کپی شد
بداء و تهمت ناروا به شیعه
مخالفان شیعه و پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، با تفسیرهای مغرضانه و نادرست از اعتقاد شیعه به «بداء» نسبتهای ناروایی به آنها دادهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- خیاط، یکی از سران معتزله اقوالی را به شیعه نسبت داده، آنگاه می گوید: اِنّ جمیعهم یقول بالبداء و هو ان اللّه یخبر بأنّه یفعل الامر ثمّ یبدو له فلا یفعله[1].
تمام شیعیان به بداء معتقدند و بداء آن است که خداوند میگوید: کاری را انجام خواهد داد، ولی بعد بداء برایش پیدا می شود و آن کار را انجام نمیدهد!
- 2. بلخی
مؤلف الذریعه پس از ذکر معنای لغوی بداء به مفهوم تغییر رأی و علم جدیدی که قبلاً شخصی نمیدانسته است و برای توده بشر بارها اتفاق می افتد، میگوید: بداء به این معنا چون مستلزم جهل و عجز است، بر خدا روا نیست. امامیه که خدا را بر خلاف فرقههای دیگر از بسیاری از امور منزّه می داند، به یقین از جهل و عجز نیز منزه می شمارد. آن گاه می نویسد: «بر این اساس، بلخی که بداء به این معنا را در تفسیرش به امامیه نسبت داد بهتان و تهمت بزرگی است »[2].
سپس اضافه می کند: بداء را به معنایی که امامیه معتقد است، باید هر مسلمانی در مقابل یهود که می گویند: «یداللّه مغلولة»، معتقد باشد[3].
آری از جمله انتقادهای قرآن از یهودیان نیز همین نکته است که آنان کار آفرینش را پایان یافته میدانستند و معتقد بودند که «جفّ القلم بما هو کائن؛ یعنی قلم بر آنچه مقدر است و در لوح محفوظ آمده خشک گردید و آنچه بر قلم تقدیر رفته تغییر نپذیرد و دیگر هیچ رویکرد تازهای در دنیا رخ نخواهد داد!
بهراستی باید از مخالفان و معترضان به شیعه پرسید: در کدام کتاب معتبر شیعه و از کدام فرد شیعی چنین عقیدهای را یافتهاید؟ چه کسی به خداوند نسبت جهل و عجز داده است؟! بدیهی است که این معترضان اولاً از عقاید شیعه اطلاع درستی ندارند، ثانیا مفهوم بداء را از دیدگاه شیعه به درستی درک نکردهاند، ثالثا از مکتب اهلبیت (علیهم السلام) و صریح روایت رئیس مذهب شیعه در این باره کاملاً بیخبر هستند که جهل را صریحاً از خداوند نفی فرموده و از نسبت دادن جهل به خصوص در مسئله بداء تبرّی می جوید.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «هر کس بر این عقیده باشد که برای خداوند درباره چیزی بداء حاصل می شود که دیروز نمیدانسته است؛ از چنین کسی دوری کنید و بیزار باشید».[4]
روایاتی که از امامان معصوم (علیهم السلام) درباره بداء رسیده، شیعه را از تهمتهای مخالفان مبرّا ساخته است؛ از جمله در حدیثی امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «خداوند نوری است که ظلمت را در آن راه نیست و علمی است که جهل در آن راه ندارد و حیاتی است که مرگی در آن نیست».[5]
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: «خداوند همواره نسبت به موجودات حتی پیش از خلقت آنها آگاهی داشته است».[6]
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کسی که معتقد باشد برای خداوند در چیزی بداء حاصل شده، [بدان معنا که] پشیمان شده است، چنین کسی از نظر ما نسبت به خدای بزرگ کافر است».[7]
آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: «برای خداوند در هیچ چیزی بداء حاصل نمی شود، مگر اینکه قبلاً می دانسته است؛ محققاً برای خدا از روی جهل بداء رخ نمی دهد».[8]
در روایتی آمده از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا امروز چیزی رخ می دهد که خداوند دیروز از آن ناآگاه بوده باشد؟ امام (علیه السلام) فرمود: «نه، هر کس چنین سخنی را بگوید، خداوند او را زبون و خوار گرداند. سپس سؤال کردند: مگر آنچه بوده و خواهد بود، در علم خدا نمیباشد؟ حضرت فرمود: چرا در علم خدا هست پیش از آنکه آن چیز موجود شود و پیش از آفرینش موجودات هم در علم خدا موجود بوده است[9].
از روایاتی که گزارش شده به روشنی استفاده می شود که بداء به معنای جهل و ناآگاهی در خداوند راه ندارد، بلکه از هر کس که چنین سخنی را بگوید، باید تبرّی جست؛ زیرا چنین کسی کافر است! بنابراین چگونه میشود با این صراحتِ روایات، پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را متهم کرد که آنان عقیده دارند خداوند قبل از وقوع چیزی ناآگاه بوده و بعد از وقوع آگاه می شود؟3. فخر رازی در کتاب «المُحَصَّل» از قول «سلیمان بن جریر زیدی» نقل می کند که امامان شیعه (علیهم السلام) دو گفتار برای پیروان خود گذاشتهاند که با اختیار آن، کسی بر ایشان غالب نخواهد شد: اول تقیه و دوم بداء. سپس اضافه می کند: «آنان بداء را چنین توجیه میکنند که اگر (امامان آنها) بگویند به زودی قدرت به دست ما می افتد؛ چون نیفتاد، خواهند گفت که برای خداوند بداء حاصل شده است؛ یعنی خداوند عزم و ارادهاش را تغییر داده است[10].
خواجه نصیرالدین طوسی در عبارتی کوتاه پاسخ می دهد: «شیعه به چنین بدائی معتقد نیست.[11]
همانطور که پیش از این گفته شد، از دیدگاه روایات «بداء» در اخبار و پیشبینىهاى پیامبران و امامان (علیهم السلام) نیز محال است. چنانچه شیخ کلینى با سند صحیح در این باره، نقل مىکند که امام باقر (علیه السلام) فرمود: «علم، بر دو گونه است: ۱. علمى که نزد خدا در خزانه است و کسى از مخلوق از آن آگاه نیست. ۲. دانشى که خدا به فرشتگان و پیامبرانش یاد داده است. آنچه را که به پیامبران و فرشتگان آموزش داده، قطعاً مطابق آن چه آموزش داده، واقع خواهد شد؛ زیرا خداوند نه خودش را تکذیب کند و نه فرشتگان و پیامبرانش را. اما دانشى که نزد خودش در خزانه است، مىتواند اتفاق افتادن آن را پیش اندازد و یا به تأخیر افکند و هر چه را مىخواهد تثبیت مىکند».[12]
[1]. سميح، دغيم، موسوعة مصطلحات علم الكلام، ص 608.
[2]. آقابزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعه، ج 3، ص 52 – 51.
[3]. همان، ص 52.
[4]. صدوق، محمد بن علی، اعتقادات الإماميه، ص 41؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 4، ص 111.
[5]. صدوق، محمد بن علی، توحید، محقق / مصحح: حسينى، هاشم، ص 138.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 107.
[7]. اعتقادات الإماميه، ص 41؛ مظفر، محمد رضا، عقاید الامامیه، ص 45.
[8]. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسير، ج 2، ص 218.
[9]. كافي، ج 1، ص 148؛ بحارالأنوار، ج 4، ص 89.
[10]. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل (نقد المحصل)، ص 421 و 422.
[11]. همان.
[12] . کافی، ج ۱، ص ۱۴۷.