Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

بهشت های هفت گانه

دارالسلام، دارالجلال، جنت المأوی، جنت خلد، بهشت عدن،جنت فردوس و جنت نعیم[1] نام بهشت های هفت گانه ای است که در منابع روایی و تفسیر ی ما آمده است.

در این جا با بهره گیری از آیات و روایات و دیدگاه های مفسران به معرفی هر یک از این بهشت ها می پردازیم:

1. دارالسلام:

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “و خداوند به سرای صلح و سلام دعوت می کند”.[2]

برخی معتقدند منظور از سلام در این جا، همان خدای متعال است؛ چرا که خداوند دعوت می کند به سوی خانه ی خود و خانه ی خدا همان بهشت است.[3]

برخی گفته اند مقصود از دارالسلام، جای است که، ساکنانش از هر گونه آسیب ها در امانند. از جبائی نقل شده است که بهشت را بدین جهت دارالسلام نامیدند، چون که ساکنانش از دست هم در أمن و سلامت هستند، ملائکه بر آنان سلام می کنند، پروردگارشان بر آنها سلام می رساند، در آن جا جز سلام چیز دیگری نمی شنوند، همچنین به غیر از سلام و سلامت چیزی نمی بینند. این دیدگاه مورد تأیید قول خدای متعال است که می فرماید: “گفتار و (دعای) آنها در آن جا سلام است”.[4]،[5] همچنین از ابن عباس نقل شده است: دارالسلام همان بهشت است، ساکنانش از هر گونه آفت، آسیب، نقص، مریضی و بیماری در امان هستند، ساکنان دارالسلام از پیری، مرگ، تغییر و تحول فیزیکی مصون و محفوظ اند. آنان کسانی هستند که در آن جا گرامی اند و هرگز مورد اهانت واقع نمی شوند. آنان همیشه عزیراند و هرگز ذلیل و خوار نمی شوند. ساکنان دارالسلام همیشه غنی اند و هرگز فقر به سراغشان نخواهد آمد. آنان سعادت یافتگانند و هیچ وقت شقی نخواهند شد ….، در قصرهای دُرّ و مرجان که درهایش به سوی عرش رحمان گشوده می شود، ساکن اند، در آن جا ملائکه از هر سو بر آنان وارد می شوند و می گویند سلام بر شما به آنچه بر آن صبر کردید، پس خوشا به این عاقبت.[6]

علامه طباطبائی در تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر قول خدای متعال که می فرماید: “لهم دار السلام”. می نویسد: منظور از سلام همان معنای لغوی آن است که از ظاهر سیاق آیه بر می آید و آن در امان بودن از آفات و آسیب های ظاهری و باطنی است. دارالسلام همان جایی است که هر گونه آسیبی نظیر مرگ، پیری مریضی، فقر، حزن و اندوه و …. در آن راه ندارد، و این همان بهشت موعود است.[7]

هم چنین گفته شده است که بهشت را دارالسلام نامیدند، بدان جهت که آن جا، خانه ی خداوند است که همان صحت و سلامتی است.[8]

2. دارالجلال:

دومین بهشت نامش دار الجلال است. در روایت از رسول خدا (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر کسی که در راه خدا با صدای بلند بگوید: “لا اله الاّ الله” خداوند به این سبب رضایت خویش را برای او مقرر می کند و کسی که به مقام رضوان الاهی برسد، خداوند او را همنشین حضرت ابراهیم و حضرت محمد (ص) در دارالجلال می کند. از حضرت سؤال شد؟ یا رسول الله دارالجلال کجاست؟ فرمود: بهشتی است که خداوند آن به نام خود، نام گذاری کرد. در آ نجا ساکنانش هر صبح و شام نظاره گر خدای صاحب جلال و اکرام هستند.[9]

3. جنت المأوی:

جنت المأوی بهشتی است ارواح شهدا به آن جا می رود.[10]

از پیامبر اکرم (ص) در فضیلت ماه رمضان نقل شده است که فرمود: خداوند [روزه داران را] در جنت المأوی هزار قصر ساخته شده از طلا مرحمت می کند.[11]

4. جنت خلد (بهشت جاودان):

بهشت جاودان، همان بهشتی است که رسول خدا در وصف آن فرمود: کسی که دوست دارد زندگیش مانند زندگی و حیات من باشد و در جنت خلدی که پروردگار به من وعده فرموده ساکن شود،ـ آن بهشتی که خداوند به دست خویش ستون ها و عمودهایش را درست کرده ـ ، باید ولایت علی (ع) را پذیرفته باشد.[12]

5. جنت عدن:

علامه حلی می گوید: جنت عدن را از آن جهت عدن نامیدند که آن جا محل اقامت دایمی و جاودانه است.[13] در روایتی از پیامبر (ص) آمده است که آن حضرت فرمود: من درختی هستم که فاطمه شاخه ی آن، علی بارور کننده، حسن و حسین میوه های آن و شیعیان و محبان ما برگ های سبز این درخت هستند. اصل این درخت در بهشت عدن است.[14] کاشف الغطاء می گوید: بهشت عدن وسط بهشت است .[15]

در روایتی دیگر آمده است: بهشت عدن آن بهشتی است که خداوند با دست خویش آن را ایجاد کرده و تاکنون کسی آن را ندیده است.[16]

همچنین در حدیثی دیگر می خوانیم: خدای متعال خود به دست خویش بهشت عدن را خلق کرده و خود درختانش را کاشته، کاخ ها و قصرهایش را ساخته، نهرهایش را جاری نموده، سپس فرمود: “همانا مؤمنان رستگار شدند…”.[17]

نیز در روایت دیگر آمده است: بهشت عدن دیوارهایش از یاقوت قرمز و کلیدهایش از مروارید است.[18]

6. جنت فردوس:

جنت فردوس آن بهشتی است که خدای متعال آن را از طلا و نقره بنا کرده و در لابلای آن مشک و عنبر خوش بو قرار داده است. در روایت می خوانیم، خداوند بهشت را از مشک و عنبر ساخته و در آن بهشت از بهترین میوه ها و بهترین ریحان ها کاشته است.[19] و بهشت فردوس بالاترین درجات بهشت است.[20] این همان بهشتی است که حضرت زهرا (س) در گریه ی فراق پدرش- پیامبر گرامی اسلام (ص)-، در توصیف آن می گوید: ای پدر تو دعوت پروردگارت را اجابت کردی، هنگامی که تو را دعوت نمود. ای پدر جنب فردوس جایگاه تو است. بنابراین، فردوس نام آن بهشتی است که پیامبر (ص) در آن جا ساکن است.[21]

این بهشت (فردوس) سقفش عرش پروردگار است و در آن دو قصر سبز و سفید از جنس مروارید ساخته شده است. قصر سفید دارای هفتاد هزار واحد (غرفه) است که ساکنانش پیامبر و اهل بیت (ع) هستند. قصر سبز نیز دارای هفتاد هزار واحد است که ساکنان آن نیز حضرت ابراهیم و آل ابراهیم (ع) هستد.[22]

در روایت دیگر آمده است: جنت فردوس، دیوارهایش از نور و نور غرفه ها و واحدهایش از نور پروردگار است.[23]

7. جنت نعیم:

در ثواب و فضیلت ماه مبارک رمضان آماده است: چون ماه مبارک به روز هفتم رسد خداوند در جنت نعیم ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق را به تو می دهد.[24] این همان بهشتی است که حضرت ابراهیم (ع) در دعایش در توصیف آن می گوید: خدایا مرا از وارثان جنت نعیم قرار بده.[25]

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید: بهشت نعیم، همان بهشت ولایت است.[26] وی همچنین می گوید: کراراً بیان شد که نعیم؛ یعنی ولایت و جنت نعیم همان بهشت ولایت است.[27]

لازم به ذکر است که عده ای از مفسران معتقدند که تمام این بهشت های هفت گانه در حقیقت یکی است و همه ی این اسامی بر یک بهشت صدق می کند؛ زیرا که بهشت از آن جهت که جای اقامت دایمی است به آن جنت عدن می گویند و از آن جهت که جای سلامتی و امن است و ساکنانش از هر حزن و اندوهی در امان هستند، دارالسلام می گویند.[28]

نتیجه این که بهشت در واقع یکی است و دارای مراتب و درجاتی است که به تناسب آن مرتبه و درجه، اسم خاص و معینی دارد.


[1] اعانة الطالبین، ج 4، ص 385.

[2] یونس، 25.

[3] این نظر از حسن و قتاده نقل شده است.

[4] یونس،10.

[5] بعض ما وردفی الدنیا و الاخرة، ص32، نشر دار المصطفی.

[6] بحار الانوار، ج 8، ص 194.

[7] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 7، ص 345.

[8] همان، ج 10، ص 39.

[9] بقیة المباحث، ص 196.

[10] تاج العروس، ج 10، ص 26.

[11] شیخ صدوق، فضائل الاشهر الثلاثة، ص 85.

[12] مناقب امیرالمؤمنین، ج 1، ص 426.

[13] منتهی المطب، ج 1، ص 544.

[14] شهید اول، ذکری، ص 6.

[15] کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج 2، ص 302.

[16] وسائل الشیعة،

[17] محاسن برقی، ج 1، ص 155.

[18] من لایحضره الفقیة، ج 1، ص 296.

[19] اردبیلی، زبدة البیان، ص 55.

[20] کاشف الغطاء، ص 19.

[21] شوکانی، نیل الاوطار، ج 4، ص 161.

[22] مسائل علی بن جعفر، ص 345.

[23] من لایحضره الفقیة، ج1، ص 296.

[24] شیخ صدوق، امالی، ص 104.

[25] شعراء، 87.

[26] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 11، ص 369.

[27] همان، ج 19، ص 121.

[28] اعانة الطالبین، ج 4، ص 385.