کپی شد
بلال حبشی و مسئلۀ خلافت
در این مقال کوتاه به دو مورد از برخوردهای بلال حبشی با مسئله خلافت، اشاره می شود:
1. در تاریخ آمده است که «بلال از بیعت با ابوبکر خودداری کرد؛ از این رو عمر او را سرزنش کرد و گفت: این گونه پاداش ابوبکر را می دهی که تو را از بردگی آزاد کرد و اکنون تو با او بیعت نمی کنی؟! بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خدا آزاد ساخته است، مرا به خدا واگذار کند؛ ولی اگر از آزاد کردن من هدفی جز این داشته است، آگاه باش که من همین هستم (که می بینی) من با کسی که رسول خدا (ص) او را خلیفه قرار نداده است، بیعت نمی کنم، ولی بیعت آن کسی که رسول خدا (ص) او را خلیفه قرار داده است، تا روز رستاخیز بر گردن ما است. عمر عصبانی شد و به او گفت مدینه را ترک کند، بلال نیز به شام رفت».[1]
2. او بعد از رسول خدا (ص) حاضر نشد برای خلفا اذان بگوید[2] و درخواست آنها را رد کرد و در نتیجه از سوی آنها به شام تبعید شد و در همان جا در دوران خلافت عمر در سال 18 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد.[3]
براى اين شهامت و استقامت بود كه امام صادق (ع) دربارۀ وى فرمود: «بلال بنده صالح خدا بود، وى گفت من براى كسى پس از پيامبر (ص) اذان نمىگويم، و بر اثر كناره گيرى او از اين كار، و روى كار آمدن مؤذنهائى كه فرمانبردار دستگاه خلافت بودند، يک فصل از اذان (حى على خيرالعمل) حذف گرديد.[4]
[1]. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 389، چاپ دوم، دارالاسوة، 1416 هـق؛ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)، ص 622.
[2]. شیخ مفید، اختصاص، ص 73، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 هـ ق.
[3]. شیخ طوسی، رجال، ص 27، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1415 هـ ق.
[4]. من لايحضره الفقيه، كتاب صلوة، باب 16، حديث 9.