searchicon

کپی شد

اهل حق و تناسخ و حلول

«تناسخ‏»، يعنى حلول روح از قالبى به قالب ديگر، كه در مذهب اهل حق، سنگ اساس عقايد ايشان است.

حلول ذات(روح) را «دونادون‏» می­گويند. به عقيدۀ ايشان در تن هر كس ذره‏اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاكان و برگزيدگان، هميشه در گردش مى‏باشد، که آن را گردش مظهر به مظهر می­نامند. در اين باره آنان معتقد به هفت جلوه پياپی هستند و مى‏گويند: هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خود، به صورت اتحاد در بدن­هاى خاكى «حلول‏» مى‏نمايد، اين «حلول‏» به منزله لباس پوشيدن و كندن است، كه آن را به فارسى جامه و به تركى «دون‏» می گويند و این همان است كه در فلسفه برهمايى هندوئى، به لفظ «كارما» آمده است. چنان كه در كتاب «سرانجام‏» آمده است: «خداوند در ازل درون درى مى‏زيست، سپس براى نخستين بار تجسم يافت و به صورت شخصى به نام خداوندگار يا كردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت». در كتب مذهبى ايشان آمده است كه از رنج مرگ نهراسيد، باكى از مرگ نيست؛ زيرا مرگ آدمى، شبيه به پنهان شدن مرغابى زير آب است؛ يعنى در جايى پنهان مى‏شود و در جاى ديگر سر بر مى‏دارد. منظور از اين «تناسخ‏» و جاى به جاى شدن از بدنى به بدن ديگر رفتن، و پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏اى ظاهر شود، چهار فرشته كه آنها را چهار ملک می­گويند، در ابدان ديگران تجسم مى‏پذيرد، همان­طور كه خداوند در هفت صورت تجلى مى‏كند، فرشتگان نيز در هفت صورت تجلى می­نمايند، چنان كه در كتاب عهد سلطان صهاک فرشته‏اى به صورت سلمان و در عهد خداوندگار فرشته‏اى به صورت بنيامين در آمد.

در كتاب «سرانجام‏» آمده است كه فرشتگان، صادر از خداوند هستند، نخستين ايشان از زير بغل خداوندگار، دومين آنها از دهان او، سومين آنها از نفسش، چهارمين از عروقش و پنجمين از نورش پیدا شد.

در كتاب ديگرى آمده است كه بنيامين از عرق خداوندگار پيدا شد و آن رمز تواضع و فروتنى است، داوود از نفس او، وى رمز خشم و غضب است، موسى از سبلتان[1] او، وى رمز رحمت است و رزبار از نبض او و او رمز احسان و نيكى است.[2]


[1].سبیل.

[2]. مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص87، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، مشهد، ۱۳۸۴ش.