوثمامه صائدی که کار جمع آوری اموال و خرید سلاح را بر عهده داشت، تحویل داد تا در آن کار صرف گردد. وی گزارش فعالیت های مسلم را پیوسته به اطلاع ابن زیاد میرساند.[7]
[1]. ابن اعثم كوفى، أبو محمد أحمد، الفتوح، تحقيق: شيرى، على، ج 5، ص 34؛ طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ الطبري)، تحقيق ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 355.
[2]. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 8، ص 152.
[3]. همان؛ كتاب الفتوح، ج 5، ص 34؛ تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ الطبري)، ج 5، ص 356.
[4]. الفتوح، ج 5، ص 40 و 41؛
[5]. تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ الطبري)، ج 5، ص 375.
[6]. البداية و النهاية، ج 8، ص 168.
[7]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج ۲، ص ۴5.