کپی شد
انسان از نگاه عرفانی
يكی از اقسام انسان شناسی، انسان شناسی عرفانی است که از عالی ترين و عميق ترين مباحث علمی و معرفتی در عالم دين، دانش الاهی و بشری است و نقش عرفان الاهی در اين زمينه بسيار مهم و كارآمد است؛ زیرا در عرفان از راه شهود و علم حضوری به مطالعه و بحث و بررسی در مورد انسان پرداخته می شود. اين نوع انسان شناسی به معرفی انسان و انسان کامل و همچنین بحث در مورد نحوۀ دست یابی انسان به کمال میپردازد؛ از این رو، در عرفان به واژه شناسی کلمۀ «انسان» به عنوان یک موضوع عرفانی پرداخته نمی شود، بلکه دانستن معنای انسان در عرفان، یعنی دانستن حقیقت انسان که برترين موجود عالم خلقت و شريف ترين مخلوق خدا و گل سر سبد آفرينش است. مقام و جایگاه انسان تا حدّى والا است كه از او به «خليفة اللَّه» تعبير شده است.
انسان در عرفان، دارای مقام عالى است که می تواند با قدم سير و سلوک به اصلی كه از آن جدا شده باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق تعالی از بين ببرد، از خودش فانی شود و به جایی برسد كه جز خدا را نبيند و مظهر اسما و صفات الاهی و آیینه تمام نمای حق تعالی باشد؛ زیرا انسان، در اصل و بالذات، خلیفه و مظهر اسمای الاهی بوده است؛ همان طور که قرآن کریم می فرماید: «(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمين، جانشينى [نماينده اى] قرار خواهم داد…»،[1] و انسان کامل – که انبیا و ائمه اطهار (ع) باشند-، نمونۀ بارز و آشکار و اتمّ اسما و صفات خداوندی است.
انسان کامل در عالم، همچون نگين انگشتری در انگشتر است كه آن نگين محل نقش و علامتى است كه به آن نقش و علامت پادشاه بر خزاينش مهر مى زند، تا ديگرى در آن تصرّف نكند.[2] به واسطه انسان کامل، فيض و مدد حق تعالی به تمام عوالم هستی مى رسد. اگر انسان کامل نباشد، موجودات عالم نمى توانند فيض الاهى را دريابند.[3]
حقيقت الاهی ای كه جامع میان همه افراد انسان ها بوده، کلّی «انسانيّت» است؛[4] و انسانيّت، حقيقتى است كه به تعدّد اشخاص و افراد متكثّر نمى شود.[5]
از دیدگاه عرفان و عارف، انسان به مراتب عالى انسانيّت نمى رسد، مگر اين كه تمام آنچه را بالقوه دارد، فعليت بخشد تا اين كه به انسان كاملى تبديل شود. كسى كه تكيه گاه انسانى را رها كند و مهار آن را از دست بدهد، و هوس هاى خود را آزاد گذارد، و تمايلات نفسانى را زير فرمان نياورد و در اطاعت از اميال پست، مطيع باشد، از كرانه انسانيّت دور مى شود و به علت بدرفتارى خود، به مراحل پایین حیوانی رسیده و از اصل و حقیقت خود دور می ماند.
[1]. بقره، 30، «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَة إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة…».
[2]. حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 22، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، 1378 ش.
[3]. برای آگاهی بیشتر نمایه «ربوبیت و انسان کامل»، سؤال 3416 (سایت اسلام کوئست: 4812) مطالعه شود.
[4]. پارسا، خواجه محمد، شرح فصوص الحکم، ص 47، چاپ اول، مركز نشر دانشگاهى، تهران، 1366 ش.
[5]. همان، ص 208.