کپی شد
باقر العلوم لقب امام باقر (علیه السلام)
مشهورترين لقب امام محمد باقر(ع) باقرالعلوم است، و اين لقبى است كه پیغمبر اسلام (ص) آن جناب را به آن ملقّب فرموده، چنانچه به روايت سفينه از جابر بن عبد اللّه منقول است كه حضرت رسول(ص) به من فرمود:
اى جابر! اميد است كه تو در دنيا بمانى تا ملاقات كنى فرزندى از من كه از اولاد حسين خواهد بود كه او را محمّد نامند، يَبْقُرُ عِلْمَ الدِّينِ بَقْرا،[1] يعنى: او مىشكافد علم دين را شكافتنى، پس هرگاه او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان.
شيخ صدوق (ره) روايت كرده از عمرو بن شمر، كه گفت: سؤال كردم از جابر بن يزيد جعفى كه براى چه امام محمّد باقر عليه السّلام را باقر ناميدند؟
گفت: به علّت آن كه يَبْقُرُ عِلْمَ الدِّينِ بَقْرا ؛ أى شقّه شقّا و اظهره اظهارا، شكافت علم را شكافتنى و آشكار و ظاهر ساخت آن را ظاهركردنى، بتحقيق حديث كرد مرا جابر بن عبد اللّه انصارى كه شنيد از رسول خدا(ص) كه فرمود: اى جابر! تو زنده مىمانى تا ملاقات مىنمايى پسرم محمّد بن علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب (ع) را كه معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات كردى او را از جانب من او را سلام برسان.
پس جابر بن عبد اللّه (ره) آن حضرت را در يكى از كوچههاى مدينه بديد و گفت، اى پسر تو كيستى؟
فرمود: محمّد بن علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب هستم.
جابر گفت: اى پسر با من روى كن. آن حضرت بدو روى كرده.
گفت: روى واپس كن، چنان كرد.
عرض كرد: سوگند به پروردگار كعبه كه اين شمايل و خصال رسول خدا(ص) است، اى فرزند، رسول خدايت سلام رسانيد، فرمود: مادامی كه آسمان و زمين بر جاى باشد سلام بر رسول خداى باد، و بر تو باد اى جابر كه تبليغ سلام آن حضرت نمودى، آنگاه جابر به آن حضرت عرض كرد:
يا باقر! انت الباقر حقّا، انت الّذى تبقر العلم بقرا.
و علما گفتهاند كه: آن حضرت را «باقر» گفتند لتبقّره فى العلم و هو تفجّره و توسعه فیه؛ چه آن حضرت شكافنده علوم اوّلين و آخرين و دلش بحر پهناور و چشمه جوشنده علم و دانش بود.
در تذكره سبط ابن الجوزى مسطور است كه آن حضرت را باقر ناميدند از كثرت سجود آن حضرت، بقر السّجود جبهته؛ اى فتحها و شقّها، يعنى گشاده كرد سجود جبين او را و قيل بغزارة علمه؛ يعنى بعضى گفتهاند كه آن حضرت را به سبب غزارت و كثرت علمش باقر لقب كردند.[2]
[1]. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 159، ناشر، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413 ق.
[2]. قمى، شيخ عباس، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل، ج2،ص، 1264، ناشر، دليل ما، قم، 1379 ش.