کپی شد
اندیشه و مکتب خواجه نصیر الدین طوسی
در باره اندیشه و مکتب خواجه نصیرگفتنی است: خواجه نصیر الدین طوسییکی از بزرگترین دانشمندان شیعه و از افتخارات تشیع است که در علوم مختلف تخصص داشته است.لکن اهمیت ایشان در علم کلام تا آنجا است که کتاب وی با عنوان «تجرید الاعتقاد» مهمترین کتاب کلامی شیعه محسوب میشود. متن این کتاب در بینشیعه و اهل سنت از مهمترین کتاب ها است.بیش از صد شرح بر این کتاب مهم کلامی نوشته شده که مهمترینآنها؛ شرح تجرید الاعتقاد علامه حلی از علمای شیعه و شرح قوشچی از اهل سنت است. این نشان ازمحوریت آثار خواجه در علم کلام دارد. البته ایشان در زمینه های دیگرمانند منطق و حکمت مشاء نیز تألیفاتی داشته است.
در بین فلاسفه و متکلمان تفاوت هایی وجود دارد، از جمله در بحث؛ حدوث و قدم، وحدت وجود، سنخیت علت و معلول، توحید، ضرورت علیت، علم الهی به جزئیات و مسائلی از این قبیل از مسائل مهمی است که در آن بین متکلم و فیلسوف اختلاف وجود دارد. چون خواجه هم کتاب فلسفی و هم کتاب کلامی دارد؛ لذا این سؤال مطرح می شود که آیا ایشانیک «متکلم» است یا «فیلسوف»؟ باید گفت: خواجه هم فیلسوف است و هم متکلم؛ به این معنا که آشنا به فلسفه و کلام بوده است ایشان از این جهت که صاحب نظر در فلسفه بوده است فیلسوف است، اما در بحث محتوایی دیدگاه کلامی ها را قبول دارد و موافق «متکلمان» است.
کتاب ایشان در شرح اشارت را نباید اعتقادات او دانست چرا که او می گوید: من تنها اعتقادات بو علی را شرح می دهم.او در کتاب های کلامی خویش، اعتقادات خود را بیان می کند؛ لذا در مباحث کلامی، اعتقادات خواجه را میتوان یافت. آنچه در کتاب های فلسفی او دیده می شود.اعتقادات فلسفی او نیست بلکه بحث علمی می کند.
البتهنمی بایست خواجه را با غزالی مقایسهکرد،غزالی کتابی به نام «مقاصد الفلاسفه» و کتابی به نام «تهافت الفلاسفه» دارد کتاب مقاصد الفلاسفه از بهترین کتاب ها در آشنایی با فلسفه است، اما در حقیقت او اعتقادی به فلسفه ندارد و مقاصد الفلاسفه بیانگر دیدگاه هایفلسفی ایشان نیست.
معروف است که خواجه فلسفه را وارد کلام کرده، این مطلب تا حدودی درست است. اگر به امور عامه و مقدمه کتاب «تجرید الاعتقاد» نگاهی شود، ملاحظه می شود که او مباحث فلسفه را وارد کلام کرده است؛ اما به این معنا که برای رسیدن به اثبات دیدگاه های کلامی خویش،از فلسفه کمک گرفته است؛مانند این کار در مکتب کوفه و بغداد انجام نمی شد و یا بسیار کم رنگ بود؛ لذا در کتب شیخ مفید و سید مرتضی اینگونه ورود به مباحث کلامییافت نمیشود. ولی خواجه، رسما فلسفه را وارد کلام کرد و این به این معنا نیست که دیدگاه های فلاسفه را در موارد نزاع متکلم و فیلسوف قبول کرده، بلکه از دیدگاه های «الهیات بالمعنی الاعم» برای اثبات عقاید کلامی خود استفاده کرده است. پس می توان گفت: دیدگاه و موضع ایشان کلامی است، اما از فلسفه هم برای اثبات اعتقادات کلامی استفاده کرد. این اقدام خواجه نشانگر این است که فلسفه یک علم مورد توجه در قرن خواجه نصیر بوده است.[1]
[1]. مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، خبر گزاری حوزه.