کپی شد
انسان شناسی اسلامی
انسان شناسى اسلامى تصويرى است كه اسلام از انسان عرضه مى كند.
در مورد حقيقت انسان، دو ديدگاه قابل طرح است. يكى اين كه گوهر آدميان امر يگانه اى است و تفاوت هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى موجود بين آنها به پوسته ها و عوارض مرتبط است. در مقابل، اين دیدگاه وجود دارد كه گوهر آدمى در زمان ها يا در بين اقوام و ملل گوناگون با يک ديگر مختلف است.
نظر اول را تمامى نحله هاى دينى، فرق عرفانى، شاخه هاى علم و غالب مكاتب فلسفى پذيرفته اند، هر چند در تفسير اين حقيقت يگانه، راه هاى گوناگونى رفته و آراى مختلفى عرضه كرده اند.
نظر دوم را گروهى از مكاتب فلسفى متأخر برگزيده اند و با ادعاى اين امر كه حقيقت انسان يک هويت فرهنگى است، تفاوت فرهنگ ها را موجب تفاوت ذات آدميان شمرده اند. برخى نيز با طرح واژگان انسان سنتى و انسان مدرن به اين سو رفته اند كه حقيقت انسان در اثر آنچه در روزگار رنسانس،[1] اصلاح دينى[2] و روشنگرى[3] رخ داد، دگرگون شد و انسان سنتى به انسان مدرن تبديل گرديد.
اما در واقع آنچه در پى تبدّل فرهنگ ها تغيير يافت، شكل روابط و پوسته زندگى آدمى بود، در حالى كه لبّ اين حقيقت و ذات اين هويت همچنان دست نخورده باقى ماند. از نگاه اسلام، چه آحاد افراد انسان در يک زمان و چه انسان هاى گوناگون در زمان هاى مختلف، با تمام تفاوتى كه با یک ديگر از حيث فرهنگ، دانش، و آداب و رسوم دارند، از نوعى اشتراک و وحدت هويت برخوردارند. هويت واحد انسانى امرى است كه هم قرآن بر آن شهادت مى دهد، هم نگاه و بينش فلسفى آن را اقتضا مى كند و هم دانش هاى تجربى در ساحت علوم طبيعى و علوم انسانى چنين نگرشى دارند.
از نگاه فلسفى هم قضيه به همين شكل است. مكاتب فلسفى، چه در يونان باستان و چه در اسلام و چه در غرب معاصر، همواره نگاهى وحدت گرايانه نسبت به انسان داشته و تصويرى كلى را، به عنوان هويت عمومى انسان ها عرضه كرده اند. اين تصوير ممكن است خوشبينانه باشد؛ مانند تصويرى كه اسلام ارائه كرده و فطرت انسان ها را فطرتى پاک دانسته است، و امكان دارد تصويرى بدبينانه باشد؛ مثل تصويرى كه مسيحيت تاريخى عرضه نموده و انسان ها را موجوداتى پليد و گناهكار و طبيعتشان را طبيعتى زشت و ناپاک دانسته، هر چند تصويرهايى كه از انسان در انديشه هاى دينى و مكاتب فلسفى ارايه شده، با هم تفاوت دارد، اما همگى آنها در اين جهت با یک دیگر مشترک هستند كه براى انسان، با تمام تفاوت هايش، هويت واحدى قائل شده اند.
.[1] Renaissance
.[2] Reformation
.[3] Enlightenment