کپی شد
بردگی زنان کفار
با توجه به این که گرفتن کنیز از امور پذیرفته شده در اسلام محسوب می شود؛ از این رو این پرسش به ذهن خطور می کند که چرا اسلام با این که برای آزادی، کرامت و شرافت انسانی اهمیت و ارزش قایل است این گونه به این امر تن می دهد؟ ما در این مقاله در صدد پاسخ گویی به این پرسش هستیم.
بسیاری از قواعد و قوانین اسلامی، باید به گونه ای طراحی می شد که بر اساس ارتباطات جوامع آن زمان، قابلیت اجرایی داشته باشد و تا حدودی، شامل اصولی؛ چون رفتار متقابل، دفاع پیشگیرانه و … (البته با رعایت ضوابط و شرایط) باشد که این حقوق، امروزه نیز در حقوق بین الملل پذیرفته شده است.
بدیهی است که رفتار بیش از حد دلسوزانه و فاقد قاطعیت در ارتباط با اتباع دشمن، آن هم در زمان جنگ، نتایج مناسبی را برای جامعۀ اسلامی به دنبال نمی آورده است.
البته، در مقابل، قوانین اسلامی شامل مقرراتی است که رفتار مناسب را، حتی نسبت به دشمنانی که مستقیماً در نبرد شرکت داشته اند، توصیه می کند که تعدیل کنندۀ مقررات به ظاهر سخت گیرانه است.
شخصی که بعد از جنگ، سرپرستی یک زن اسیر را بر عهده می گیرد، از یک سو، شرعاً موظف به تأمین زندگی عرفی او بوده و از طرف دیگر، ارتباطاتش را زیر نظر داشته و مسئول عملکردهای او است.
رها کردن بانوان اسیر در میان مسلمانان، بدون سرپرست، دست کم این خطر را به وجود می آورد که آنان، حتی اگر از لحاظ جنسی، مشکلی نداشته باشند، برای تأمین معاش خود و یا به هر دلیل دیگر، آسوده از هر گونه نظارتی، دست به جاسوسی برای دشمن زده و اطلاعات مورد نیاز آنها را تأمین کنند. بر این اساس، دادن قدرت انتخاب به آنان، که یک گزینه اش، زندگی آزادانه و بدون نظارت است، خصوصاً در مراحل اولیۀ اسارتشان، جامعۀ اسلامی را با تهدیدات امنیتی مواجه می کند.
همچنین اگر زنان اسیر شده را با توجه به روابط حاکم بر زندگی اجتماعی آن دوره به قبایل دیگر از کفار تحویل می داد از چند نظر قابل توجیه نبود. به عنوان نمونه:
الف. این موضوع، نوعی تشویق برای آن دسته از کفار و یا یهودیانی بود که این زنان در اختیارشان قرار می گرفت؛ زیرا بر این فرض، اگر زنان، تحویل جوامع یهودی خارج از مدینه می شدند، در آن جوامع نیز، شهروندی درجۀ دوم به شمار آمده و تفاوتشان تنها این بود که به جای آن که کنیز مسلمانان باشند، خدمت گذار همکیشان خود می شدند.
در ضمن، باید توجه داشت که یهودیان خارج از مدینه نیز دشمنان بالقوۀ حکومت تازه تأسیس اسلامی بوده و به توطئه چینی علیه جامعۀ اسلامی می پرداختند؛ مانند جنگ خیبر که با توطئه گروهی از همان یهودیان خارج از مدینه اتفاق افتاد. طبیعی است که هیچ حکومتی، دست به اقدامی نخواهد زد که باعث تقویت روحیۀ دشمنان خود باشد.
ب. با چنین اقدامی از جانب مسلمانان نسبت به بانوان اسیر، خیال دیگر جوامع کفار از بابت زنان و فرزندانشان آسوده شده و انگیزه های نبرد با مسلمانان در آنها تقویت می شد و چه بسا قبل از هر نبردی، با همکیشان خود در این ارتباط وارد مذاکره شده و برگ برنده را در این زمینه، از دست مسلمانان می ربودند.
علاوه باید به این نکته نیز توجه شود که گرچه امکان داشت، رگه هایی از خشونت زمان جاهلیت، در میان اعراب تازه مسلمان نیز وجود می داشت، اما نظارت پیامبر اکرم (ص) و اعلام مقررات انسان دوستانه از جانب ایشان، مانع سوء استفاده و بد رفتاری نسبت به کنیزان شده، در ضمن، حق شکایت و مراجعه به قضات نیز برای کنیزانی که احیانا مورد بدرفتاری قرار می گرفتند، محفوظ بود. حقی که بعید است در دیگر جوامع آن روز، مورد پذیرش قرار گرفته باشد و به همین دلیل، باقی ماندن آنان در اسارت مسلمانان، بهتر از تحویلشان به دیگر کفار ارزیابی می شد.
از جمله مسائلی که اسلام در مورد آوردن زنان اسیر کفار در جامعه اسلامی به آن توجه داشت؛ این بود که اعطای قدرت انتخاب به زنان اسیر از یک سو و لزوم بی سرپرست نماندن هیچ کدام آنها از سوی دیگر، ممکن بود مشکلاتی جدید را ایجاد کند، بدین ترتیب که اگر به عنوان نمونه، بخش وسیعی از این زنان اسیر، فردی ثروتمند یا جوانی خوش سیما را به عنوان سرپرست خود انتخاب می کردند! آیا احترام به انتخاب آنان امکان پذیر بوده و آیا مواردی از این دست، موجب بروز مشکلاتی در جامعۀ اسلامی نمی شد؟ چنین موانعی، موجب آن شد تا انتخاب سرپرست این بانوان، نه بر عهدۀ خود آنان و نه بر عهدۀ شهروندان مسلمان باشد، بلکه حکومت اسلامی، با رعایت مصالح و موقعیت های اجتماعی، مقام ذی صلاحیت برای چنین انتخابی در نظر گرفته می شد.
بیان چند نکته در این بحث:
اول. مجاز بودن روابط جنسی با کنیزان، لزوماً ناشی از ازدواج نبوده، بلکه مالکیت بر یک کنیز، به تنهایی و در صورت فقدان موانع، مجوزی برای برقراری روابط مشروع جنسی تلقی می شده است.
دوم. استفاده از نیروی کار اسیران در جوامع اسلامی نیز بدون قید و شرط نبوده و سرپرستان آنها، باید آموزه های اسلامی را در این زمینه رعایت نموده و از هرگونه رفتار غیر اخلاقی نسبت به آنها خودداری می ورزیدند.
سوم. انسان ها گاه بدون اختیار خود دچار مشکلاتی، چون فقر، مرض، ترس از دشمن، از دست دادن بستگان و … می شوند و تمام اینها آزمایش هایی است که خداوند برای آنها در نظر گرفته است.[1]
اسارت ناخواسته نیز برای افرادی که نقشی در جنگ نداشته اند، می تواند آزمایشی برای آنها بوده و در نهایت، اگر در مسیر حق وارد شوند، منجر به افزایش محبوبیتشان نزد پروردگار شود.
البته، این موضوع به معنای توجیه ایجاد مشکل برای دیگران نیست، اما اگر در روابط اجتماعی، گریزی از آن نباشد، می توان با صبر در مقابل مشکلات، دشواری ها را تبدیل به فرصت ها نمود.
.[1] بقره، 155، “وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين …”