searchicon

کپی شد

ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)

بعضی از اهل سنت در ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، تشکیک کرده و معتقدند که ایشان در طول حیات خود به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان نیاورده است؛ زیرا مشاهده نشده که نماز بخواند و او بدون اسلام از دنیا رفته است.[1]

در مقابل، علمای شیعه امامیه و نیز زیدیه و برخی از علمای اهل سنت،[2] به استناد روایات اسلامی و شواهد تاریخی، بر این عقیده‌اند که حضرت ابوطالب مؤمن بوده و مؤمن نیز از دنیا رفته است.

به بعضی از دلایل آنها اشاره می شود:

1. حضرت ابوطالب (علیه السلام) در مواضع متعدد، در قالب نظم و نثر به نبوت و پیامبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حقانیت راه آن حضرت، اعتراف نموده است. از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصاید طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب شده که مضمونش چنین است:

«اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد (صلی الله علیه و آله) بسان موسی و مسیح (علیهما السلام) پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند. ای سران قریش! تصوّر کرده‌اید که می‌توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می‌پرورانید که کمتر از خواب‌های آشفته نیست. او پیامبر است و وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می‌گردد».

ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده‌اند: «ای قریش آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی، پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی ذکر شده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید دربارۀ کسی که خدا محبّت او را در دل‌ها به ودیعت گذارده ستم کرد».

همچنیین در جای دیگر آورده‌اند: «اى برادرزاده تا ابوطالب در ميان خاک نخوابيده و لحد را بستر نساخته، هرگز دشمنان به تو دست نخواهند يافت. آن چه را مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می‌دانم تو پند دهندۀ من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد (صلی الله علیه و آله) از بهترین آیین‌ها است».[3]

دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیه السلام)، واضح و غیر قابل انکار است، به نحوی که برخی از امامان معصوم (علیهم السلام) به بعضی از این اشعار بر ایمان ابوطالب استشهاد نموده‌اند.[4]

2. در محضر امام سجاد (علیه‌السلام) از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: «در شگفتم که چرا مردم در ایمان او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقان در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب، در نکاح او بود».[5]

3. از امام باقر (علیه‌السلام) درباره گفتار مردم پیرامون معذب بودن حضرت ابوطالب در آتش جهنم، سؤال شد، حضرت فرمود: «اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو و ایمان سایر مردم در کفه دیگر قرار داده شود، همانا ایمان او ترجیح دارد، سپس فرمود: آیا نمی دانید که حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در زمان حیاتش دستور می‌داد که از طرف حضرت عبدالله (پدر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله) و از طرف حضرت ابوطالب پدر بزرگوارش، حج بجا آورند و برای بعد از خود نیز نسبت به این امر، وصیت فرمود؟». [6]

4. امام جعفر صادق (عليه السّلام) ‏از پدران بزرگوارش (عليهم السّلام) نقل نموده كه حضرت اميرالمؤمنين على (علیه السلام) روزى در رحبه[7] نشسته بود و مردم بسياری در اطراف آن حضرت جمع شده بودند. در ميان آن جماعت شخصى برخاسته و گفت: يا اميرالمؤمنين شما جایگاهی داری که حضرت ربّ‌العالمين شما را در آن جایگاه قرار داده و حال آن که پدرت در آتش جهنم معذّب است؟ اميرالمؤمنين على (علیه السلام) فرمود: «ساکت باش! خداى تبارک و تعالى زبانت را قطع نماید. قسم به آن خدایى كه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق، به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم اراده كند كه همه گنهكاران روى زمين‏ را شفاعت نمايد، همانا پروردگار عالم شفاعت او را درباره همه آنها قبول می فرمايد. آیا پدرم در آتش جهنم معذّب باشد در حالی كه فرزند او تقسيم کننده بهشت و جهنم است؟[8] قسم به آن خدایى كه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق به پیامبری مبعوث فرمود، همانا نور پدر بزرگوارم در روز قيامت، انوار تمامى خلايق را تحت الشعاع قرار خواهد داد، مگر پنج نور: نور محمد (صلی الله علیه و آله)، و نور من، و نور فاطمه، و نور حسن، و نور حسين و اولاد امامش (عليهم السّلام)؛ زيرا كه نور پدرم از نور ما است كه خداوند سبحان، نور ما را دو هزار سال قبل از آفرینش آدم خلق فرمود».[9]

5. حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه‌ای از محضر امام رضا (علیه‌السلام) در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا (علیه‌السلام) در جواب فرمود: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است».[10]

6. اصبغ بن نباته می‌گويد: از امير المؤمنين (عليه السلام) شنيدم كه‏ مى‏فرمود: «به خدا سوگند كه پدرم و جدّم عبد المطّلب و هاشم و عبد مناف، هيچ‌گاه بتى را نپرستيدند. سؤال شد: پس چه مى‏پرستيدند؟ فرمود: مطابق دين ابراهيم (عليه السّلام) به جانب خانه كعبه نماز مى‏خواندند و بدان متمسّک بودند». [11]

البته هر چند ابن ابی الحدید معتقد است که در آن زمان، ]در مکه[، هنوز نماز، واجب نشده بود و نمازی که مرسوم بود، نماز غیر واجب بود که هر که می‌خواست می‌خواند و هر که نمی‌خواست ترک می‌کرد و نماز، در مدینه، واجب شد، ولی این مطلب به اصل ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) لطمه‌ای وارد نمی‌سازد.[12]

7. «علّامه مجلسى» مى‏گويد: شيعه اماميه بر اسلام حضرت ابوطالب (علیه السلام) اجماع دارد و این که ایشان از ابتدای امر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان آورده بود و هیچ‌گاه بتی را نپرستید … .[13]



[1]. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 65 و 66.

[2]. همان.

[3]. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 71 – 80؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 446 – 450.

[4]. كلينى، محمد بن یعقوب، كافی، ج ‏1، ص 448 و 449.

[5]. شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 69.

[6]. همان، ص 68؛ الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج 7، ص 390.

[7]. الرّحبة به فتح راء، به زمین وسیع گفته می‌شود. رحبه مسجد به حیاط وسیع آن می‌گویند. همچنین نام محله‌ای در کوفه است. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 1، ص 414؛ طریحى، فخر الدین،‌ مجمع البحرین‌، محقق: حسینى، سید احمد، ج ‏2، ص 69.

[8]. اشاره به یکی از القاب امام علی (علیه السلام)؛ یعنی قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.

[9]. طوسى، محمد بن حسن،‏ الأمالی، ص 702.

[10]. الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج ‏7، ص 532.

[11]. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 174 و 175.‏

[12]. شرح نهج البلاغه، ج ‏14، ص 83.

[13]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، محقق: جمعى از محققان، ج ‏35، ص 138 و 139؛

برای آگاهی بیشتر از ادلۀ ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)، ر.ک: سؤال 3414، (سایت اسلام کوئست: 4087)وسؤال 8439، (سایت اسلام کوئست: 8587).