کپی شد
بیان اصطلاح مترادف با سنت (روش ها)، اخص، اعم و وابسته
اصطلاح اخص
- قضا و قدر[1]: قضا تمامی سنت های تکوینی و تشریعی خداوند که ثابت، قطعی و غیرقابل تغییرند و قدر نیز سنت خداوند است که راه تعامل با سنت های تکوینی و تشریعی را معین می سازد. تعقل و درست عمل کردن نسبت به سنت های خداوند و در امان ماندن از مضررات حتمی آن، قدر الهی است همانگونه که تعامل نادرست با سنت های خداوند و زیان دیدن حتمی آن، قدر الهی است که انسان نباید این گونه باشد.
- عدل[2]: قرار دادن هر چیز در جای خویش و تخلف ننمودن از قانونی که حتمی و غیرقابل تغییر است، عدل خداوند است تا جامع افراد و مانع اغیار گردد.
- آداب و رسوم[3]: مجموعه قوانینی که ریشه در دین، عقل، عرف و یا قانون دارد که عمل به آنها، انسان را دیندار، معقول و با شخصیت و قانونمند نشان می دهد و در نافرمانی از آن، انسانی بی دین، جاهل، بی شخصیت و قانون گریز معرفی می گردد.
- عرف[4] : عمل مردم هر منطقه مطابق دستورات دینی، عقلی و یا قانونی است. عرف کشورها و مناطق مسلمان و غیرمسلمان حاوی مجموعه دستوراتی هستند که ممکن است در منطقه ای قابل قبول و در دیگر کشورها مورد پذیرش نباشد.
اصطلاح وابسته
- علت و معلول، قانونی است که در تمامی سنت های تکوینی و تشریعی الهی جاری است و باعث شده است که قوانین الهی ثابت، قطعی و غیرقابل تغییر گردند. با وجود علت و نبودن مانع در تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، قطعیت، ثبات و تغییرناپذیری امری مسلم خواهد گشت.
- جبر، [5] انتساب انجام کارهای انسان به خداوند همانگونه که اشاعره به آن معتقد است؛
- تفویض؛[6] “گروهی معتقدند که افعال انسان از روی اراده و اختیار وی انجام می گیرد و خداوند نقشی در افعال بنده گانش ندارد. ایشان طرفدار نظریه تفویض و آزادی انسان به طور مطلق هستند. در فرهنگ اسلامی این گروه را معتزله می نامند”.
- امر بین الامرین؛[7] این نظریه که به مکتب اهل بیت علیهم السلام منسوب است، انسان را در عین اجبار، مختار می داند؛ به عبارت دیگر اراده مطلق از آن خداوند است و هیچ انسانی از خود اراده نخواهد داشت و استفاده درست از نعمت ها در چارچوب سنت های الهی، و یا ناشکری و استفاده نادرست از نعمت ها در چارچوب سنت های الهی، همان اختیار و انتخابی است که خداوند به انسان داده است[8] و او همانند فرشتگان و حیوانات در اعمال خوب عقلی و حیوانی غریزی، مجبور نیست[9].
[1] – «إنَّ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام عَدَلَ مِن عندِ حائطٍ مائلٍ إلى حائطٍ آخَرَ ، فقيلَ لَهُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه ِ ؟! قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّه ِ إلى قَدَرِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ». مجلسی، بحار الأنوار، ج41, ص2, حدیث3 ، ترجمه: ری شهری، میزان الحکمه، ج 9، ص 297.
[2]. «قال امیرالمومنین الامام علی علیه السلام اَلْعَدْلُ یَضَعُ اَلْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»، نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
[3]. محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی، ص 259.
[4]. همان،
[5]. ربانی گلپایگانی ، علی، محاضرات فی الالهیات، ص 192- 197.
[6]. همان، ص 199-203 .
[7]. «امام صادق (علیه السلام) فرمود: نه جبر است و نه تفویض ، بلكه امرى است میان این دو امر»، مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 3، ص 5.
[8]. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» انسان، 3. «ما راه هدايت را به او نمايانديم؛ خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس».
[9]. «قال رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ما شَيءٌ أكرمُ علَى اللّه ِ مِن ابنِ آدمَ . قيلَ : يا رسولَ اللّه ِ ، و لا الملائكةُ ؟! قالَ: الملائكةُ مَجْبورونَ ، بمنزلةِ الشّمسِ و القمرِ» هندی، کنز العمال، حدیث ٣٤٦٢١؛ ترجمه: ری شهری، میزان الحکمه، ج1، ص 490. «پيامبر خدا صلي الله عليه وآله میفرمایند : هيچ چيز نزد خدا گراميتر از فرزند آدم نيست. عرض شد: اي پيامبر خدا! حتّي فرشتگان؟! فرمود: فرشتگان، بسان خورشيد وماه ، مجبورند».