searchicon

کپی شد

ایمان عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)

در مورد ایمان حضرت عبدالعظیم (ع) باید گفت: ایشان، ثقه، عادل و در نهایت احتیاط و استحکام دین بوده، همچنان که دانشمند، فاضل و فقیه بوده است.

یکی از بهترین نشانه های ایمان  آن حضرت، بیان و عرضه دین و عقاید دینی خود، به محضر امام هادی (ع) است. این عمل، نشانه ایمان، ديندارى واقعى و احساس مسئوليتى است كه وى در سايه علم و دانش خود، به اهميت آن پى برده است. شيوه اقرار و اعتراف او به يک سلسله عقائد حتمى دين، براى همه ما مى تواند به عنوان يک درس آموزنده و سرمشق سازنده، مورد متابعت و پيگيرى قرار گيرد.

اینک ترجمه عرضه دين و اقرار عقائد حضرت عبدالعظيم (ع)، در محضر امام هادى (ع) از زبان خود آن بزرگوار، بیان می شود:

ایشان مى گويد: به محضر مولاى خود، على بن محمد هادى (ع) نائل شدم، همين كه چشم آن بزرگوار به من افتاد، فرمود: مرحبا اى ابوالقاسم، خوش آمدى، واقعا تو از دوستان ما هستى. سپس عرض كردم: اى پسر پيامبر، خيلى علاقه دارم، عقائد دينى خود را خدمت شما بيان كنم، تا چنانچه عقائد و افكار من مورد پسند و قبول شما باشد، بر آن استوار و باقى بمانم و بتوانم اين­گونه با خدا ملاقات کنم. امام (ع)، از اين پيشنهاد استقبال نموده و فرمود: آراء و عقائد خود را بيان كن.

عرض كردم: من عقيده دارم خدا يكى است و مانند او چيزى وجود ندارد، او هیچ گونه نقص ندارد و نظیر و مشابهی برای او نیست، خداوند متعال، جسم، صورت، عرض و جوهر نيست، بلكه خداوند جسم­ها را جسميت بخشيد و صورت­ها را تصوير كرده، عرض­ها و جوهرها را آفريده است، او پروردگار همه چيز و مالک و پديد آورنده همه موجودات است.

همچنين من عقيده دارم، محمد (ص)، بنده و فرستاده خدا بوده و آخرين پيامبران است و پس از آن حضرت تا روز قيامت، پيامبر ديگرى نخواهد آمد و شريعت و دين وى هم آخرين شريعت است و بعد از آن، ديگر هيچ شريعت و مذهبى به وجود نخواهد آمد.

در باره امامت هم، من عقيده دارم، پس از پيامبر (ص)، امام و خليفه و ولى امر، امير المؤمنين على بن ابي­طالب (ع) است، پس از آن بزرگوار، حسن (ع)، سپس حسين (ع)، بعد على بن حسين (ع)، آن­گاه محمد بن على(ع)، سپس جعفر بن محمد (ع)، بعد موسى بن جعفر (ع)، آن­گاه على بن موسى (ع)، بعد از وى محمد بن على (ع) و پس از ایشان، شما، اى مولاى من، پيشوا و مقتداى واجب الاطاعة خواهى بود.

وقتى صحبت من به اين­جا رسيد، حضرت هادى (ع) اضافه كرد: بعد از من هم فرزندم حسن (ع)، امام است، اما مردم درباره امام بعد از او چه خواهند كرد؟ عرض كردم، مگر جريان امام بعد از فرزند تو چگونه خواهد بود؟

فرمود: امامت امام پس از فرزندم حسن (ع) به گونه ای است كه، از نظرها غايب مى گردد، و شخصاً ديده نمى شود، و نام وى (نام اصلی ایشان) نبايد بر زبان­ها جارى شود، تا اين­كه از پشت پرده غيب بيرون بيايد و قيام كند و زمين را از قسط و عدل لبريز نمايد، همان طور كه زمين از ظلم و ستم انباشته شده است. ایشان می گوید: عرض کردم: اقرار مى‏كنم و معتقدم دوست آنان دوست خدا و دشمن ايشان دشمن خدا و طاعت ايشان طاعت خدا و معصيت ايشان معصيت خدا است و معتقدم كه معراج حقّ است و سؤال قبر حقّ است و جنّت و نار حقّ است و صراط و ميزان حقّ است و قيامت مى‏آيد و شكّى در آن نيست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مى‏فرمايد و معتقدم كه فرايض واجبه بعد از ولايت نماز و زكاة و روزه و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر است.

هنگامی که صحبت من بدين جا رسيد، امام هادى (ع) فرمود: اى ابوالقاسم، به خدا سوگند، اعتقاداتى كه عرضه داشتى، مبانى واقعى دين الهى است كه، خداوند براى بندگان خود برگزيده و از آن خشنود مى شود؛ بنابراين، بر اين عقائد استوار و ثابت قدم باش؛ زيرا خداوند در اين راه تو را در زندگى دنيا و آخرت، پايدار و جاويدان مى گرداند.[1]

 


[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 36،ص 412؛ شيخ صدوق، امالى، مجلس 54؛ شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2ص 51؛ منتهى الامال ، ج 2،ص 263، شيخ صدوق، توحيد، ص 82؛ شیخ صدوق، كمال الدين، ترجمه پهلوان، منصور، ج 2، ص 75، دار الحديث.‏