کپی شد
برافراشتن کوه طور بر بالای سر بنی اسرائیل
در آیه 62 سورۀ بقره در رابطه با بنی اسرائیل به دو نکته اشاره شده است:
1. پيمان گرفتن از بنی اسرائیل: این پیمان که برخی از مواد آن در آیات قرآن مجید[1] و نيز در تورات بيان شده است عبارت است از: توحيد پروردگار، ايمان به همه پيامبران الاهى، نيكى به پدر و مادر و بستگان و يتيمان و مستمندان، صدقه و انفاق در راه خدا، گفتار نيك، بر پا داشتن نماز، پرداختن زكات، پرهيز از خون ريزى و … در ذيل آيه 12 سوره مائده براى آنها تضمين مىكند كه اگر به اين پيمان عمل كنند، اهل بهشت خواهند بود.
2. قرار گرفتن کوه طور بالاى سر بنى اسرائيل.
طبق آنچه در کتب تفسیر آمده است، قرار گرفتن کوه طور بالاى سر بنى اسرائيل یک امر واقعی بوده که در زمان حضرت موسی (ع) واقع شده است و نه موضوعی که در ابتدای خلقت رخ داده باشد. گفتنی که قرآن در چند آیه از آیات خود با تعبیر “وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّور” و مشابه آن در باره بنی اسرائیل به این نکته و حقیقت اشاره کرده است.[2]
طبرسى از قول “ابن زيد” چنين نقل مىكند: “هنگامى كه موسى (ع) از كوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خويش اعلام كرد: كتاب آسمانى آوردهام كه حاوى دستورات دينى و حلال و حرام است، دستوراتى كه خداوند برنامۀ كار شما قرار داده، آن را بگيريد و به احكام آن عمل كنيد. يهود به بهانه اين كه تكاليف مشكلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سركشى گذاشتند، خدا هم فرشتگان را مأمور كرد، تا قطعه عظيمى از كوه طور را بالاى سر آنها قرار دهند. در اين هنگام موسى (ع) اعلام كرد: چنان چه پيمان ببنديد و به دستورات خدا عمل كنيد و از سركشى و تمرّد توبه نمائيد، اين عذاب و كيفر از شما بر طرف مىشود و گرنه همه هلاك خواهيد شد. آنها تسليم شدند و تورات را پذيرا گشتند و براى خدا سجده نمودند، در حالى كه هر لحظه انتظار سقوط كوه را بر سر خود مىكشيدند، ولى به بركت توبه سرانجام اين عذاب الاهى از آنها دفع شد”.[3]
بنابراین آیه فوق بیانگر نشانه ای از عظمت و قدرت خداوند در رابطه با تنبیه کافران و متمرّدان از دستورات و میثاق های انبیا است که در تاریخ واقع شده است و با توجه به قدرت لایزال الاهی که میلیون ها ستاره و منظومه و کهکشان را آفریده و با فواصل معینی در فضا با سرعت بسیار زیاد به آنها حرکت داده است، امکان و وقوع چنین امری که قرآن از وقوع آن خبر داده است (تمام کوه طور یا قسمتی از آن بر بالای سر قوم بنی اسرائیل به حرکت در آید)، از نظر عقل و علم محال نیست و جای شگفتی ندارد. بله ممکن است از نظر عادی امری خارق العاده باشد، ولی باید گفت این حادثه همانند دیگر معجزات انبیای الاهی (زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی، خارج کردن شتر از میان کوه توسط حضرت صالح و…) که همگی کارهایی خارق العاده بود، ولی به اذن خداوند در جلو چشم همگان به وقوع می پیوست، واقع شده است.
در مورد تأثیر بر افراشتن کوه طور بر بالای سر بنی اسرائیل می توان با چند مقدمه، نتیجه گیری نمود:
1. هيچ مانعى ندارد كه افراد متمرّد و سركش را با تهديد به مجازات در برابر حق تسليم كنند، اين تهديد و فشار كه جنبۀ موقتى دارد، غرور آنها را در هم مىشكند و آنها را وادار به انديشه و تفكر صحيح مىكند و در ادامۀ راه با اراده و اختيار به وظائف خويش عمل مىكنند.[4]
2. اگر صرف نگه داشتن كوه بالاى سر بنى اسرائيل، ايشان را مجبور به ايمان و عمل مىكرد، بايستى بگوئيم: بيشتر معجزات موسى (ع)، نيز باعث اكراه و اجبار شده است.[5]
نتیجه: همۀ انذارهایی که در قرآن آمده و همۀ وعیدهایی که برای بندگان وارد شده، همه برای ترسانیدن بندگان و جهت دادن آنها برای بندگی است، پس اگر به این جهت خدا را پرستش کند بنابر منطقی که شما بیان کردید باید به اجبار باشد که ارزشی ندارد.
ما مدّعی هستیم که این نحو ترساندن ها از رحمت الاهی سرچشمه می گیرد؛ چون کسی که به دلیل ترسیدن از این معجزه، ایمان می آورد در حقیقت پس از آن اندیشیده و به این نتیجه رسیده است که این نیرویی که می تواند در یک چشم بر هم زدن کوه را در بالای سر آنان قرار دهد و آن کوه را در همان حالت معلّق داشته باشد که روی آنان نیفتد این یک نیروی قوی و مافوق همۀ قدرت ها است که خدای قادر، حکیم، متعال، خالق و … است که باید به او ایمان آورد و از او اطاعت نمود و از همین باب پيمانی که به دنبال آن است اجبارى نیست، بلکه بعد از تنبیه و توجه، آگاهانه و با اختیار به آن پای بند خواهند بود.
علاوه بر این، به تجربه ثابت شده است، اگر کسی به خاطر ترس از ناهنجاری ها فاصله بگیرد، معمولاً این رفتار کم کم در او به عنوان یک عادت و ملکه تبدیل خواهد شد؛ نظیر این که راننده ای به دلیل ترس از جریمۀ سنگین یا تصادف و یا … از سبقت بی جا یا عبور از چراغ قرمز و یا … خودداری نماید.
يادآورى اين نكته در اين جا نيز ضرورى است كه در توصیف چگونگى قرار گرفتن كوه بالاى سر بنى اسرائيل جمعى از مفسّران معتقدند كه به فرمان خداوند، طور از جا كنده شد و همچون سايبانى بر سر آنها قرار گرفت.[6] این نظر بر گرفته از این آیه است که می فرماید: “و (نيز به خاطر بياور) هنگامى كه كوه را همچون سايبانى بر فراز آنها بلند كرديم، آن چنان كه گمان كردند بر آنان فرود مىآمد (و در همين حال، از آنها پيمان گرفتيم و گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما دادهايم، با قوّت (و جدّّيّت) بگيريد! و آن چه در آن است، به ياد داشته باشيد، (و عمل كنيد،) تا پرهيزگار شويد!”[7]
البته در ارتباط با جزئیات این حادثه، احتمالات دیگری مطرح شده مبنی بر این که زلزله شديدى در كوه واقع شد و چنان كوه به لرزه درآمد افرادى كه پایين كوه بودند، سايۀ قسمت هاى بالاى آن را بر سر خود مشاهده كردند و احتمال مىدادند هر لحظه ممكن است بر سر آنها فرود آيد، ولى به لطف الاهى زلزله آرام گرفت و كوه به جاى خود قرار گرفت.[8] و یا این که “اين احتمال نيز وجود دارد كه قطعۀ عظيمى از كوه به فرمان خدا بر اثر زلزله و صاعقه شديد از جا كنده شد، و از بالاى سر آنها گذشت به طورى كه چند لحظه، آن را بر فراز سر خود ديدند و تصور كردند كه بر آنها فرو خواهد افتاد”.[9]
اما به نظر می رسد، برخی از توصیفات و توجیهات ارائه شده، به دنبال آن بوده که به مخاطبان خود بباوراند که این معجزۀ الاهی، چندان هم عجیب و شگفت انگیز نبوده و با معیارهای عادی عقل بشری سازگار است.
ما معتقدیم که هر موضوعی که محال عقلی نباشد، بدون نیاز به هیچ توجیهی در حیطۀ قدرت پروردگار خواهد گنجید و در توصیف جزئیات یک معجزه، تنها باید با تکیه بر مستندات شرعی و یا موازین مسلم عقلی بهره جست.
[1]. مائده، 12.
[2]. بقره،63؛ بقره 93؛ نساء 154؛ اعراف، 171.
[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 294، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش.
[4]. همان، ص 295.
[5]. طباطبائی، محمد حسین، تفسير الميزان، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 1، ص 300، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
[6]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 764 (ذيل آيه 171- اعراف)، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش.
[7]. اعراف، 171.
[8]. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ذيل آيه مورد بحث. به نقل از تفسیر نمونه، ج1، ص 294.
[9]. تفسير نمونه، ج 1، ص 294.