searchicon

کپی شد

برزخ

مفهوم شناسی برزخ

برزخ: واسطه و حايل ميان دو چيز را برزخ گویند.[1] قرآن می فرماید: «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ»[2] “ميان آن دو حايلى است كه تجاوز نمی كنند”. و در آیۀ دیگر می فرماید:«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ از پس آنان برزخى هست تا روزی كه برانگيخته مي شوند”.[3] عالم بعد از مرگ را برزخ می گوئيم؛ چون ميان زندگى دنيا و آخرت واسطه است. با توجه به آیات قرآن، همۀ انسان ها طعم مرگ را می چشند[4] و با مرگ، برزخ و زندگی برزخی شروع می شود. پس بنابراین، همۀ افراد، وارد برزخ (عالم میان زندگی دنیا با آخرت) می شوند.[5]

برزخ و زندگی برزخی

1. برزخ، توقف گاهی بین دنیا و آخرت

دلیل عقلی، آیات و روایات همگی گواهی می‌دهند که با مرگ انسان روح او از بین نمی‌رود، بلکه روح انسان برای خودش اصالت و استقلال دارد. در قرآن عوارض و آفات به جسم انسان‌ها نسبت داده شده است، نه روح او.

اما این که این روح پس از مرگ در کجاست و چه حالی دارد، باید پاسخش را در آیات و روایات پیدا کرد. قرآن در این باره می‌فرماید: “و از پی آنان تا روزی که مبعوث شوند، فاصله‌ای (برزخ) است”.[6] مراد از عالم برزخ، عالم قبر است؛ عالمی که انسان در آن یک نوع زندگی خاصی تا قیامت دارد. این حقیقت را در آیات و روایات بسیاری از شیعه و سنی می‌توان مشاهده کرد.[7]

موجودات عالم برزخ مادی نیستند، اما در عین حال از برخی ویژگی‌های مادیات بی‌بهره نیستند؛[8] مثلاً دارای شکل، صورت، زمان و مکان و … هستند و حالات متفاوتی؛ مانند سختی، راحتی، شادی و نگرانی و … را می‌توانند درک کنند.[9]

توجه به این امر لازم است که وقتی گفته می‌شود برزخ ماده ندارد، نباید پنداشت که لذات برزخ خیالی است و وهم و سرابی بیش نیست و هیچ گونه وجودی در خارج ندارند؛ چراکه وجود برزخی هرچند مادی نیست، اما برخی لوازم ماده را دارد.[10]

برای درک بهتر، توجه به این نکته مفید است که انسان دارای دو بدن است: بدن سبک (مثالی) و بدن سنگین. بدن سنگین همین بدن موجود ما است که به خوراک و پوشاک و … نیاز دارد و بدن سبک بدنی است که در عالم برزخ  داریم. ما در عالم برزخ و قبر با این بدن سبک خود زندگی خواهیم کرد، تا این که روز قیامت به سر رسد و دوباره از ذرات پوسیده و پراکنده بدن ما بدن سنگین تشکیل شود و روح بدان برگردد.[11] این بدن هرچند مانند بدن سنگین ما مادی نیست؛ اما همان‌ گونه که در خواب بدن سبک ما شکل ظاهری‌اش مانند بدن مادی است و حالات متفاوت را می‌تواند درک کند، در برزخ نیز همین ویژگی را دارد. به گفته روایات نیز انسان در برزخ با صورتی مانند صورت دنیایی و با کالبدی مانند کالبد دنیایی‌اش حاضر است و زندگی می‌کند.[12]

2. حالات برزخیان

همان طور که انسان در عالم خواب با کابوسی بد زجر می‌کشد و با خوابی خوب شاد می‌گردد، برزخیان نیز در عالم برزخ یا در عذاب و یا در راحتی به سر می‌برند. برخی از اعمال؛ مانند سبک شمردن نماز و یاری نکردن مظلومان و … سبب عذاب برزخی می‌شود. همچنین برخی از اعمال مانند؛ شهادت در راه خدا و تبلیغ دین و آگاه نمودن مردم نیز سبب رفاه و سعادت برزخی می‌شود.[13]

گذشته از کفار برخی از مؤمنان نیز در برزخ دچار عذاب می‌شوند تا در روز قیامت از هر جهت پاک باشند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “فشار قبر برای افراد با ایمان، کفاره گناه اسراف و ضایع کردن نعمت‌هایی است که در دست داشته است”.[14]

برزخیان به سه گروه تقسیم می‌شوند که هر کدام در جایی به سر می‌برند: گروه مؤمنان، گروه کافران و گروه مستضعفان.[15] در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که ارواح مؤمنان در حجره‌هایی از بهشت برزخی و ارواح کفار در حجره‌هایی از آتش به سر می‌برند.[16] در روایتی دیگر نیز آمده است که ارواح کسانی که از مستضعفان هستند، در قبرهایشان نگه داشته می‌شوند و از آن جا بویی و رایحه‌ای از بهشت به آنها می‌رسد.[17]

البته، در روایات دیگری نیز گفته شده است که ارواح مؤمنان به وادی السلام می‌روند.[18] یا این که در شب‌های جمعه به نزد صخره‌ای در بیت المقدس می‌روند،[19] که اینها تنافی با حدیث قبلی ندارد؛ چرا که ممکن است همۀ اینها در واقع یک جا باشند، یا این که ارواح مؤمنان برخی از اوقات در جایی و برخی از اوقات در جایی دیگر باشند.[20]

ارواح کفار نیز بنا به نقل روایات در حجره‌هایی از آتش یا در سرزمین حضرموت در پشت یمن و یا در وادی برهوت هستند.[21]

اما ارواح مستضعفان فکری در قبورشان تا روز قیامت می‌مانند و اگر اعمال صالحی داشته باشند، روزنه‌ای از بهشت به سوی قبر آنها باز می‌شود و از آن بهره‌مند می‌شوند.[22]

1. آگاهی روح پس از مرگ، سؤال 991 (سایت: 1059).

2. مرگ و آگاهی پس از آن، سؤال 170 (سایت: 1245).

ثواب و عقاب در برزخ

در ارتباط با جزئیات موجود در عالم برزخ ، دانشمندان دینی؛ با استفاده از این منابع؛ به تجزیه و تحلیل پرداخته و نظریات مختلفی را در این زمینه ابراز داشته اند.

شیخ مفید درکتاب« اوائل المقالات» با پذیرش اجمالی عالم برزخ، وضعیت افراد را در آن عالم مورد بررسی قرار می دهند. ایشان می فرمایند: ما می توانیم، وضعیت افراد را بعد از مردن، در یکی از این چهار گروه بررسی نماییم:

اول؛ آن که زنده و در نعمت بوده و در مجاورت ائمه باشند. دوم؛ آن که زنده و در عذاب باشند. گروه سومی هم وجود دارد که ما دقیقا سرنوشت آنان را ندانسته و در ارتباط با کیفیت زندگی برزخی آنان به یقینی دست نیافته ایم و اصولا شک داریم که آیا آنان از زندگی برزخی برخوردارند، یا خیر؟ و در نهایت گروه چهارم؛ شامل افرادی می باشد که زندگی برزخی نداشته و در حد میانی دنیا و آخرت، کاملا مرده و بی احساس هستند.

ایشان سپس به ترتیب زیر به تجزیه و تحلیل گروه های چهارگانه فوق می پردازند:

1. اشخاصی که در دنیا، بصیرت کاملی در شناخت خود داشته، وظایف الاهی خود را به خوبی و درستی انجام داده اند، در عالم برزخ نیز زنده بوده و از نعمت های پروردگار استفاده می نمایند.

2. گروهی در دنیا نسبت به مذهب حق، عناد و لجاجت داشته اند؛ یعنی با این که توانایی شناسایی حق را داشته و یا آن را شناخته بودند، اما با این وجود به دلیل منفعت های مادی و دنیوی، به مخالفت با آن برخاسته و به صورت مستمر و دائم، مرتکب گناهان بزرگ می شدند. این گونه افراد نیز بعد از مرگ و در عالم برزخ، زنده بوده و بر خلاف دستۀ اول، در عذاب و اندوه به سر خواهند برد.

3. افرادی نیز وجود دارند که معتقد به دین حق بوده، اما با این حال، مرتکب گناهان کبیره می شوند. البته ارتکاب گناه از سوی آنان، به دلیل عناد و لجبازی و یا حلال و مجاز شمردن آن گناهان نیست، بلکه به علت چیرگی هوای نفس و شهوت است. حال اگر چنین افرادی، تا زمان مرگ توبۀ واقعی ننمایند، وضعیتشان در عالم برزخ چیست؟

شیخ مفید (ره) پاسخ می دهند که وضعیت چنین افرادی برای ما مشخص نیست و شک داریم که خداوند چه سرنوشتی برای آنان در نظر گرفته است و آیا:

1-3. آنان را در عالم برزخ، زنده نگاه داشته و دچار عذاب می نماید، تا بدین وسیله، آنان قبل از روز قیامت به مجازات کردار زشت خود رسیده باشند و با توجه به این که مجازات در قبر و برزخ را تحمل نموده اند، پاک شده از عذاب دوزخ در امان بوده و به بهشت بروند.

2-3. و یا این که این دسته افراد، زندگی برزخی نداشته و تنها در روز قیامت به پروندۀ اعمالشان رسیدگی شود و خداوند بنابر خواست و تشخیص خود، برخی از آنان را لایق عذاب دانسته و به جهنم بفرستد و گروهی دیگر را مشمول عفو و رحمت خود نموده و از مجازات آنان گذشت نماید.

در نهایت، شیخ مفید (ره) نتیجه می گیرد که ما، با توجه به آیات و روایاتی که در دسترس داریم نتوانسته ایم وضعیت دقیق این دسته را مشخص نماییم، و گویا خداوند بنا داشته که وضعیت آنان، از دید ما بندگان مخفی بماند.

4. دو گروه دیگر نیز وجود دارند که شامل افراد به ظاهر با ایمانی می شوند که حتی اندک شناختی از دین ندارند و نیز اشخاص بی ایمانی که ایمان نیاوردنشان به دلیل عناد و لجبازی نبوده، بلکه زمینۀ لازم فرهنگیِ معرفی و شناخت دین، برایشان فراهم نشده بود. به عبارت دیگر، در استضعاف فرهنگی به سر می برند. به عقیدۀ شیخ مفید(ره) این دو گروه؛ حیات برزخی نداشته و میان مرگشان تا روز قیامت، کاملا مرده و بی احساس خواهند بود.

منظور از روزهای توقف در عالم برزخ

در زمان نفخ صور مجرمان در ميان خود، بخاطر رعب و وحشت شديدى كه از مشاهده صحنه قيامت به آنها دست مى‏دهد و يا بر اثر شدت ضعف و ناتوانى، در باره مقدار توقفشان در عالم برزخ آهسته به گفتگو مى‏پردازند  و از یکدیگر سؤال می کنند چه مدت در عالم برزخ (فاصله بین دنیا و قیامت) بوده اند؟ بعضى از آنها  مى‏گويند: “شما تنها ده شب (يا ده شبانه روز) در عالم برزخ بوديد.”بدون شك مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانى بوده است، ولى در برابر عمر قيامت مدتى بسيار كوتاه به نظر مى‏رسد. قرآن با توجه به این پاسخ آنان می فرماید: “ما به آنچه مى‏گويند كاملا آگاهيم” خواه آهسته بگويند يا بلند.

و در اين هنگام كسى كه از همه آنها راه و روشى بهتر و عقل و درايتى بيشتر دارد مي گويد تنها شما يك روز درنگ كرديد”! (إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً).

درست است که مدت توقف آنان در عالم برزخ به مراتب بیش از این زمان ها (یک روز و ده روز) بوده است،اما قرآن در مورد گوينده یک روز تعبير به “أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً” كرده است (كسى كه روش و فكر او بهتر است)؛ زيرا كوتاهى عمر دنيا يا برزخ، در برابر عمر آخرت و همچنين ناچيز بودن كيفيت اينها در برابر كيفيت آن، با كمترين عدد سازگارتر مى‏باشد.[23]

بنابراین یک روز و ده روز مدت زمانی است که مجرمان فکر می کنند در عالم برزخ بوده اند؛ از این جهت که مدت توقف در برزخ نسبت به عمر آخرت خیلی کم و ناچیز است. قرآن تعبیر یک روز را مناسب تر دانسته است و گویندگان آن را افرادی روشن بین و با عقل و درایت معرفی کرده است.

تکامل برزخی

تكامل برزخی از امور مسلمی است كه در روایات مختلف به آن اشاره شده، ظاهر برخی آیات نیز بر آن دلالت دارد و در عرفان نیز دلایل شهودی فراوانی در رابطه با وقوع تكامل برزخی نقل شده است. همچنین در بسیاری از فلسفه های متداول به این بحث پرداخته شده و اجمالا در مورد اصل وقوع تكامل در برزخ، توافق نظر وجود دارد و بر اساس مبانی هیچ فلسفه ای نمی توان ادعا كرد كه تكامل برزخی امكان وقوع ندارد.

لازم به ذكر است كه تكامل عملی به این معنا كه انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترك محرمات به تكاملی بالاتر دست یابد امكان پذیر نیست؛ چرا كه عالم برزخ عالم تكلیف نبوده و شرایط و قوانین و احكام عالم برزخ با عالم دنیا متفاوت است. بنابراین، اگر از تكامل برزخی بحث می شود منظور تكامل علمی است كه در برخی روایات هم به آن تصریح شده است. آنچه از باقیات الصالحات و … هم كه عاید روح مرده می شود، از باب اعمال برزخی نبوده، بلكه آثار اعمالی است كه در دنیا انجام داده و ثمرۀ آن بعدها ظاهر شده است.

ولی در مورد كیفیت تكامل برزخی كه آیا می تواند از نوع حركت با تعریف فلسفی آن باشد، یا نحوه دیگری از تكامل و ترقی است، اجمالا اشكالاتی وجود دارد كه باید به آنها پرداخته شود.

منشأ اشكال در مورد امكان تكامل برزخی و چگونگی تبیین فلسفی آن به بحث قوه و فعل و تعریف ماده و حركت در فلسفه متعالیه برمی گردد.

تقریر اشكالِ مطرح شده چنین است: حركت از نظر فلسفی یعنی خروج تدریجی شیء از قوه به فعل و ماده نیز حامل این قوه و استعداد است. بنابراین، حركت مشروط به ماده و حالت بالقوه ای است كه بدون آن حركت معنا نخواهد داشت.

به عبارت دیگر، اگر در عالمی ماده وجود نداشته باشد، حركت و به تبع آن تكاملی نیز وجود نخواهد داشت.

حقیقت این است که این اشكال ناشی از تصوری بسیار محدود در مورد مفهوم تكامل است كه در آن تنها، ‌محدوده ماده دنیوی از كل مسیر تكامل لحاظ شده است. حال آن كه اگر با دیدگاهی كلی به مسئلۀ تكامل بنگریم و قوس نزول و صعود را در مراتب وجود به عنوان گستره حركت وجودی شناخته باشیم و در نظر داشته باشیم كه نفس ناطقۀ انسانی از كجا آمده و تنزل كرده و در مسیر بازگشت خود به سوی مبدأ اعلای خود چه مسیری را پیش روی دارد، خواهیم دید كه این شبهه نمی تواند قانون كلی تكامل را در عالم برزخ یا بعد از خروج نفس از بدن مادی نقض كند.

این مطلب كه حركت مشروط به ماده است در جای خود مطلب درستی است؛ چرا كه تا قوه و استعدادِ چیزی شدن نباشد، فعلیت جدیدی هم نخواهد بود و حركتی هم نمی تواند معنا داشته باشد ولی تذكر این نكته ضروری است كه نفس انسان بعد از مرگ هرچند ماده و بدن دنیوی را رها كرده و حركتی به معنای معهود فلسفی نخواهد داشت، اما در عین حال به صِرف مردن و رها كردن بدن مادی،‌ تجرد تام برای نفس رخ نمی دهد. چراكه هنوز حجاب هایی همراه نفس است كه حداقل رفع این حجب در عالم برزخ نوعی تكامل محسوب می شود.

به عبارت دیگر، درست است كه نفس بعد از مرگ، دیگر از لحاظ حركت مادی به فعلیت رسیده است، اما نسبت به حالت اصلی خود هنوز در حجاب های مختلفی قرار دارد. بنابراین، نفس نوعی از قوه را نسبت به حالت های بعدی خود كه حجاب های كمتری خواهد داشت دارد و باید تكامل پیدا كند تا به حالت اصلی خود كه تجرد محض است نائل شود.

بنابراین، تكامل برزخی منافاتی با خروج از ماده نخواهد داشت؛ زیراكه هرچند ماده دنیوی در برزخ وجود ندارد، اما خود نفس در عین رها كردن بدن مادی دارای حالت بالقوه ای می باشد كه حاصل محجوب بودن او است و بعد از تكمیل نواقص و كنار رفتن حجاب های حاصل از اقامت در حیات دنیوی و غیره، در نهایت به فعلیت تام خواهد رسید.

بنابراین نفس در مسیر حصول تجرد كامل از عالم برزخ و عوالم و منازل بالاتر خواهد گذشت و در نهایت وارد قیامت خواهد شد كه فعلیت تام و پایان تكامل محسوب می شود.

آگاهی از احوال اموات در عالم برزخ

در نظام هستى عوالم گوناگونى هست كه هر كدام داراى احكامى مى‏باشند. اين احكام به لحاظ تفاوت عوالم، با يكديگر فرق دارند، مثلاً عالم ناسوت يا طبيعت، احكام مخصوص به خود دارد و عالم برزخ احكام مختص به خود. آدمى براى ورود و درك شهودى آن عوالم، بايد به صورتى تبدل يابد كه بتواند چنين ظرفيتى را پيدا كند. به همين جهت است كه انسان با مرگ به تحولى دست مى‏يابد تا بتواند به عالم برزخ وارد گردد؛ و تا چنین تحولی در او ایجاد نشود نمی تواند به طور کامل با برزخ و اهالی آن ارتباط برقرار کرده و از احوال آنها آگاه شود و بر مبنای همین تفاوت درجه عوالم است که برخى از انسان ‏ها بر اثر انجام يك سلسله اعمال و آداب و قدم گذاشتن در وادى سير و سلوك، ظرفيت فهم و ادراك عوالم بالاتر را در همين دنيا و قبل از مرگ و قيام قيامت احراز كرده، بسيارى از حقايق بر آن‏ها منكشف مى‏گردد. البته علم به كنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده كمى كه با سلوك عملى در همين دنيا به آن عالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد و از اين رو، سنخيّت و چگونگى بدن ‏هاى برزخى و… و نعمت و عذاب ‏هاى آن براى ما به صورت كامل و دقيق روشن نيست؛ در عين حال از مجموعه‏ى آيات و روايات و تحليل ‏هاى عقلى مى‏توان دورنما و كلياتي از نعمت ‏ها و عذاب ‏هاى برزخى و قيامت ارايه نمود.[24]

بنابر آنچه بیان شد یک راه آگاه شدن از احوال برزخیان تهذیب نفس و بریدن از دنیای فانی است.

راه دیگری که ارتباط با اموات را در عالم برزخ را ممکن می کند احضار ارواح است. احضار روح و ارتباط با ارواح امري ممكن است، يعني از نظر عقل محال نيست و مي‏شود كساني پيدا شوند كه بتوانند با روح فردي ارتباط برقرار كنند.

براي وضوح بيشتر سخن به چند مسئله اشاره مي‏كنيم:

1. انسان از دو بُعد جسم و روح تشكيل شده است، جسم بعد از مرگ، جزئي از خاك شده اما روح سر از افلاك درمي‏آورد و براي هميشه باقي مي‏ماند و تا قيامت در عالم برزح به سر مي‏برد.

2. طبق آیات و احاديث[25] فراوان اين حقيقت به اثبات ‏رسیده است كه مي‏توان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نيز مي‏توانند با افراد صحبت كنند، همان طور كه رسول خدا(ص) با كشته شدگان قريش (كه آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت كرد و به آنها فرمود: “شما چه بد همسايگاني براي رسول خدا بوديد…”.و در پاسخ به اعتراض عمر كه اين كار را بي فايده انگاشت فرمود: “ساكت شو اي پسر خطاب، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستي!”.[26]

3. این نکته قابل انکار نیست که در برخي مواقع اجنه يا شياطين خود را، به جاي روح شخص معيني جا زده، و ما را فريب دهند (همان طور كه از برخي جلسات ارتباط با ارواح نقل شده است) پس هميشه ارتباط با ارواح درست نبوده و برخي مواقع دروغ مي‏باشد، علاوه این احتمال وجود دارد که برخي از افراد شياد نيز از طريق ارتباط با جن و تسخير جن، و حتی با استفاده از قوه تخيل و تردستي بعضي كارها را انجام دهند و چنين وانمود كنند كه روح را احضار نموده‏اند كه انسان هوشيار و آگاه، بايد توجه داشته باشد و فریب آنان را نخورد.

4. هرچند احضار روح، حقيقت دارد، اما در صورتی می توان به یافته ها و آگاهی ها و… اطمینان داشت که این احضار توسط انسان هایی انجام پذیرد که در این راه با مبارزه ی نفس و تهذیب آن، به این مقام نائل گشته اند نه این که با تحمل ریاضت های بسیار مشکل غیر شرعی به چنین قدرتی دست یافته باشند که در این صورت این راه ها از اعتبار برخوردار نیستند و اعتمادی هم به آن ها نیست.[27]

حیات برزخی پیامبر گرامی اسلام (ص)

به عقیدۀ شیعیان، هرچند که بعد از رحلت پیامبر (ص)، امکان مشاهدۀ فیزیکی ایشان وجود نداشته و نمی توان ارتباطاتی که مختص به جهان مادی است را با ایشان برقرار نمود، اما ارتباط معنوی این فرستادۀ بزرگ الاهی با پیروانش قطع نشده و آن حضرت، هم اکنون نیز از این جهان و آنچه در آن می گذرد، با خبر است و سلام و زیارت ما نیز یقینا به گوش ایشان خواهد رسید و مؤثر خواهد بود.

در اینجا به برخی از شواهد قرآنی اشاره می کنیم:

1.در قرآن کریم داستان فرد با ایمانی را می خوانیم که به مجرد خروج از دنیا، مورد عنایات خاص الاهی قرار گرفته و به دنبال آن، اظهار نمود که: کاش قوم من می دانستند که خداوند چه رفتار کریمانه ای با من داشته و گناهانم را بخشیده است.[28] بدیهی است که این اظهارات، مربوط به روز قیامت نبوده، چون در آن جا قوم او با چشمان خود، ورود او به بهشت را مشاهده می نمایند و دلیلی ندارد که او چنین آرزویی نماید، بلکه این گفتار، مربوط به برزخ این فرد با ایمان است که قوم او اطلاع چندانی از وضعیت او ندارند. بیشتر مفسران اهل سنت نیز به این نکته اشاره نموده اند که این آرزوی او، مربوط به گذشته است و نه خبر از آینده.[29] آیا به عقیدۀ منکرین حیات برزخی برای پیامبر اسلام ، ارزش و اعتبار پیامبر ما از آن فرد با ایمان کمتر بوده.

2. در چندین آیه به مردم اعلام شده است که شهیدان راه خدا را مرده نپندارند، بلکه آنان هم اکنون زنده بوده و نزد خداوند از روزی خوبی برخوردارند، هر چند که این موضوع برای برخی، قابل درک نباشد![30] به تصریح قرآن کریم، این شهیدان می توانند با دوستان خود، ارتباط معنوی ایجاد نموده و آنان را به نترسیدن و غمناک نبودن توصیه نموده و اظهار دارند که خداوند پاداش افراد نیکوکار را از یاد نخواهد برد.[31]

زنده بودن پیامبر (ص) و امکان ایجاد ارتباط معنوی با ایشان را به خوبی می توان از این دسته از آیات استفاده نمود، به این ترتیب که:

اولا: بر اساس آیه ای از قرآن، مقام پیامبران و صدیقان در مرتبه ای والاتر از شهیدان قرار دارد،[32] بنابراین، اگر شهیدان بعد از شهادتشان زنده باشند، آیا زنده بودن پیامبرانی که در مقام والاتری از آنان قرار دارند، عجیب خواهد بود؟!

ثانیا: حتی اگر زنده بودن را منحصر به شهیدان دانسته و آن را به پیامبران سرایت ندهیم، باید بدانیم که پیامبر گرامی اسلام نیز بر اساس عقیدۀ بیشتر شیعیان و اهل سنت، مسموم شده و به شهادت رسیده اند.[33]

بنابراین، پیامبر ما شهید زنده ای است که ناظر بر اعمالمان بوده و توانایی برقراری ارتباط معنوی با ما را دارد.

چشم برزخی

در عالم واقع و خارج، ما برای شناخت محیط اطراف خود و غیر محسوسات، نیاز به ابزارهایی داریم؛ مثلا اگر چشم یا گوش نداشته باشیم از داشتن برخی از علوم و فهم ها محروم هستیم. تعداد این ابزار بین همه دانشمندان اتفاقی نیست. افلاطون فقط عقل را ابزار شناخت می داند. در مقابل دانشمندان حسی اروپا؛ مانند “هیوم” نقش عقل را بسیار ضعیف می دانند و همۀ نقش ها را مربوط به حس می دانند.[34] در بین دانشمندان اسلامی چند ابزار برای شناخت مسلم است. اول حس؛ مانند حس بینایی، حس شنوایی و … . دوم؛ عقل و سوم؛ دل.

بنابراین، طبق این ابزار ها، ما دارای چند نوع شناخت هستیم:

1. شناخت حسی؛ همۀ علومی كه به وسیلۀ حس به دست می آید.

2. شناخت عقلی؛ مانند منطق و فلسفه.

3. شناخت شهودی؛ علومی كه از راه عرفان و شهود به دست می آیند.[35]،[36]

تمام راه های به دست آوردن علوم، از طریق كشفیات درونی و مكاشفات و چشم برزخی كه نوعی از انواع مكاشفات است، مربوط به شناخت شهودی است.

شناخت شهودی از مسلمات معارف اسلامی و قرآنی ما است. رسیدن به این مرحله فقط با تزكیۀ دل و تقوای الاهی و شدت ورع به دست می آید، به طوری كه ملاصدرا در تعریف علم مكاشفه می گوید: “علم مكاشفه، نوری است كه بعد از پاك كردن قلب و دل؛ از زنگار صفات ناپسند، در قلب انسان ظاهر می شود”.[37]

قرآن كریم در این باره می فرماید: “اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بینى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!”.[38]

یا می فرماید: “و آنها كه در راه ما (با خلوص نیت) جهاد كنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدایتشان خواهیم كرد و خداوند با نیكوكاران است”.[39] همان طور كه بیان شد تنها راه به دست آوردن این نو ع شناخت، فقط از راه تزكیۀ دل از ناپاكی ها به دست می آید، تا بعد از آن نور حقیقت بتواند در آن بتابد. ادلۀ اثبات این نوع شناخت فراوان و گسترده است. كه از حوصلۀ این مقال خارج است، ولی همین مقدار باید گفت كه در میان فلاسفۀ اروپایی هم كسانی؛ مانند “ویلیام جیمز” و عده زیاد دیگری، شناخت شهودی را قبول دارند.[40]

واردات (آنچه بر قلب انسان الهام می شود) قلبى و مكاشفات به چهار دسته تقسیم مى شوند:

1. وارداتى كه به علوم و معارف مربوط اند. این نوع واردات “ربانى” نامیده مى شوند.

2. وارداتى كه به خیرات و ملكات فاضله فرا مى خوانند. این دسته، “مَلَكى” خوانده مى شود.

3. وارداتى كه به لذّت هاى نفسانى دعوت مى كنند. این قسم، “نفسانى” نامیده مى شوند.

4. وارداتـى كه بـه تمرّد و عصیان از حق فرا مى خوانند. این نوع “شیطانى” خوانـده مـى شوند.[41]

با توجه به این مطالب، مشخص شد كه هر امر غیر حسی را نمی توان الهام ربانی دانست؛ زیرا در این مرحله، بسیار اتفاق می افتد كه واردات نفسانی و شیطانی بر عده ای با واردات ربانی اشتباه می شود.

برای شناخت صفات انسان های صاحب كرامت به سؤال 48 (سایت: 284) مراجعه كنید.


[1] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج1، ص 181، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1371.

[2] الرحمن، 20 .

[3] مؤمنون، 100.

[4] عنکبوت، 57.

[5] در این باره مطالعه پاسخ 3891 (سایت: 4160) مفید خواهد بود.

[6] مؤمنون، 100.

[7] طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، محمد باقر موسوی همدانی، ج 15، ص 97، دفتر انتشارات اسلامی.

[8] طباطبایی، محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه و تعلیقات صادق لاریجانی، ص 77 – 78، انتشارات الزهرا.

[9] قاسمی،‌ علی محمد، برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 16، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.

[10] طباطبایی، محمد حسین، حیات پس از مرگ، ص 32 – 33، انتشارات نور فاطمه، تهران، 1361.

[11] قرائتی، محسن، اصول عقاید، ص 584.

[12] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 244 – 245، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1362.

[13] برای اطلاع از دیگر گناهانی که سبب عذاب برزخی یا اعمالی که سبب برطرف شدن این عذاب می‌شود ر. ک. به: قرائتی، محسن، اصول عقاید، ص 590 – 596.

[14] بحار الانوار، ج 6، ص 169.

[15] مستضعفان در این جا منظور مستضعفان فکری است نه مالی؛ یعنی کسانی که خواسته‌اند بفهمند و عمل کنند، ولی توان فکری آن را نداشته‌اند. مانند دیوانگان و … . ر. ک. به: مظاهری، محمد، انسان و عالم برزخ، ص 58 – 64، مؤسسه انتشارات نبوی.

[16] بحار الانوار، ج 6، ص 234.

[17] کلینی، کافی، ج 3، ص 246.

[18] همان، ج 3، ص 243.

[19] بحار الانوار، ج 6، ص 286.

[20] انسان و عالم برزخ، ص 55، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، 1375.

[21] کافی، ج 3، ص 246.

[22] همان.

[23] برگرفته از  مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏13، ص 299، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، چاپ اول، 1374 ش.‏

[24] محمد رضا كاشفى، خدا شناسى و فرجام ‏شناسى، ص 100، اقتباس از سوال 939.

[25] مثلا؛ صالح با ارواح قوم خویش سخن گفت، اعراف آیه 77 – 79، یا شعیب با ارواح گذشتگان سخن می گوید، اعراف آیه 85 – 93، همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ارواح انبیا سخن گفته است،  زخرف آیه 45 .

یا در بقیع با ارواح مردگان به سخن پرداخت. نک: طبقات ابن سعد ج 2 – ص 204 – سیره ابن هشام ج 1 ص 453.

امیرالمومنین زمانی که از صفین برمی گشت در کنار قبرستان کوفه ایستاد و فرمود ای ساکنان خانه های وحشت زا و نقاط فقر و گورهای تاریک ای هم آغوشان با خاک و دور ماندگان از وطن ای مظاهر وحشت و ترس شما بر ما سبقت گرفتید و ما به شما می پیوندیم من شما را آگاه می سازم خانه های شما تصاحب شد همسرانتان ازدواج کردند ثروتهایتان تقسیم شد، چه خبری پیش شماست  و آنگاه رو کرد به یاران و فرمود اگر به آنان اجازه داده می شد که سخن بگویند جواب می دادند که بهترین توشه تقوا است. نهج البلاغه خطبه 179

نک: سبحانی، جعفر، اصالت روح.

[26] بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندي.

[27] نمایه ی: ارتباط با موجودات عوالم ديگر، سوال 293. اقتباس از سوال 1121.

[28] یس، 27- 26، “قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین”.

[29] الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 20.

[30] بقره، 154؛ آل عمران، 169.

[31] آل عمران، 171-170، “یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم ….و أن الله لا یضیع أجر المحسنین”.

[32] نساء، 69، “فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین..”.

[33] پرسش 4073 (سایت: 4348) در این ارتباط مطرح شده که مطالعه آن، نکات دیگری را در این زمینه به استحضار خواهد رسانید.

[34] مطهري، مرتضي، مسئله شناخت، ص48 و 49، انتشارات صدرا، تهران، 1376.

[35] مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ص 36، انتشارات بين الملل، تهران، 1377.

[36] در این باره می توانید به نمایه: امکان شناخت خدا، سؤال 98مراجعه کنید.

[37] صدر المتالهين شيرازي، محمد بن ابراهيم، تفسير القران الكريم، ج 2، ص 69، نشر بيدار، قم، 1366.

[38] انفال، 29.

[39] عنكبوت، 69، اين مجاهده، مجاهدۀ نفساني را هم شامل مي شود. نك : مسئلۀ شناخت، ص 67 تا 72.

[40] نك: مسئلۀ شناخت، ص 66

[41] مقالۀ بررسى رابطه مكاشفه در عرفان اسلامی و تـجربه دینى در عرفان و فلسفه غـربى، محسن قمى و محمد حسین زاده. برگرفته از سايت تبيان.