کپی شد
بیان خطبه غدیر
وقتی جمعیت به غدیر خم رسید، حضرت فرمودند: «ایها الناس اجیبوا داعی الله، انا رسول الله؛ ای مردم! دعوتکننده خدا را اجابت کنید، من فرستاده خداوند هستم».
این کنایه از آن بود که وقت ابلاغ پیام بس مهمی فرا رسیدهاست. پس از این دستور، همه مرکبها متوقف و جلو رفتهها بازگشتند. شدت گرما به حدی ناراحتکننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشهای از لباس خود را به سرانداخته و گوشهای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عدهای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند. از سوی دیگر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مقداد و سلمان و عمار را فرا خوانده، دستور دادند تا به محل درختان کهنسال رفته آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و آنجا را صاف نمودند و آب و جارو زدند، و در فاصله بین دو درخت، روی شاخهها پارچهای به عنوان سایبان انداختند تا آن محل برای برنامه سه روزه آن حضرت کاملا مساعد شود.
سپس با کمک سنگها و جهاز شتران منبری به بلندی قامت آن حضرت ساختند. بعد از اقامه نماز ظهر، حضرت بر بالای منبر رفت و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را نیز فرا خواند و به او دستور داد، بالای منبر برود و در سمت راستش یک پله پایینتر بر فراز آن قرار گیرد.[1]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از ادای نماز ظهر، خطبهای ایراد کرد که به خطبه غدیر مشهور شد و در ضمن آن فرمود: «حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم و از شر نفسهایمان و زشتیهای کردارمان، به او پناه میبریم… خداوند لطیف و خبیر مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده میشوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود… من پیش از شما در کنار حوض (حوض کوثر) حاضر میگردم و شما در کنار آن بر من وارد میگردید، پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین رفتار میکنید؛ ثقل اکبر کتاب خداست… و ثقل دیگر، عترت من است…»
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دست علی(علیه السلام) را بلند نمود تا مردم او را ببینند و فرمود: «ای مردم، آیا من از خود شما، به ولایت [سرپرستی] شما سزاوارتر نیستم؟ مردم پاسخ دادند: آری، ای رسول خدا. حضرت فرمود: خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من به خود شما، به ولایت [سرپرستی] شما سزاوارتر هستم. پس هرکس که من مولای اویم، علی مولای اوست.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سه بار این جمله را تکرار کرد و فرمود: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن هرکسی را که علی را دوست دارد و او را مولای خود بداند و دشمن بدار هرکسی را که او را دشمن میدارد و یاری نما هرکسی را که او را یاری مینماید و به حال خود رها کن هرکس را که او را وا میگذارد»، سپس خطاب به مردم فرمود: «حاضران این پیام را به غایبان برسانند».[2]
[1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۸۷ و ج ۳۷، ص ۱۷۳ و ص۲۰۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۱۰ و ۲۴؛
بحرانی، شیخ عبدالله، عوالم العلوم، ج ۲، ص ۵۱ و ۱۲۷؛ ویکی فقه.
[2]. عیاشی، کتاب التفسیر، ج ۱، ص ۴.