کپی شد
بداء از دیدگاه شیعه و اهل سنت
بداء از نظر محتوای عقیدتی و کلامی مورد اتفاق همۀ مسلمانان بوده، ولی بیشتر در مکتب اهل بیت (ع) مورد تأکید قرار گرفته است. از طرفی معنای لغوی بداء که در مورد خداوند جایز نیست، باعث استیحاش برخی علمای عامّه شده است، حال آن که به محتوای عقیدتی آن کاملاً اقرار داشته اند. در حالی که معنای لغوی بداء هیچ گاه در مذهب شیعه مورد قبول نبوده است.
بنابراین، عقیده به بداء هر چند از لحاظ شهرت بیشتر به شیعه اختصاص داشته، ولی محتوای آن مورد اتفاق تمام مسلمانان بوده و چیزی نیست که مسلمانان آگاه به قرآن و سنت پیامبر بتوانند آن را انکار کنند.
مستندات این مدعا
الف. بداء از نظر علمای شیعه
شیخ طوسی در این زمینه می گوید: “و الوجه فی هذه الأخبار [أی أخبار البداء] ما قدمنا ذكره من تغییر المصلحة فیه و اقتضائها تأخیر الأمر إلى وقت آخر على ما بیناه، دون ظهور الأمر له تعالى، فإنا لا نقول به و لا نجوزه، تعالى الله عن ذلك علواً كبیراً”؛[1] بیان این روایات، همان است که ما ذکر نمودیم که مصلحت کاری تغییر پیدا کرده، اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتی به تأخیر افتاده است، بدون آن که مطلبی برای خداوند آشکار شده باشد؛ زیرا ما نه اعتقاد به این مطلب داشته و نه آن را ممکن می دانیم و خداوند بزرگ تر از آن است که چنین باشد.
شیخ صدوق نیز می گوید: “و عندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو كافر و البراءة منه واجبة”؛[2] به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی دانست، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است.
وی همچنین گفته است: “لیس البداء كما یظنه جهال الناس بأنه بداء ندامة تعالى الله عن ذلك … و البداء هو رد على الیهود لأنهم قالوا: إن الله قد فرغ من الأمر فقلنا: إن الله كل یوم فی شأن، یحیى و یمیت و یرزق و یفعل ما یشاء. و البداء لیس من ندامة، و هو ظهور أمر، یقول العرب: بدا لی شخص فی طریقی أی ظهر ، قال الله عز وجل: و بدا لهم من الله ما لم یكونوا یحتسبون. أی ظهر لهم، و متى ظهر لله تعالى ذكره من عبد صلة لرحمه زاد فی عمره، ومتى ظهر له منه قطیعة لرحمه نقص من عمره، و متى ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه و عمره، و متى ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه و عمره”؛[3] بداء آن چنان که گمراهان مردم می پندارند نیست، به این معنا که خداوند کاری انجام دهد و سپس از آن پشیمان گردد … بداء در مقابل نظر یهود است که می گفتند خداوند تمام کار را انجام داده است (و دیگر تغییری انجام نخواهد شد)؛ اما ما می گوییم: خداوند هر روزی چیزی را تعیین می کند، می میراند و زندگی می بخشد روزی می دهد و کاری را که بخواهد انجام می دهد. بداء به معنای پشیمانی نیست، بلکه به معنای آشکار شدن چیزی است. عرب می گوید: در مسیر راه شخصی در برابر من ظاهر شد؛ خداوند نیز فرموده است: و برای ایشان از جانب خدا چیزی (بداء) آشکار شد که گمان آن را نمی کردند. و هر زمان بنده ای صله رحم به جا آورد بر عمر وی می افزاید؛ و هر زمان بنده ای قطع رحم نماید خداوند از عمر وی بکاهد و هر زمان بنده ای مرتکب فحشا شود از عمر و روزی او بکاهد و هر زمان بنده ای از زنا دوری كند و راه عفت برگزیند خداوند بر عمر و روزی او بیفزاید.
ب. بداء در منابع اهل سنت
در كتب و روایات اهل سنت نیز بداء با همان مفهوم و توضیحی كه از منابع شیعه و اقوال و سخنان علمای شیعه نقل كردیم، آمده است.
بخاری در كتاب صحیح از ابو هریره و او از رسول خدا (ص) روایت می کند كه آن حضرت فرمود: “إِنَّ ثَلاَثَةً فِى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَبْرَصَ وَ أَقْرَعَ وَ أَعْمَى بَدَا لِلَّهِ أَنْ یبْتَلِیهُمْ ، فَبَعَثَ إِلَیهِمْ مَلَكًا ، فَأَتَى الأَبْرَصَ . فَقَالَ أَىُّ شَىْءٍ أَحَبُّ إِلَیكَ قَالَ لَوْنٌ حَسَنٌ وَ جِلْدٌ حَسَنٌ ، قَدْ قَذِرَنِى النَّاسُ. قَالَ فَمَسَحَهُ، فَذَهَبَ عَنْهُ، فَأُعْطِىَ لَوْنًا حَسَنًا وَ جِلْدًا حَسَنًا…إلى آخر الحدیث”؛[4] در قوم بنی اسرائیل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص؛ یعنی پیسی و ناشنوایی و نابینایی شده بودند، برای خداوند بداء حاصل شد كه ایشان را مورد امتحان قرار دهد؛ فرشته ای را نزد آنان فرستاد از شخصی كه مبتلا به پیسی بود پرسید: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: پوست و رنگ نیكو …
با مراجعه به كتاب هایی كه در شرح کتاب بخاری نوشته شده است، مشاهده می کنیم که اهل سنت نیز بداء را در این روایت به همان معنایی تفسیر كرده اند که شیعه معتقد است.
از جمله این سخن ابن حجر كه می گوید: “قوله: (بدا لله) بتخفیف الدال المهملة بغیر همز، أی سبق فی علم الله فأراد إظهاره، و لیس المراد أنه ظهر له بعد أن كان خافیاً؛ لأن ذلك محال فی حق الله تعالى”؛[5] این که در روایت آمده است،«برای خدا بداء حاصل شد» معنایش این است كه خداوند از اول می دانست، سپس آن را اظهار نموده است؛ نه آن كه چیزی بر خداوند مخفی بوده سپس آن را آشکار نموده باشد؛ زیرا چنین چیزی در حق خداوند محال است.
ابن ابی حاتم در تفسیر آیه: “الله یتوفی الانفس” از ابن عباس روایتی نقل كرده است كه گفت: “اللَّهُ یتَوَفَّى الأَنفُسَ” قال: «فإن بدا لله أن یقبضه قبض الروح، فمات، أو اُخر أجله رد النفس إلى مكانها من جوفه ” [6] ؛خداوند مردم را می میراند: اگر برای خدا بداء حاصل شد که روح را بگیرد، آن را گرفته و شخص می میرد؛ و یا آن را تا مهلت معین به تأخیر می اندازد؛ پس روح را به جایگاه خویش باز می گرداند.
هیثمی نیز در مجمع الزوائد در باب «طلوع الشمس من مغربها» از عبد الله بن عمرو روایت می کند که: “أنها [الشمس] كلما غربت أتت تحت العرش فسجدت و استأذنت فی الرجوع فأذن لها فی الرجوع حتى إذا بدا لله أن تطلع من مغربها فعلت كما كانت تفعل أتت تحت العرش فسجدت و استأذنت فی الرجوع فلم یرد علیها شیء، ثم تستأذن فی الرجوع فلا یرد علیها شیء … الحدیث”؛[7] خورشید هر زمان که غروب می کند زیر عرش رسیده پس سجده می نماید و از خداوند اجازه بازگشت می طلبد؛ پس به او اجازه داده می شود تا زمانی که برای خداوند بداء حاصل شود که خورشید از مغرب طلوع کند، در این هنگام خورشید مانند هر روز بالا آمده تا به زیر عرش می رسد، سپس اجازه بازگشت می طلبد اما به او اجازه داده نمی شود…، بنابراین ملاحظه می شود که عبارات استفاده شده در این روایات، مطابق با همان عبارتی است که در کتب شیعه استفاده شده است. و در محتوای بداء بین علمای فریقین اختلافی نبوده است.
2 الشیخ الطوسی، الغیبة، ص 431، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1411هـ ق.
3 شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 69، ناشر مؤسسة النشر الاسلامی.
4 الاسلامی. شیخ صدوق، التوحید، ص 335.
5 صحیح بخاری، ج 2، ص 384، کتاب احادیث الانبیاء.
6 فتح الباری، ج 6، ص364.
7 تفسیر ابن حاتم، ج10، ص 3252، المکتبة العصریة.
8 هیثمی، مجمع الزوائد، ج 8، ص 8.