searchicon

کپی شد

انسان از دیدگاه فلسفه اسلامی

انسان از مقامات چهارگانۀ روح، قلب، خیال، طبع برخوردار است. با این توضیح که، نفس ناطقه انسانی را از آن جهت كه مبدأ حركت و سكون است به آن «طبع»؛ و به اعتبار این که مبدأ براى ادراكات جزئی است «نفس»؛ و به لحاظ این که مبدأ براى ادراكات كلی تفصيلی است «قلب»؛ و به اعتبار این که ملكه بسيط كه خلاق تفاصيل ادراكات كلی در او حاصل است «روح» نامیده اند.

انسان­بینی فارابی که یکی از فیلسوفان اسلامی است، مانند ارسطو می باشد؛ چرا که ذات انسان را مدنی بالطبع می داند. او معتقد است که بشر برای بقا و دست یابی به کمالات انسانی خویش نیازهایی دارد که به تنهایی از عهده تدارک آنها بر نمی آید. در واقع تأمین نیازهای انسان در گرو تشکیل جامعه ای است که هریک از اعضای آن عهده دار بر طرف کردن بخشی از این نیازها گردد؛ از این رو آدمی بر حسب فطرت خویش به اجتماع گرایش دارد و می خواهد در مجاورت هم نوعان زندگی کند. در حقیقت نیاز متقابل انسان ها به یک دیگر عامل بر پایی جوامع بوده است تا مردم به دور هم گرد آیند و به یاری هم به کمال و سعادت نزدیک شوند.[1]

فارابی بین مفاهیمی؛ چون عقل، وحی، سیاست و شریعت جدایی قائل نیست، بلکه بیشترین تلاش ها را در جهت هماهنگی آنها انجام داده است. اساساً فرض اصلی فارابی پیوند دادن سیاست با حکمت بوده است؛ زیرا فارابی غایت انسان ها را سعادت، و تحقق سعادت را در پرتو سیاست حکیمانه دانسته است که در این صورت نسبت سیاست با حکمت ضروری می‌شود. از دید فارابی راه رسیدن انسان به سعادت حقیقی عدالت است و عدالت محور حرکت انسان در مسیر کمال و دست یابی به سعادت.[2]

فارابی معتقد است که رأی جمعی و قصد همگانیِ شهروندان، شرط حصول سعادت است؛ یعنی اصلاح طلبی یک مصلح و همراهی گروهی از خیراندیشان. این مصلح که رئیس مدینه فاضله هم هست، انسان کاملی است که هم عقل است و هم معقول. این فرد کسی است که روح او به عقل فعّال متصل است و معرفت را از طریق وحی از عقل فعّال می گیرد. رئیس مدینه یا پیامبر خواهد بود یا امام.[3]

 


[1]. نوروزی، فرشاد، بررسی و مطالعه شخصیت و اندیشه های سیاسی اجتماعی فارابی؛ امام خمینی، سایت رسمی انجمن احیاگران فلسفه نو.

[2]. همان.

[3]. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ص 86. (تکمیل شود)