Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

برخی از آثار و اقدامات دوره عباسی

1. یکی از اقدامات مهم و تاریخی  دوره حکومت بنی عباس؛ تأسیس بغداد توسط منصور عباسی بود. منصور احساس کرد که در کوفه و حیره و هاشمیه نمی ‏تواند دولت عباسی را پایدار کند؛ زیرا این شهرها یا ‏مرکز شیعیان و علویان بودند، یا امکانات کافی برای مواجهه با دنیای بزرگ آن روز را نداشتند. بنابراین او در اندیشه  ‏پایتخت جدیدی افتاد که بتواند سلسله عباسی را در آن مستقر سازد. بدین ترتیب در سال 145  ق، پس از ‏بررسی ‏های اولیه، قرار بر تأسیس شهر بغداد شد، اما شورش نفس زکیه،[1] کار را به سال بعد موکول کرد.‏

نام بغداد به عنوان روستا، از سال‏ ها قبل از این، شناخته شده بود، اما اهمیت چندانی نداشت و تنها اقدام منصور، ‏سبب ایجاد این شهر عظیم شد. موقعیت بغداد از نظر آب و هوا، وجود مزارع فراوان در اطراف آن، میانه بودن آن در بین ‏النهرین و همچنین سر راه قرار داشتن آن از هر طرف، سبب انتخاب مکان مزبور برای ساختن پایتخت‏ شد. کار بنای ‏شهر با حضور بیش از صد هزار کارگر همراه معمارانی که از نقاط مختلف به آن جا آمده بودند، طی سه سال به انجام ‏رسید و در سال 149 ق پایان یافت. نقشه اصلی شهر به صورت یک دایره طراحی شده بود. مرکز آن مسجد و ‏قصر قرار داشت و در اطراف آن هم محلات و ادارات مختلف بنا گردید. در چهار سمت آن، چهار دروازه با نام ‏های ‏خراسان، شام، بصره و کوفه قرار داده شد. اطراف  شهر هم، خندقی کنده شد. این رسمی بود که پیش از اسلام در شهر ‏های ایرانی دوره ساسانی رعایت می‏ شد.‏[2]

2. از جمله ƒاقدامات عباسیان، توسعه و گسترش مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه بود. این دو مکان دارای اهمیت ویژه ای بودند؛ از این رو، خلفای عباسی برای تسلط بر این دو شهر و رسیدگی به امور آنها؛ مانند انتخاب کارگزار، تعمیر و نگهداری راه‌ های مکه و مدینه و جامه کعبه، اهتمام کافی نشان می‌دادند.

عباسیان برای جلب نظر مسلمانان، کوشش‌های عمرانی بسیار در مکه و مدینه انجام دادند؛ از جمله: گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی، تزیین کعبه و طلاکاری دَرِ آن، فرستادن هدایای ارزشمند برای آویختن در کعبه، فراهم کردن پرده برای کعبه، تزیین مقام ابراهیم، تعمیر و مرمت چاه زمزم، گسترش مطاف، تعمیر حِجر اسماعیل، کشیدن چشمه و احداث برکه‌هایی در مکه.

منصب سقایت نیز، از مناصب خاندانی عباسیان به شمار می‌رفت که به استمرار، از عصر نبوی (صلی الله علیه و آله) تا نشستن عباسیان بر کرسی خلافت و پس از آن، در اختیار آنها بود. این منصب که پس از وفات عبدالمطلب در اختیار عباس، فرزند وی قرار گرفته بود، از سوی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تنفیذ شد؛ از این رو، این منصب در خاندان عباسی ماندگار شد و بیرون آوردن آن از دست ایشان جایز دانسته نمی‌ شد. در میان خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره منصور و مهدی عباسی از اهمیت بیشتری برخوردار است.

اقدامات خلفای عباسی درباره حرمین را می‌ توان در موارد زیر دسته بندی کرد:

1. تعیین امیر الحاج که معمولاً همان کارگزار حرمین بود. امیر الحاج تا نیمه‌های سده چهارم ق، بیشتر فردی از خاندان عباسی یا از وابستگان آنان بود.

2. خدمات عمرانی متنوع؛ مانند اصلاح و تعمیر راه‌ های حج، گسترش و تعمیر مسجد الحرام و مسجد النبی و مکان‌های دینی، آب ‌رسانی به مکه و حفر چاه‌ ها، ساختن منازل و بازسازی مساجد و گسترش و تعمیر خیابان‌ ها و راه‌ های داخلی مکه و مدینه.

3. رسیدگی به ساکنان حرمین شریفین از طریق پرداخت عطایا و دیگر نفقات که معمولاً به دست خلیفه یا امیر الحاج در ایام موسم انجام می‌گرفت.

4. توجه به امنیت راه ‌های حرمین. در دوره عباسیان، افزون بر این که امیر الحاج از سوی خلیفه تعیین می‌شد، به تدریج از سال 230 ق سِمَتی جدید پدید آمد. فردی به‌ عنوان کارگزار راه حج و رویدادهای موسم (والی طریق مکه و احداث الموسم) برگزیده می ‌شد که امنیت راه حج بر عهده وی بود و همکار امیر الحاج به شمار می ‌رفت.

منصور نخستین خلیفه عباسی است که تعمیر و گسترش مسجدالحرام را آغاز کرد. او به سال 137 ق، وسعت مسجد را به دو برابر افزایش داد و بخش ‌های زیادی از دار الندوة[3] را درون مسجد قرار داد. وی نخستین کسی است که بر چاه زمزم شبکه نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد. از دیگر اقدامات عمرانی وی، می ‌توان تعمیر مسجد البیعة در عَقبه منا و دستور ساخت مسجد خیف در منا را برشمرد.[4]

در میان خلفای عباسی، مهدی بیشترین کوشش‌ را برای گسترش مسجد الحرام و مسجد النبی انجام داد. او در ایام خلافت خود دو بار به گسترش مسجد الحرام پرداخت: بار اول در سال 160 ق و بار دوم در سال 164 ق.

در گسترش اول، وی وسعت مسجد الحرام را به دو برابر عصر منصور افزایش داد و پنج درِ جدید بر آن افزود. در گسترش دوم، ساختار هندسی مسجد را به گونه ‌ای افزایش داد که شکل مربع پذیرفت و کعبه در مرکز آن قرار گرفت. در سال 159 ق، پرده‌ های گوناگون که از پیش بر کعبه قرار داشت، گردآوری شد و به جای آن، پرده‌ای که به دستور مهدی در شهر تنیس مصر، فراهم شده بود، برای پوشش کعبه استفاده شد و دیوار کعبه با عطر و مشک و عنبر معطر شد.[5]

‚3. یکی از اقدامات برجسته در عرصه امور سیاسی کشور در ابتدای دوران عباسی، این بود که بعد از پیروزی سپاهیان عباسی بر امویان، منصب وزارت که از مناصب ایرانی قدیم است، به کار گرفته شد. هنگامی که ابوالعباس، نظام وزارت را پذیرفت، به تحول حکومت و گرایش های آن به سوی تمرکزگرایی و توزیع قدرت احترام گذاشت. این کار به تشویق ایرانی ها انجام شد. آنان ابوسلمه خلال را وزیر آل محمد (صلّی الله علیه و آله) خواندند و ابوالعباس او را پذیرفت.[6] در دوران ابوسلمه، قدرت وزیر به شکل روشن مشخص نبود. با این که او را وزیر می­نامیدند؛ اما از قدرت و اختیارات کامل در همه دیوان برخوردار نبود و اختیارات وزیر مشخص نبود.

وزیر، جانشین خلیفه بود که در هر کاری قائم مقام وی محسوب می شد. وزیر، امور مملکت را اعم از شئون لشکری و کشوری اداره می کرد. سپاه،  امور جنگ، مالیات و عایدات، تحت نظر او بود. مراسلات و فرمان ها را به نقاط مختلف دور و نزدیک می فرستاد.[7]

4. یکی دیگر از اقدامات، ایجاد نظام دیوانی در دولت عباسیان بود. این نظام دیوانی شامل چند بخش می شد که عبارت بودند از:

1. دیوان وزارت: مهم ترین دیوان مملکت که ریاست آن با وزیر اعظم بود. این دیوان به امور مملکتی رسیدگی می کرد و مأموریت جمع آوری مالیات در نقاط مختلف کشور را به عهده داشت.

2. دیوان صاحب الشرطة یا «دیوان عرض»: بعد از وزیر اعظم، این دیوان از بزرگ ترین و مهم ترین دستیاران پادشاه بود که ریاست امور سپاه را به عهده داشت و به نام «عارض لشکر» خوانده می شد که باید دارای صفات ممتاز و لیاقت می بود. هنگام صلح، رسیدگی به وضع سربازان و تهیه لوازم آسایش آنان و در موقع جنگ، بسیج سربازان و تهیه خوراک و مایحتاج سربازان برعهده وی بود.

3. دیوان رسائل: مخصوص صدور فرامین، احکام، جمع آوری اسناد و مکاتبات دولتی بود. ریاست آن را همیشه به یکی از رجال آزموده واگذار می نمودند. وظیفه عمده این دیوان، نوشتن نامه به خلفای عباسی، ‌سلاطین و پادشاهان هم جوار و حکام و بزرگان برجسته دولت بود. در این گونه موارد، ‌خلیفه و یا پادشاه، ‌شخصاً  نامه ها را دیکته می کرد و رئیس دیوان به سبکی که معمول بود، آن را انشاء می کرد. در سایر موارد، نامه ها را زیر دستان رئیس دیوان، ‌می نوشتند و از نظر او می گذراندند. تمام نامه های مهم و محرمانه که از فرماندهان سپاه و حکام و دیوان برید (اطلاعات) می رسید، مستقیماً به رئیس دیوان داده می شد.

4. دیوان اشراف یا دستگاه اطلاعاتی خلافت: یکی از مهم ترین دیوان ها بوده و وظیفه اش تفتیش در کردار و اعمال وزیران، عمال دولت و سرداران سپاه بود. عضو دیوان اشراف را «مشرّف» می خواندند. این دیوان به وسایل گوناگون، اطلاعات محرمانه را کسب می کرد و غلامان و کسانی را که مورد نظر بودند، با پول و هدایا می خرید و اطلاعات لازم را، از آنان کسب می کرد.

5. دیوان مظالم: ریاست این دیوان، بر عهده کسی بود که بر کلیه امور شرع و قوانین و حقوق اطلاع کافی داشت، این دیوان به ترتیب به سه شعبه تقسیم می گشت: دیوان قضا، دیوان حسبه، دیوان شرطه. متصدیان آنها را رئیس قضا، صاحب حسبه و صاحب الشرطه می نامیدند. ریاست عالیه را، پادشاهان (‌خلفا) در اختیار داشتند و خود به مظالم می نشستند؛ ولی در صدور احکام با رئیس رسمی مشورت می کردند. دیوان قضا، مأمور حل و فصل دعاوی بود. صاحب الحسبه یا محتسب، جهت جلوگیری از مفاسد اخلاقی گماشته می شد.[8]

 



[1]. شهر مدینه در سال ۱۴۵ با یک شورش‎ ‎علوی‎ ‎بسیار پرنفوذ مواجه شد‎. ‎محمد بن عبدالله بن حسن‎ ‎بن حسن بن علی(علیهما السلام) با لقب‎ ‎نفس زکیّه‎ ‎و به عنوان مهدی در این شهر سر به شورش برداشت و آن را تصرف‎ ‎کرد. وی اندکی بیش از دو ماه و نیم بر شهر مسلط بود‎.

[2]. طبري، محمد بن جرير، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، تاريخ الأمم و الملوك، ج7، ص 614؛ جعفريان، رسول، از پيدايش اسلام تا ايران اسلامی، ص 266 و 277 – 285.

[3]. دار الندوه (به فتح نون و واو) واژه ای است كه لفظ ندوه آن برگرفته از ندی، نادی و منتدی؛ به معنای مجلسی است كه مردم در آن گرد می آيند و در اصطلاح تاريخی به مكانی در مكه گفته می شود كه قصی بن كلاب آن را به منظور مشورت مردم با وی بنا نهاد؛ ياقوت بن عبد الله، حموى، معجم البلدان، ج 2، ص423؛ ابن هشام، عبد الملک، السيرة النبوية، تحقيق: السقا، مصطفى، و الأبيارى، ابراهيم، و شلبى، عبد الحفيظ، ج 1، ص 480.

[4]. يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 370.

[5]. همان، ج 2، ص 396.

[6]. ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولت‌های اسلامی، ترجمه: میر گلپایگانی، محمد، ص 202.

[7]. امین، ‌احمد، ض‍ح‍ی‌ الاس‍لام‌‌، ترجمه: خلیلی، عباس، ص 199.

[8]. ض‍ح‍ی‌ الاس‍لام‌‌، ص 200؛ قسمت آخر گفتار فوق؛ «بخش وزارت و دیوان ها»، برگرفته از پژوهشکده باقرالعلوم (علیه السلام).