کپی شد
ایران سرزمین تشیع
سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات پیامبر اکرم (ص) و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز»، شاه ایران و ورود رسمی این دین به ایران، به سال 16 هجری قمری در زمان حکومت عمر بن خطاب، خليفه دوم برمی گردد.
اما سؤال اساسی اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعی هستيم؟
در جواب این پرسش گفتنی است: نخست بايد پذيرفت که استقرار و نفوذ يک مذهب در ميان يک قوم، امری تدريجی است نه دفعی. به نظر میرسد از زمانی که اولين ايرانی به تشيع گرايش يافته تا زمانی که تشيع در ايران فراگير شد و اکثريت ايرانيان را شيعيان تشکيل دادند، حدود 10 قرن به طول انجاميده باشد.
اتفاقاتی که طی 10 قرن اوليه اسلام در ايران به وقوع پيوست، باعث فراگيری تشيع در ايران شد که به اجمال میتوان آنها را اینگونه مرور کرد:
از وقتى که اسلام در ایران راه پیدا کرد، به همراه آن اسلام شیعى و سنى در این سرزمین راه یافت؛ چون تشیع و تسنن دو شاخه یا دو قرائت و یا دو جمعیت سیاسى – مذهبى درون خانواده اسلام قرار دارند. امروزه همه شاهدند که در هر جا اسلام پا گذاشته است، دو جریان سیاسى – مذهبى مذکور حضور دارند. در اکثر کشورهاى اسلامى جمعیت شیعه نسبت به جمعیت سنى کمتر است، به جز در چند کشور، از جمله جمهوری اسلامی ایران، جمهورى آذربایجان، عراق، کویت، بحرین، یمن و لبنان که جمعیت شیعه برابر با اهل سنت، و یا بیشتر است. در ایران قریب به نود درصد مردم شیعه هستند. این پدیده مانند دیگر پدیدههاى مهم اجتماعى از زمینهها و عوامل گوناگونى پدید آمده که برخى از مهمترین علل بدین شرح است:
1ـ تفاوت در سیاستهاى علوى و اموى در جذب و دفع ایرانیان:
برتری عرب بر عجم از سیاستهاى، خلیفه دوم بود و بعد خلیفه سوم آن را ادامه داد.
هنگامى که امام على (ع) حکومت را در دست گرفت، با آنان به عدل رفتار کرد. بعد از آن که بنىامیه قدرت را در دست گرفت، سیاست خلیفه دوم را در پیش گرفت و ایرانیان را شهروند درجه دوم به حساب آورد.
در سیاست خلیفه دوم و بنى امیه آمده است:
ایرانیان نبایددر مدینه باشند؛ زبان ایرانى نباید تکلم گردد؛ از پول بیت المال باید اسراى عرب آزاد شوند، نه ایرانى؛ عربها از ایرانىها زن بگیرند، ولى به ایرانىها زن ندهند؛ مسلمانان واقعى عربها هستند، نه عجمها و ایرانىها. عرب از غیر عرب ارث ببرد، ولى غیر عرب و ایرانى از عرب نباید ارث ببرد؛ کارهاى مشکل و طاقت فرسا را باید ایرانىها انجام دهند، نه عربها؛ در صف اوّل نماز جماعت باید عربها باشند، نه غیر عرب؛ امام جماعت و قاضى باید عرب باشد، نه عجم و غیر عرب.[1]
طبیعى است که این سیاست، ایرانىها را به خلیفه دوم که از شخصیتهاى برجسته اهل سنت به شمار مىآید، بدبین مىکند، اما امام على (ع) در برابر این سیاست قرار داشت. حضرت با کمال رفق و مدارا با ایرانىها برخورد مىکرد که گاهى مورد اعتراض برخى از عربها قرار مىگرفت.
ابن عباس مىگوید: یکى از دلائل شکست على (ع) این بود که امتیازات عربى را در نظر نگرفت و عربها بر حضرت خشمگین شدند.[2] سیاست امام على (ع) ایرانیان را به خود جذب نمود.
2ـ قدرت تأثیر گذارى شیعۀ سیاسى موجود در عراق بر ایران: آن گاه که کوفه مرکز خلافت امام على (ع) شد و عراقىها از حکومت امام دفاع و در برابر معاویه ایستادگى کردند، بسیارى از یاران حضرت از نظر اعتقادى شیعه نبودند، ولى از نظر سیاسى شیعه على (ع) بودند.
تشیع سیاسى عراقىها، زمینهاى شد براى تشیع اعتقادى در عراق و مناطقى که از نظر تشکیلات سیاسى زیر نظر عراق بود (در دوره بنى امیه تمامى مناطق ایران زیر نظر استاندارى کوفه اداره مىشد).
3- افزون بر این، مهاجرت طایفه اشعرىها به قم، موجب شد قمىها شیعه شوند.
شهر قم را باید نخستین شهر شیعی دانست. شهر قم از شهرهایی بود که در سال 23 هجری به دست اعراب و با فرماندهی ابوموسی اشعری فتح گردید و مردم آن به اسلام گرویدند. پس از گذشت شصت سال این شهر و اطراف آن توسط قبیله اشعری که از اهالی کوفه بودند، به عنوان پناهگاهی امن برگزیده شد و آنان از ترس حجاج، حاکم بنیامیه در عراق، از کوفه به عنوان پناهگاه به قم آمدند.[3]
برخی از مورخان علت آمدن اشعریان را به قم این گونه نوشتهاند: «عبدالرحمان بن محمد بن اشعث» امارت سجستان را از ناحیه حجاج بر عهده داشت، پس از خروج (شورش) وی بر حجاج و شکست او، به کابل گریخت؛ فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری به نامهای عبدالرحمان و عبدالله و احوص و اسحاق و نعیم که در شمار لشکر ابن اشعث بودند، از وی جدا شده و در اطراف قم ساکن شدند. به دنبال آن بستگان و عموزادگانشان نیز به قم آمدند و بر این منطقه تسلط یافتند؛ عبدالله فرزند بزرگ سعد بود. وی پسری داشت که شیعه امامی بود و در کوفه رشد یافته بود، او هم از کوفه به قم آمد و میتوان گفت که او افکار تشیع را به قم انتقال داد.[4]
پسر عبدالله بن سعد اولین کسی بود که پیرو امام صادق (ع) شد. به احتمال زیاد او «عیسی بن عبدالله» است، که از امام صادق و امام کاظم (ع) روایت نقل کرده و همچنین سؤالاتی را برای امام رضا (ع) فرستاده است. به نظر میرسد دیگر افراد این قبیله از او پیروی کرده باشند.[5]
پس از عیسی بن عبدالله فرزندش «محمد بن عیسی» رهبری اشعریان را عهدهدار شد. وی امام رضا (ع) را دید و از حضرت جواد (ع) روایت نقل کرد؛ پس از محمد، پسرش «احمد بن محمد بن عیسی» رهبری را به دست گرفت. احمد با حضرت رضا و حضرت جواد و امامهادی (ع) ملاقات کرد.
بدین ترتیب قم به عنوان مرکز عمده حدیث امامی که در ابتدا در کوفه روایت میشد، مرکزی برای تشیع شناخته شد. کمک قم در رشد مذهب شیعه امامی به لحاظ پناهگاه اصلی دانشمندان محدث امامی و به دلیل پیروی از امامان (ع) مؤثر بوده است.[6]
انشعاباتی که در کوفه میان شیعیان پدید آمد، هیچ کدام در بین شیعیان قم دیده نشده است، بدین ترتیب قم به عنوان مرکز عمده حدیث و شیعیان امامی درآمد. کمک قم در رشد شیعه امامی، هم به لحاظ پناهگاه اصلی دانشمندان محدث امامی و هم به دلیل پیروی بی شائبه از امامان شیعه، اثری به سزا داشته است.[7]
4- در قرن چهارم که بغداد مرکز علمای شیعی شد، تلاشهای عالمانه شیخ مفید، شیخ طوسی و دیگران سبب شد برخی از مناطق ایران همانند ری و جبال به تشیع گرایش پیدا کنند.
5- فعالیتهای علامه حلی در اوضاع سیاسی ایران در زمان سلطان مغول «اولجایتو» تأثیر گذاشت و او به مذهب تشیع گرایش پیدا کرد و از سال 707 هجری قمری در ایران مذهب شیعه اثنا عشری رسمیت پیدا کرد.
6ـ محبوبیت علویان در ایران، مظلومیت آنان و مهاجرت سادات علوی به ایران نیز، زمینهساز گسترش شیعه در ایران است.
7ـ کمکهای شایان امامان (ع) به ایرانیها در رفع تبعیض و ظلم بر آنان در این رویکرد مؤثر است.
8- پیدایش سنیهای معتدل و دوستدار اهل بیت (ع) که از اینها برخی به سنی دوازده امامی تعبیر کردهاند،[8] آنان هم به خلافت خلفای راشدین و هم به امامت دوازده امام (ع) عقیده داشتند.
9ـ حکومت صفویه و تلاش عالمان شیعی جبل عامل و … .[9]
10- در قرن سوم، مردم گیلان بر اثر ظلم و ستم کارگزاران طاهریان، علیه آنان قیام کردند و جابر بن هارون را که در آن نواحی، فرمانروا بود، از آن جا بیرون کردند. رهبران این قیام، محمد و جعفر، از اهالی دیلم، شیعه بودند. دیلمیان برای استواربخشی قدرت خود، تصمیم گرفتند از علویان دعوت کنند. آنان به سراغ «محمد بن ابراهیم» رفتند که نپذیرفت و «حسن بن زید حسنی» را به آنان معرفی کرد. «حسن بن زید» که بعدها به نام داعی اوّل یا داعی کبیر لقب یافت، دعوت آنان را پذیرفت و به سوی طبرستان رفت. با رفتن وی به آن نواحی، عدهای از مردم غیر مسلمان نیز به دست او مسلمان شدند. او از دیلم روانه شرق مازندران شد و ضمن درگیری با حاکمان طاهری، موفّق شد بر منطقة مازندران تسلّط یابد و بعد از پیروزی، در آمل استقرار یافت. پس از آن، آمل، ساری و گرگان، به ضمیمه گیلان و دیلم، جزو مناطقی بودند که مدّت بیست سال توسط علویان اداره میشد.[10]
دولت علویان طبرستان، نخستین دولتی علوی بود که در شرق اسلامی، به دور از تأیید خلفای عباسی تشکیل شد.[11] در حقیقت این نخستین بار بود که علویان پس از قیامهای طولانی در مناطق مختلف، توانسته بودند دولتی را تشکیل دهند.[12]
عقیده «حسن بن زید» را تشیع زیدی دانستهاند، اما برخی از منابع، وی را از علمای شیعه و والیان امامیه به حساب آوردهاند.[13] آنان از سال 250 تا 345 بر طبرستان حکومت کردند.[14]
عدهای بر این باورند که اولین سلسله دوازده امامی ایرانی، باوندیان،[15] حاکم در مازندران، در دوره سلجوقی بودند که به عنوان پناه دهنده به عالمان امامی، عمل میکردند.[16]
11- دومین حکومت مقتدر شیعی در ایران، آلبویه،[17] فرزندان ابوشجاع (که برخی نسب آنان را به شاپور پادشاه ساسانی میرسانند)، دولت مقتدر شیعی را در بخش بزرگی از ایران و عراق تشکیل دادند. بویه ایان در سال 322 وارد شیراز شده، آنجا را مقر حکومت آتی خود قرار دادند. آل بویه پس از تثبیت حکومت خود در فارس و خوزستان، به سوی بغداد حرکت کردند. سرانجام در سال 334 معزّالدوله وارد بغداد شد و بر خلیفه بغداد چیره گردید.[18]
سلطه آنان بر بغداد، از عوامل مهم گسترش تشیع در قرن چهارم است. البته پیش از آمدن آنان به بغداد، تشیع در آن جا نفوذ داشت، که بدون چنین نیرویی، آلبویه نمیتوانستند در این شهر دوام بیاورند.[19]
در تشیع آل بویه تردیدی نیست، ولی در این که زیدی بودند یا امامی، به صورت قطعی نمیتوان نظر داد. به نظر میرسد نخستین فرمانروایان آنان زیدی باشند،[20] اما سپس به مذهب اثنی عشری گرایش پیدا کردند. رکنالدوله با شیخ صدوق مناسبات گرمی داشته است.
نوشتن برخی از شعارهای شیعی به دستور معزّالدوله در سال 351 بر در مساجد، حکایت از تشیع امامی وی دارد.[21]
در سایه حکومت 113 ساله آلبویه، شیعیان توانستند با آزادی نسبی موجود، دامنههای افکار شیعی را توسعه داده، عقاید و احادیث خود را در قالب کتابها و رسالهها تدوین و عرضه کنند.
از پدیدههای مهم این دوران را میتوان برگزاری مراسم گرامیداشت عاشورا در بغداد در سال 352 از سوی معزّالدوله برشمرد.[22]
نتیجه آنکه، آنچه از شواهد بر می آید این است گه شیعه شدن ایرانیان، همزمان با رشد فکری و علمی آنها، و به مرور زمان در ایران صورت گرفته است.
[1]. هلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد.
[2]. ابن ابى الحدید، عبد الحميد، شرح نهج البلاغه، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج 16، ص 23 و 24.
[3]. جعفریان، رسول، مقالات تاریخی، دفتر اوّل، ص 276.
[4]. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 397.
[5]. مقالات تاریخی، ص 277 ـ 279.
[6]. همان، ص 279 و 280.
[7]. همان، ص 279.
[8]. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 725 ـ 728.
[9]. همان.
[10]. به نظر می رسد که مدت حکومت علویان در آمل به عنوان مرکز حکومت، 75 سال و با ضمیمه کردن مناطق دیگر و ادامه حکومت به مدت 20 سال، مدت زمان حکومت علویان درطبرستان به 95 سال می رسد.
[11]. تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 725 ـ 728.
[12]. همان، ص 297.
[13]. همان، ص 292.
[14]. حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبشهای مذهبی در ایران، ج 2، ص 792.
[15]. باوندان منسوب به «آل باوند» سلسلهای از امیران مازندران بودند که احتمالاً از نوادگان قبادشاه ساسانی هستند. رک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 585.
[16]. همان، ص 285.
[17]. برخی آلبویه را به عنوان نخستین سلسله شیعه دوازده امامی ایرانی به شمار آوردهاند، همان، ص 285.
[18]. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 359 و 360؛ تاریخ جنبشهای مذهبی ایران، ج 2، ص 792. برگرفته از سایت مرکز پاسخگوئی به سؤالات.
[19]. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 361، برگرفته از سایت مرکز پاسخگوئی به سؤالات.
[20]. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 640. برگرفته از سایت مرکز پاسخگوئی به سؤالات.
[21]. تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 362 و 363؛ ابن اثير، على بن ابى الكرم، الکامل، ج 8، ص 542 برگرفته از سایت مرکز پاسخگوئی به سؤالات.
[22]. تاریخ تشیع، ص 364 ـ 367. برگرفته از سایت مرکز پاسخگوئی به سؤالات.