کپی شد
اهمیت و جایگاه تاریخ
خداوند، در موارد مختلف، ما را به مطالعۀ آثار پیشینیان فرا می خواند و آنها را به عنوان درس عبرتی برای ما معرفی می نماید،[1] و به تعبیری، گذشته را چراغ راه آینده می داند. بشر امروز نیز این واقعیت را درک نموده و در مجامع علمی و دانشگاهی بیشتر کشورهای دنیا، مطمئناً جایی برای آموزش تاریخ یافت می شود و نمی توان معتقد بود که تمام آنها به دنبال افسانه ها و خرافات بوده و در حقیقت به کژراهه می روند. آری! باید دقت نمود تا هر موضوع بی اصل و اساسی را به عنوان واقعه ای تاریخی نپذیریم، اما افراط در انتقاد از تاریخ، نه با آموزه های دینی همخوانی داشته و نه مجامع علمی امروز، آن را مورد قبول خود قرار خواهند داد.
تاریخ دست نوشته عده ای انسان است؛ از این رو بعضی به این علم خدشه وارد می کنند. در این صورت این اشکال تنها به علم تاریخ بر نمی گردد، بلکه تمام علوم بشری را در بر خواهد گرفت و با این استدلال، نباید هیچ علم و دانشی را پذیرفت، و در پی آن، مدارس و دانشگاه ها، باید تعطیل شده و علم آموزی و دانش اندوزی را نیز متوقف نمود. یقینا چنین چیزی، ممکن نیست، اما برای برطرف نمودن این اشکال، پرسشی را مطرح می نماییم، مبنی بر این که آیا اکنون باید به خبرهایی که توسط رسانه های ارتباط جمعی در ارتباط با اتفاقات روزمره، در اختیارمان قرار می گیرد، اعتماد نماییم، یا خیر؟!
اگر پاسخ منفی باشد، پس چگونه زندگی اجتماعی خود را تنظیم می نماییم و به عنوان نمونه، در رأس تاریخ مقرر، در مراسم و آزمون ها شرکت می کنیم، و یا بعد از اطلاع از قبولی در آزمون، مراحل بعدی را پیگیری می نماییم و صدها مورد مشابه دیگر؟!
ما معتقدیم که در زمینه مسائل تاریخی نیز باید، به همین روش عمل نماییم، نه نگاهی افراطی به تاریخ داشته و تمام آنچه در کتب تاریخی نقل شده است را بدون هیچ کنکاش و جست و جویی، مسلّم و غیر قابل خدشه دانسته، آنها را بپذیریم و نه آن که در مسیر تفریط قدم برداشته و کل تاریخ را به دلیل آن که ساخته دست بشر جایز الخطا است، به کنار نهاده و اساسا هیچ واقعۀ تاریخی، حتی آن دسته از وقایعی که به صورت متواتر نقل شده را نپذیریم، بلکه راه درست، آن است که هر موضوع تاریخی را با نگاهی منتقدانه، بررسی نموده و در صورت کافی بودن دلایل، آن را پذیرفته و در غیر این صورت، یا با نگاهی تردید آمیز به آن نگریسته و یا حتی کاملا آن را رد نماییم.
هیچ دانشمند مسلمانی، معتقد نیست که تاریخ را باید به صورت مطلق و صد در صد پذیرفت و اگر چنین بود، نیازی به تدوین علومی؛ مانند رجال، تراجم، درایه، کتاب شناسی و … از سوی آنان نبوده و این همه تحلیل ها و بررسی های دقیق در ارتباط با مسائل تاریخی ارائه نمی شد، بلکه تنها به مطالعه تاریخ بسنده شده و هرچه در آن بود، بدون هیچ شک و تردیدی پذیرفته می شد.
.[1] روم، 9؛ فاطر، 44؛ غافر، 21 و 82؛ محمد، 10؛ یوسف، 109 و 111؛ و … .