کپی شد
اندیشه و مکتب حسین بن روح نوبختی
حسین بن روح نوبختی برای آنکه بتواند وظایف سفارت را به دور از هرگونه حساسیتزایی برای مخالفان انجام دهد، مانند سفرای پیشین تقیه میکرد. او چنین وانمود میکرد که تصور حکومت عباسی درباره جانشین نداشتن امام حسن عسکری (علیه السلام) درست است. او به وکلای خود سفارش میکرد که فعالیتهای خود را با رعایت تقیه انجام دهند و مبادا اسم امام دوازدهم به میان آورند، تا بدین وسیله ذهنیت حکومت به حال خود باقی بماند. این موضعگیری حسین بن روح نوبختی برای آن بود تا حکومت آسودهخاطر باشد که شیعیان رهبر ندارند و قیام نمیکنند.[1]
در اینجا به دو مورد از تقیه نائب سوم امام (علیه السلام) اشاره میشود:
الف) ابو نصر هبة اللَّه بن محمد گفت: ابو عبد اللَّه بن غالب و ابو الحسن بن ابى الطيب براى من نقل كردند: خردمندتر از شيخ ابو القاسم حسين بن روح نديديم.
روزى او را در خانه «ابن يسار» وزير ديدم در حالی که نزد بزرگان مملكت و شخص المقتدر باللَّه خليفه عباسى داراى مقام بزرگى بود؛ به همین دلیل اهل سنت هم او را بزرگ میداشتند. حسين بن روح از روى تقيه و ترس در خانه «ابن يسار» حاضر میشد.
روزى در آنجا دو نفر از دانشمندان به گفتوگو پرداختند و حسين بن روح هم حاضر بود. يكى از آن دو نفر معتقد بود كه ابو بكر بعد از پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله) افضل مردم است و بعد از او عمر و پس از وى على (عليه السّلام) دومى گفت: على از عمر افضل بود و در اين باره ميان ايشان گفتوگوى زياد درگرفت.
در آن ميان ابو القاسم حسين بن روح (رضى اللَّه عنه) گفت: آنچه مورد اتفاق اصحاب پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) میباشد اين است كه صديق را مقدم میدارند، بعد از او فاروق و پس از وى عثمان ذو النورين آنگاه على وصى! اهل حديث هم بر اين عقيده هستند و در نزد ما شيعه هم صحيح همين است. آنها كه در مجلس حضور داشتند از اين سخن در شگفت ماندند و او را روى سر خود برداشتند و براى او دعاى بسيار نمودند و به كسانى كه او را رافضى میدانستند، بد گفتند.
من از اين منظره خندهام گرفت، ولى خوددارى میكردم و آستين خود را در دهان فرو میبردم مبادا مفتضح شوم سپس برخاستم كه از مجلس بيرون بيايم، حسين بن روح نگاهى به من نمود و متوجه وضع من گرديد. چون به خانه آمدم ديدم كسى در میزند وقتى در را باز كردم ديدم ابو القاسم حسين بن روح سواره پيش از آنكه به خانه خود برود نزد من آمده است.
او مرا مخاطب ساخت و گفت: اى بنده خدا چرا در مجلس خنديدى و میخواستى مرا به مخاطره بياندازى؟! آيا آنچه گفتم به نظر تو مناسب آنجا نبود؟
گفتم: چرا مناسبت داشت. گفت: پس از خدا بترس من تو را حلال نمىگردانم اگر اين سخن را در چنين شرايط و مجلسى از من بزرگ شمارى. گفتم: اى آقاى من! مردى كه خود را نماينده امام میداند اگر اين چنين سخنى بگويد نبايد از وى تعجب نمود و به گفته او بخندند! گفت: اگر بار ديگر اين سخن را بگوئى با تو قطع علاقه میكنم سپس خداحافظى كرد و رفت.[2]
ب) ابو نصر هبة اللَّه بن محمد گفت: ابو الحسن بن كبرياء نوبختى براى من نقل كرد كه به شيخ ابو القاسم حسين بن روح (رضى اللَّه عنه) خبر رسيد كه يكى از دربانهاى شما معاويه را لعنت میكند و به وى ناسزا میگويد.
حسين بن روح هم دستور داد او را راندند و از خدمت معزول كردند. دربان مدتى طولانى بيكار بود و التماس میكرد او را به كار سابق برگردانند، ولى به خدا قسم حسين بن روح او را ديگر به سر خدمت خود نياورد، تا آنكه يكى از بستگان حسين بن روح او را استخدام كرد كه با وى در جايى كار كند. حسين بن روح همه اين كارها را از روى تقيه انجام میداد.[3]
[1] . رک: محمد حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه آیت اللّهی، سید محمد تقی، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمد تقی آیتاللهی، ص ۱۶۹؛ غفار زاده، علی، زندگانی نواب خاص امام زمان، ص ۲۲۷، برگرفته از ویکی شیعه.
[2]. طوسی، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 384 و 385.
[3]. همان، ص 385 و 386.