کپی شد
اکتفا به قرآن
اکتفا به قرآن و حذف روایات، شبهۀ جدیدی نیست که بدون پیشینۀ تاریخی و مربوط به این عصر و زمان باشد، بلکه از اولین مسائلی است که بعد از رحلت رسول اکرم اسلام (ص) بلکه در زمان حضرتش از طرف برخی مطرح شده است.
از این رو، نخست به سابقۀ این بحث پرداخته سپس به تحلیل و پاسخ آن می پردازیم.
پیشینۀ بحث اکتفا به قرآن و حذف روایات و سنت تقریباً به سابقۀ اسلام می رسد؛ زیرا در اواخر عمر مبارک پیامبر (ص) زمانی که آن حضرت (ص) درخواست قلم و دوات و کاغذ نمودند تا چیزی بنویسند که رهنمود باشد برای امّت اسلام تا بعد از آن حضرت، به بیراهه نروند متأسفانه خلیفۀ دوم با این امر به مخالفت می پردازد و می گوید: کتاب خدا (قرآن) ما را بس است.
در تأیید این سخن مان از مهمّ ترین و معتبر ترین منابع اهل سنت بهره می گیریم.
صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد و … نقل می کنند: ابراهیم بن موسی از هشام بن معمر از عبدالله بن محمد از عبدالرزاق از معمر از زهری از عبیدالله بن عبدالله بن عباس (رض) نقل می کنند که ابن عباس گفت: زمان پایانی عمر مبارک پیامبر اسلام (ص) تعدادی از صحابه از جمله عمر بن خطاب خدمت آن حضرت بودند که آن حضرت (ص) فرمود: نزد من بیایید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر او چيره شده، نزد شما قرآن است كتاب خدا ما را بس است.[1] حاضران نزد پيامبر به اختلاف برخاستند. برخى گفتند: آن چه پيامبر فرمود درست است نزد آن حضرت بیایید تا چیزی بنویسد که بعد از او گمراه نشوید. و گروهى سخن عمر را تأييد كردند. چون جنجال و اختلاف پیش پیامبر(ص) بالا گرفت ایشان (ص) فرمود: از نزد من برخيزيد و بيرون رويد كه در چنين محضرى، غوغا روا نيست.[2] عبیدالله می گوید: عبد اللَّه بن عباس گفت: مصيبت از آنجا آغاز شد كه ميان پيامبر و نوشته او فاصله افكندند.[3]
بر این اساس، بحث مان را در دو منظر برون دینی و درون دینی پی می گیریم:
اول. دلیل عقلی
اگر فرض را بر این بگذاریم که این سخن درستی است و همۀ مسلمانان بر این مطلب اتفاق داشته باشند و بپذیرند، آیا واقعاً قرآن ما را بس است و نیازی به سنت پیامبر (ص) نیست.
آیا در آن صورت تمام برداشت ها از قرآن یکی خواهد بود و همه در فهم آن اتفاق دارند.
گرچه پاسخ به این پرسش ها توضیح واضحات است و وجدان آگاه هر شخص، خود پاسخی مناسب ارائه می نماید، اما باز هم ما اجمالاً به پاسخ آن می پردازیم.
بهترین دلیل بر امکان هر شی ء وقوع آن است (ادلّ الدلیل علی امکان الشیء وقوعه).
1. ما می بینیم همۀ مسلمانان اعمّ از اهل سنت و شیعه در فهم و برداشت آیات قرآن نظر واحدی ندارند، کمتر مسئله ای در اصول و فروع یافت می شود که همۀ مفسرین و علمای اسلامی در آن دیدگاه واحدی داشته باشند.[4]
2. آیا کسی می تواند توهّم کند که ما از سنت بی نیاز هستیم، آیا همۀ تکالیف ما با تمام جزئیاتش در قرآن آمد؟ آیا تمام احکام نماز، روزه، زکات، حج و … در قرآن بیان شد.
3. راستی اگر این سخن را بپذیریم، تکلیف این همه کتب حدیثی اهل سنت (که غیر قرآن هستند) از جمله صحاح ستّه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی، و سنن ابن ماجه) و صدها، بلکه هزاران کتاب پیرامون حدیث چه می شود.
دوم. اجماع
امروزه تمام فرق و مذاهب فقهی و کلامی اجماع و اتفاق دارند بر این که ما بی نیاز از حدیث نیستیم و هیچ فقیه و متکلّم و صاحب نظری پیدا نمی شود که بر این باور باشد مسلمانان در اعتقاد و عمل بی نیاز از حدیث هستند.[5]
سوم. قرآن
خداوند در قرآن می فرماید: آن چه را رسول خدا (ص) براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است![6]
اين جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضير نازل شده، ولى محتواى آن يك حكم عمومى در تمام زمينه ها و برنامه هاى زندگى مسلمان ها است،[7] و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پيامبر (ص).[8]
بر طبق اين اصل همۀ مسلمانان موظّفند اوامر و نواهى پيامبر (ص) را به گوش جان بشنوند و اطاعت كنند، خواه در زمينۀ مسائل مربوط به حكومت اسلامى باشد، يا مسائل اقتصادى، و يا عبادى، و غير آن، به خصوص اين كه در ذيل آيه، كسانى را كه مخالفت كنند به عذاب شديد تهديد كرده است.[9]
خلاصه و به سخن دیگر، روشن و واضح است که امر و نهی رسول خدا (ص) همان سنت آن حضرت است که خداوند ما را به پیروی از آن حضرت امر می فرماید.
در اين جا ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چگونه خداوند دستور مىدهد كه همه مردم بدون استثنا آن چه را پيامبر (ص) مىگويد بى قيد و شرط بپذيرند؟!.
ولى با توجه به اين كه ما پيامبر (ص) را معصوم مىدانيم، و اين حق فقط براى او و جانشينان معصوم او است پاسخ سؤال روشن مىشود.
جالب توجه اين كه در روايات زيادى[10] به اين مسئله اشاره شده است كه اگر خداوند چنين اختياراتى را به پيامبرش داده به خاطر آن است كه او را كاملاً آزموده و خلق عظيم و اخلاق فوق العاده دارد كه چنين حقّى را به او تفويض فرموده است.[11]
چهارم. حدیث
احادیث دالّ بر حجیت سنت در منابع اهل سنت و شیعه زیاد است و ما را به اخذ سنّت راهنمایی و تشویق می نماید.
از جملۀ آن حدیث ثقلین است که در کتب روایی هر دو فرقه در حدّ تواتر نقل شده است.
احمد بن حنبل که یکی از امامان چهارگانۀ اهل سنّت است در مسندش نقل می کند: اسود بن عامر می گوید: ابو اسرائیل یعنی اسماعیل بن اسحاق ملائی از عطیّه از ابو سعید نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود: در ميان شما دو چيز گران نهاده ام يكى از آن دو بزرگتر و گران تر از ديگرى است. كتاب خدا ريسمان پيوسته از آسمان تا زمين و عترت و اهل بيتم و این دو از هم جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر به من برسند.[12]
ملاحظه می شود که در این حدیث، پیامبر (ص) اهل بیت (ع) را عِدل و در کنار قرآن قرار داده است؛ یعنی همان طور که مسلمانان موظف به اخذ از قرآن هستند همچنین وظیفه دارند که در مواقع لزوم از اهل بیت (ع) نیز اخذ کنند و این دو با هم کامل هستند و اخذ یکی بدون دیگری ناقص است.
[1] . در روايت پسر عمر: همانا پيامبر هذيان مىگويد، نهج الحق و كشف الصدق، ص 333.
[2] . صحیح بخاری، ج 17، ص 417، حدیث 5237؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 414؛ مسند احمد، 6، ص 368 و 478، مصدر الكتاب: موقع الإسلام http://www.al-islam.com.
[3]. حلی، نهج الحق و كشف الصدق، ص 333، كهنسال، مؤسسه دار الهجره، قم، 1407 هـ ق.
[4]. در این رابطه به تفاسیر اهل سنت مراجعه نمایید.
[5]. منظور از اجماع در این جا اجماع مصطلح فقهی نیست، بلکه اتفاق و عدم اختلاف است که می تواند مؤید ما باشد.
[6]. حشر، 7، وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ.
[7]. المورد لا یخصّص الوارد.
[8]. فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج 29، ص 507، ناشر: دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ سوم، 1420 ق.و الأجود أن تكون هذه الآية عامة في كل ما آتى رسول اللَّه و نهى عنه و أمر الفيء داخل في عمومه. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 19، ص 353، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 هـ ش.
و اين آيه با صرف نظر از سياقى كه دارد، شامل تمامى اوامر و نواهى رسول خدا (ص) مىشود، و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمى از فىء نيست، بلكه شامل همه اوامرى كه مىكند و نواهيى كه صادر مىفرمايد هست.
[9]. مكارم، شيرازى ناصر، نمونه، ج 23، ص 507 و 508، دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1374 هـ ش، چاپ اول.
[10]. رواياتى كه اين بحث در آن مطرح شده متعدد است برای دست یابی به آن می توانید به جلد 5 تفسير نور الثقلين صفحه 279 تا 283 مراجعه نمایید.
[11]. مكارم، شيرازى ناصر، تفسير نمونه، ج23، ص 509 و 510.
[12]. مسند احمد، ج 22، ص 226 ، 252 و 324؛ ج 39 ص 308، حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْرَائِيلَ يَعْنِي إِسْمَاعِيلَ بْنَ أَبِي إِسْحَاقَ الْمُلَائِيَّ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.