searchicon

کپی شد

اندیشه و مکتب شیخ مفید

عصر شيخ مفيد، عصر شکوفايى تمدن اسلامى بوده و کاروان علم و دانش افق‌ها را مى شکافت و پيش مى رفت. در آن زمان کمتر نقطه ای از جهان، مانند مرکز اسلامى (بغداد)، مهد علم و دانش بود. تقریبا آثار تمدن از همه جا دست و پاى خود را جمع کرده و به اين نقطه؛ (مرکز اسلامى بغداد) سرازير گرديده بود. هنوز صليبيان در فکر حمله به شرق نبوده و نيز ثنويان (مغول) در فکر هجوم به تمدن اسلامى نبودند. در چنين شرايطى جامعه اسلامى از نعمت امنيت خارجى برخوردار بود و هر روز دامنه علم گسترش مى يافت. گفتنی است در پيشرفت علوم، کمتر قرنى مانند قرن چهارم و پنجم اسلامى يافت مى شود.

فرقه معتزله اگرچه از شیعیان نبودند، اما به جهت اینکه عقل گرا بودند، پس از روى کار آمدن (آل بويه) که خود شيعه و عقل گرا بودند، بار ديگر رشد کرده و در مقابل، اهل حديث و سلفى ها قد عَلَم کردند.[1]

علم کلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل تسنن رونقى به سزا يافته بود. فقها و متکلمان بسيارى از اطراف بلاد اسلامى در بغداد گرد آمده و در رشته هاى گوناگون علمى به خصوص اصول عقايد و ديگر علوم و فنون متداول، مشغول بحث و جدل بودند. هرچند علم کلام پيش از شيخ مفيد در ميان شيعيان سابقه داشت، ولى به علت محدوديتى که در کار شيعيان وجود داشت، اين موضوع از مرحله تأليف و تصنيف و متون کتاب ها و جنبه هاى خصوصى تجاوز نمى کرد.

پيش از شيخ مفيد، استاد او؛ شيخ صدوق، رئيس علمى و دينى شيعيان وقت، سبک ساده اى در تصنيف و تأليف به وجود آورده و آن را مبناى کار خود قرار داده بود. شيخ صدوق در فقه و اصول عقايد با استفاده از آيات صريح قرآنى و متن روايات پيامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) بهره مى گرفت و کتاب مى نوشت و به همان شيوه نيز فتوا مى داد. سبک ساده شيخ صدوق و طريقه بى آلايش او در بيان احکام و عقايد که از الفاظ بافى و عبارت پردازى هاى متکلمان و اصوليان عصر به کلى پيراسته بود، بسيار خوب و مطلوب می درخشید. ولى از جهتی ممکن بود ادامه آن وضع با سير و پيشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و کوتاهى شيعه در اين باره رکودى در کارشان پديد آورد، لذا لزوم يک تحول اساسى در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامى شيعه به خوبى احساس مى شد، خصوصاً این که اهل سنت از اين لحاظ با ديده حقارت به آنان مى نگريستند و اين کمبودها را به رخ آنان مى کشيدند. بنابراين شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مکتب کوشيد و با استفاده از مبانى علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روى شيعيان گشود. او اصول فقه را به صورت دلپذيرى درآورد و ابواب آن را با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از پراکندگى بيرون آورد. وی هر موضوعى از آن را در محل خود جاى داد و بدين وسيله راه استفاده از احکام را روشن ساخت. او از اين راه نه تنها شيعيان را با روش استدلالى ساير مسلمانان آشنا نمود؛ بلکه از زمان وى تاکنون تمام دانشمندان شيعه بى واسطه يا با واسطه از مکتب او استفاده کرده اند.[2]

شیخ مفید نخستين فقيهى است که به نظام ولايت فقيه به عنوان يک نظام الهى تصريح کرد و تلاشى وافر و چشمگير در تحکيم مبانى و مبادى اين نظام نمود. همین مطلب باعث شد وى مبغوض ترين فقهاى شيعه نزد عالمان ديگر مذاهب قرار گیرد.[3]

 


[1]. ر. که به:‌ مجله نور علم، دوره سوم، شماره 10، ص 449 و 450.

[2]. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج 3، ص 241 و 242.

[3]. ماهنامه شاهد، شماره 307، ص 32.